2726
معروف ترین مکان های ارواح!



خانه کشیش بارلی
در این قسمت می‌خواهیم همراه با شما توری گردشی به مرموزترین و وحشتناک‌ترین مکان‌های ارواح دنیا داشته باشیم و شما را با معروف‌ترین آنها آشنا سازیم

مردم انگلیس اغلب با خانه‌های ارواح، عمارت‌ها و قصرهای تسخیر شده آشنایی زیادی دارند ولی در این کشور (خانه کشیش بارلی) یکی از پرروح‌ترین خانه‌ها است و روایات و داستان‌های بسیار زیادی برای اثبات این مدعا در دست می‌باشد

این خانه در سال 1863 در کنار کلیسای بارلی بنا شد تا جناب کشیش‌(هنری بول) در آن سکنی گزیند. این بنا سالها محل طغیان روح‌های سرکش بوده و اتفاقات عجیبی همچون حرکت کردن خودبه‌خود اشیا، بوهای عجیب، نقاط سرد در قسمت‌های مختلف خانه، صدای تاخت و تاز اسب‌ها و تجسم اشباح در آن رخ میداد. حتی بعد از این‌که این خانه در سال1939 ‌ طعمه حریق گشته و ویران شد و عکس‌های بسیاری نیز از ویرانه‌های آن گرفته شد، باز هم کلیسای مجاور آن محل بروز این اتفاقات شد. کاپیتان دبلیو. اچ. گرکسون یکی از ساکنان این خانه می‌نویسد: بارها او و خانواده‌اش روح یک پرستار بچه که سرگردان به این طرف و آن طرف می‌رفته است را دیده‌اند. بعد از این‌که این پرستار را چند بار در کنار یکی از پنجره‌های خانه دیدند، آن پنجره را با آجر پوشاندند تا دیگر او را نبینند. گرکسون در خاطرات خود می‌نویسد(شاید آن آتش‌سوزی مصیبت‌بار تاثیری ناراحت کننده داشته است زیرا در طول آن شب چند نفر گفتند مرا به همراه دو غریبه که یکی خانمی ملبس به شنلی خاکستری رنگ و دیگری جنتلمن با سر طاس و کت بلند مشکی بودند، دیده‌اند. چند تا از وحشت‌انگیزترین اتفاقات این خانه که مو را برتن انسان راست می‌کند برای (ماریان)، همسر کشیش(لیونل فویستر) که از تاریخ 30 اکتبر 1930 به این خانه نقل مکان نمودند افتاده است. یکی از ارواح این خانه سعی می‌کرد با ماریان ارتباط برقرار نماید و این کار را با روش عجیبی انجام می‌داد. او بر روی دیوارهای خانه نامه می‌نوشت عکس‌های این نوشته‌ها هنوز هم در دست است و در مرکز مطالعات ماوراءالطبیعه نگهداری می‌شوند. یکی از این عکس‌های شگفت‌آور آجری را نشان می‌دهد که در هوا شناور است در عکس دیگری چیزی روبان مانند در هوا معلق می‌باشد و همچنین هیئت‌های مه‌آلود اشباح. هنوز هم افراد بسیاری می‌گویند که در زمین‌های برجای مانده از خانه کشیش بارلی روح دیده و از آن عکس ‌گرفته‌اند. در جولای سال 2000 عکسی توسط یکی از گردشگران گرفته شد که هاله‌ای کروی و اسرارآمیز که به آن (اورب) می‌گویند در آن به‌طور واضحی مشخص است.

معروف ترین مکان های ارواح!



خانه کشیش بارلی
در این قسمت می‌خواهیم همراه با شما توری گردشی به مرموزترین و وحشتناک‌ترین مکان‌های ارواح دنیا داشته باشیم و شما را با معروف‌ترین آنها آشنا سازیم

مردم انگلیس اغلب با خانه‌های ارواح، عمارت‌ها و قصرهای تسخیر شده آشنایی زیادی دارند ولی در این کشور (خانه کشیش بارلی) یکی از پرروح‌ترین خانه‌ها است و روایات و داستان‌های بسیار زیادی برای اثبات این مدعا در دست می‌باشد

این خانه در سال 1863 در کنار کلیسای بارلی بنا شد تا جناب کشیش‌(هنری بول) در آن سکنی گزیند. این بنا سالها محل طغیان روح‌های سرکش بوده و اتفاقات عجیبی همچون حرکت کردن خودبه‌خود اشیا، بوهای عجیب، نقاط سرد در قسمت‌های مختلف خانه، صدای تاخت و تاز اسب‌ها و تجسم اشباح در آن رخ میداد. حتی بعد از این‌که این خانه در سال1939 ‌ طعمه حریق گشته و ویران شد و عکس‌های بسیاری نیز از ویرانه‌های آن گرفته شد، باز هم کلیسای مجاور آن محل بروز این اتفاقات شد. کاپیتان دبلیو. اچ. گرکسون یکی از ساکنان این خانه می‌نویسد: بارها او و خانواده‌اش روح یک پرستار بچه که سرگردان به این طرف و آن طرف می‌رفته است را دیده‌اند. بعد از این‌که این پرستار را چند بار در کنار یکی از پنجره‌های خانه دیدند، آن پنجره را با آجر پوشاندند تا دیگر او را نبینند. گرکسون در خاطرات خود می‌نویسد(شاید آن آتش‌سوزی مصیبت‌بار تاثیری ناراحت کننده داشته است زیرا در طول آن شب چند نفر گفتند مرا به همراه دو غریبه که یکی خانمی ملبس به شنلی خاکستری رنگ و دیگری جنتلمن با سر طاس و کت بلند مشکی بودند، دیده‌اند. چند تا از وحشت‌انگیزترین اتفاقات این خانه که مو را برتن انسان راست می‌کند برای (ماریان)، همسر کشیش(لیونل فویستر) که از تاریخ 30 اکتبر 1930 به این خانه نقل مکان نمودند افتاده است. یکی از ارواح این خانه سعی می‌کرد با ماریان ارتباط برقرار نماید و این کار را با روش عجیبی انجام می‌داد. او بر روی دیوارهای خانه نامه می‌نوشت عکس‌های این نوشته‌ها هنوز هم در دست است و در مرکز مطالعات ماوراءالطبیعه نگهداری می‌شوند. یکی از این عکس‌های شگفت‌آور آجری را نشان می‌دهد که در هوا شناور است در عکس دیگری چیزی روبان مانند در هوا معلق می‌باشد و همچنین هیئت‌های مه‌آلود اشباح. هنوز هم افراد بسیاری می‌گویند که در زمین‌های برجای مانده از خانه کشیش بارلی روح دیده و از آن عکس ‌گرفته‌اند. در جولای سال 2000 عکسی توسط یکی از گردشگران گرفته شد که هاله‌ای کروی و اسرارآمیز که به آن (اورب) می‌گویند در آن به‌طور واضحی مشخص است.

برج لندن

یکی از معروف‌ترین و ماندگارترین بناهای تاریخی دنیا برج لندن است که در عین حال یکی از پرشبح‌ترین ساختمان‌‌های دنیا نیز قلمداد می‌شود بی‌‌شک ناشی از تعداد زیاد اعدام‌ها، قتل‌ها و شکنجه‌هایی است که در هزار سال گذشته در پس دیوارهای این محل صورت گرفته است. بارها و بارها گزارش شده است که افراد مختلفی در دور و اطراف برج روح دیده‌اند. در یک نیمه شب زمستانی در سال 1957 یکی از نگهبانان از صدای برخورد یک شی‌ به سقف از جا پرید. وقتی برای پیگیری و بررسی از اتاقک بیرون رفت موجودی سفیدرنگ و بی‌‌شکل را دید که بر روی برج قرار گرفته است. مدتی بعد آنها دریافتند که (لیدی جین‌گری) در تاریخ 12 فوریه سال 1554 درهمان محل سر از بدنش جدا شد. شاید سرشناس‌ترین سکنه برج لندن روح (آن بولین) باشد. او یکی از همسران (هنری هشتم) بود که در سال 1536 در این برج سرش زیر گیوتین گذاشته شد. روح او در مواقع بی‌‌شماری دیده شده است گاهی سرش را در دست دارد و بر روی (برج سبز) یا در کلیسای سلطنتی برج قدم می‌زند. دیگر ارواح این برج، روح (هنری ششم)، (توماس بکت) و (سر والتر رالی) می‌باشند. یکی از مخوف‌ترین داستان‌های برج لندن درباره مرگ(کنتس سالیز بری) می‌باشد. این کنتس در سال 1541 به علت دست داشتن در چند جنایت (که امروزه اعتقاد بر این است که این زن بی‌‌گناه بود) به مرگ محکوم شد. وقتی که کنتس را به سوی چوبه‌دار می‌بردند او از دست سربازان گریخت و فرار کرد ولی چند لحظه بعد توسط مردی که تبرش را به سوی وی پرتاب کرد کشته شد. صحنه اعدام کنتس سالیز بری بارها توسط ارواح برج سبز نمایش داده شده و توریست‌های حاضر در برج با چشم خود آن را دیده‌اند.

کوئین مری

البته کشتی کویین مری یک خانه نیست ولی درست مثل خیلی از خانه‌های قدیمی به تسخیر ارواح درآمده است. کوئین مری که زمانی یک کشتی اقیانوس پیمای لوکس و مجلل بود، بعد از این‌که روزهای اقیانوس‌نوردی خود را پشت‌سر گذاشت، در سال 1967 توسط فردی از اهالی کالیفرنیا خریداری شده و به یک هتل تبدیل شد. پرروح‌ترین نقطه کوئین مری موتورخانه آن است. جایی که پسرک 17 ساله‌‌ای در آن طعمه آتش شد و جان خود را از دست داد. مردم بسیاری می‌گویند صدای ضربه خوردن به لوله‌ها و درهای کابین‌های این کشتی را با گوش خود شنیده‌اند. در جایی از کشتی که درحال حاضر سالن لابی هتل می‌باشد بارها بانویی سپیدپوش دیده شده است و اشباح‌ چندین کودک، استخر کشتی را به تسخیر خود درآورده‌اند. روح دختر کوچولویی که گفته می‌شود گردنش در یک حادثه در استخر شکست هنوز هم مادر و عروسکش را می‌خواهد. راهروی رختکن استخر، منطقه‌ای پر از اتفاقات غیر قابل توضیح است. مبلمان‌ها بی‌‌دلیل از جای خود حرکت می‌کنند، مردم احساس می‌کنند دستانی نامرئی آنها را لمس می‌نمایند و روح‌های ناشناسی ظاهر می‌شوند. در دماغه کشتی هرازگاهی می‌توان صدای جیغ یک روح را شنید. جیغی توام با درد که می‌گویند صدای ملوانی است که در زمان تصادف کشتی کشته شد.

ویلی هاوس

(ویلی هاوس) واقع در (سن‌ دیه‌گو) کالیفرنیا عنوان معروف‌ترین خانه ارواح ایالات متحده را به خود اختصاص داده است. این عمارت درسال 1875 توسط (توماس ویلی) برروی زمینی ساخته شد که بخشی از آن دریک گورستان قدیمی قرار داشت و از همان زمان محل عبور و مرور ارواح بود. نویسنده‌ای به نام (دوتریسی رگولا) درباره تجاربش در آن خانه می‌نویسد: (در طول چندین سال وقتی شبها در مهمانخانه مکزیکی شهر در آن سوی خیابان شام می‌خوردم، دیگر عادت کرده بودم که ببینم پنجره طبقه دوم ویلی هاوس گاهگاهی باز می‌شود. این در حالی بود که هیچکس در آن خانه زندگی نمی‌کرد و درهایش قفل بودند. آخرین باری که به آن جا رفتم احساس کردم در قسمت‌های مختلفی از آن انرژی خاصی جریان دارد. به خصوص در قسمتی که زمانی محل دادگاه شهر بود. در این قسمت احساس می‌کردم بوی کهنه سیگار در فضا پیچیده است. در راهروی اصلی بوی عطری به مشام می‌رسید که ابتدا فکر کردم مربوط به خانم راهنماست. ولی وقتی جلوتر رفتم تا با او درباره خانه صحبت کنم متوجه شدم او اصلا بوی عطر نمی‌دهد. دیگر ارواحی که در آن خانه دیده شده‌اند عبارتند از: شبح دخترکی که به‌طور اتفاقی درآن خانه حلق‌آویز و خفه شد، روح (جیم رابینسون یانکی) ، دزدی که آنقدر مردم او را با چماق زدند که در راهروی خانه جان داد و اکنون روحش در همان محل ظاهر می‌شود و خود را به توریست‌ها می‌نمایاند. دختر مو قرمز ویلی روح بعدی است او آنقدر واقعی به نظر می‌رسد که گاهی با یک بچه زنده اشتباه گرفته می‌شود. (سیبل لیک) مدیوم مشهور آمریکا می‌گوید تاکنون با چندین روح ویلی هاوس ارتباط برقرار کرده است و (هانس هولزر) شکارچی ارواح نیز ویلی هاوس را یکی از مهم‌ترین ساختمان‌های ارواح آمریکا می‌داند.

کاخ سفید

بله، عمارت بزرگ بلوار پنسیلوانیا در واشنگتن‌دی‌سی نه تنها محل زندگی رییس‌جمهور فعلی آمریکاست بلکه منزل چندین رییس‌جمهور فقید این کشور می‌باشد که هرازگاهی هوس می‌کنند سری به آن جا بزنند. هر چند که تمامی آنها سالهاست که مرده‌اند. می‌گویند پرزیدنت هریسون گاهی اوقات اتاق زیرشیروانی کاخ سفید را جستجو می‌کند و معلوم نیست به دنبال چه چیزی می‌گردد. پرزیدنت اندرو جکسون اتاق خواب خودش را در کاخ سفید هنوز هم در تسخیر خود دارد و روح (ابیگیل آدامز) همسر یکی از رییس‌جمهورها یک بار درحالی دیده می‌شود که در هوای یکی از سالن‌های کاخ سفید شناور بود و گویی چیزی را حمل می‌کرد. در این بین روحی که بیشتر از بقیه به کاخ سفید می‌آید، روح (آبراهام لینکلن) است. (النور روزولت) یک بار گفت وقتی در اتاق لینکلن در حال کار بوده حضور پرزیدنت لینکلن را به وضوح حس کرده است که به او نگاه می‌کرد.
در زمان ریاست جمهوری روزولت یکی از کارکنان کاخ سفید می‌گفت روح لینکلن را با چشم خودش دیده است که روی لبه تختش نشسته بود و چکمه‌هایش را از پایش درمی‌آورد. یک بار دیگر و باز هم در زمان روزولت، (ویلهمینا) ملکه هلند یک شب مهمان کاخ سفید بود. او نیمه‌های شب با صدای ضربه‌ای به در اتاق از خواب بیدار شد. وقتی در را باز کرد رو به روی خود آبراهام لینکلن را دید که از درون راهرو به او خیره شده است. همسر کالوین کالیج می‌گوید چندین بار لینکلن را دیده است که دستهایش را در پشت گره کرده بود و در سالن‌ بیضوی کاخ ایستاده بود و از پنجره‌ بیرون را تماشا می‌کرد.

پل امیلی

پل امیلی پلی کوچک، سرپوشیده و تاریخی در منطقه (استو) در (ورمونت) است که خیلی‌ها سعی می‌کنند شبها از آن عبور نکنند. می‌گویند روحی به نام (امیلی) این پل را به تسخیر خود درآورده است. کار این روح فقط این نیست که درون اتاقک پل ظاهر شود و خود را به زندگان نشان بدهد بلکه او روحی ترسناک است و کارهای وحشت‌آوری انجام می‌دهد. به‌طور مثال اتومبیل‌ها را به شدت تکان می‌دهد و صورت قربانیان خود را با ناخن‌های نامرئی‌اش می‌خراشد. 150 سال است که اسبها و اتومبیل‌هایی که از این پل می‌گذرند خراشیده می‌شوند. مردم صدای زنی را می‌شنوند و هیکل روح مانندی را می‌بینند و شاهد ظهور نورهای عجیبی می‌شوند ولی در عکس‌های گرفته شده از پل امیلی چیزی جز نورهای گوی مانند (اورب) دیده نمی‌شود. داستان‌های متفاوتی درباره پل امیلی برسر زبان‌هاست. از دختر عاشقی که 150 سال پیش به‌خاطر محبوبش خود را بر روی پل حلق‌آویز کرد تا زنی که در دهه 1970 برای ترساندن بچه‌هایش این افسانه را سرهم کرد. ولی موسسه تحقیقاتی ماوراءالطبیعه آمریکا پس از بررسی این پل زیبا با دستگاه‌های پیشرفته به این نتیجه رسید که داستان‌های ارواح مردم چندان هم بی‌‌ربط نیستند و درون پل مسلما در تسخیر یک یا چند روح می‌باشد. روحی که صدای کشیده شدن ناخن‌هایش بر روی دیوارهای چوبی اتاقک روی پل، تن انسان را به رعشه وا می‌دارد.

روح دایی مایک

من دوازده سال پیش با اهالی یک خانه ارواح در جنوب نیوجرسی مصاحبه کردم. مطلبی که می‌خوانید داستانی است که خانم صاحبخانه درباره اتفاقات آن جا برایم تعریف کرد. این خانه خانه‌ای خلوت است که در خیابانی خلوت و در شهری کوچک قرار دارد.داستان ما از اوایل دهه 1960 آغاز شد. در آن زمان (مایک) برادر (جوآن) با یک دختر شلوغ و ناآرام که خانواده، او را (ردز) صدا می‌زدند نامزد شد. یک روز (مایک) و نامزدش(ردز) در فیلادلفیا اتومبیل‌سواری می‌کردند و با دوستانشان کورس گذاشته بودند. هر دوی آنها حسابی به هیجان آمده بودند و از سرعت لذت می‌بردند. (ردز) برای این‌که بازنده مسابقات نباشد پشت‌سر هم به مایک می‌گفت (گاز بده، گاز بده) کمی بعد دیگر طاقت نیاورد و از همان طرف پای خود را روی پدال گاز گذاشت و آن را فشار داد. مایک نتوانست اتومبیل را کنترل کند و اتومبیلشان چپ کرد. در این تصادف (ردز) فورا کشته و مایک به شدت زخمی شد به‌طوری که حتی نتوانست در مراسم تدفین (ردز) شرکت کند چون باید در تختش می‌ماند. وقتی خانواده از مراسم تدفین به خانه برمی‌گشتند، به اتاق مایک در طبقه بالا رفتند، به محض ورود آنها مایک برای آنها دقیقا توصیف کرد که (ردز) در تابوت چه لباسی بر تن داشت و چه جواهراتی به همراه داشت. خانواده او می‌پرسیدند که از کجا این‌چیزها را می‌داند و مایک پاسخ داد (ردز) پیش او آمده بود تا او را ببیند.
چندین سال بعد (بابی) پسر (جوآن) برای جنگ راهی ویتنام شد. دایی مایک به او گفت فردا تا من نیامده‌ام حرکت نکن. چون می‌خواهم یک سکه شانس به تو بدهم تا از تو حفاظت کند. دایی مایک خیلی اصرار داشت که این سکه را به بابی بدهد. روز بعد همه خانواده برای بدرقه (بابی) به فرودگاه رفتند.
همه به جز دایی مایک. دایی مایک هرگز به فرودگاه نیامد و بابی مجبور شد بدون دیدن او به ویتنام برود. وقتی جوآن به خانه برگشت همسایه‌ها به او گفتند تلویزیونش را روشن کند و به اخبار گوش بدهد. او تلویزیون را روشن کرد. اخبار، برادرش (مایک) را نشان می‌داد که کشته شده و روی زمین افتاده بود او به هنگام سرقت از یک بانک کشته شده بود زیرا می‌خواست یک کلکسیون سکه را بدزدد.
یک شب بابی در پایگاه خود نگهبان بود. نیمه‌های شب چشمش به شخصی افتاد که در تاریکی به او نزدیک می‌شود. فرمان ایست داد. اسلحه را به سمت او گرفت. تا به حال به سوی یک انسان واقعی شلیک نکرده بود و به همین خاطر تردید داشت. آن شخص نزدیک‌تر شد و ناگهان بابی او را شناخت. او (دایی مایک) بود. دایی مایک به او گفت پشت سرت را نگاه کن. وقتی بابی برگشت درست رو ‌به روی خود یک سرباز دشمن را دید که با خنجر آماده ایستاده بود. بابی فورا شلیک کرد و او را کشت وقتی برگشت دیگر دایی مایک آن‌جا نبود. دایی‌اش نتواسته بود سکه شانس را به او بدهد ولی گویا خود آن‌جا رفته بود تا جانش را نجات بدهد. پس از جنگ بابی راننده اتوبوس شد. یک شب دوباره احساس کرد درست مثل زمان جنگ حضور دایی مایک را حس می‌کند. صدای او را شنید که می‌گفت (پشت سرت را نگاه کن) او برگشت و مردی را دید که با یک چاقو آماده ضربه زدن به اوست. او آن مرد را خلع سلاح کرد و به پلیس تلفن زد.
بابی هنوز هم هرازگاهی که خطری تهدیدش می‌کند دایی مایک را می‌بیند.

منبع: مجله خانواده سبز

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

خانم پریا اگر اجازه بدید من بحث هیپنوتیزم را شروع کنم اما امشب فقط مقدمه

هیپنوتیزم روشی ساده و در عین حال بسیار مفید و موثر برای متمرکز

کردن ذهن و فکر است که می توان با استفاده از آن به تفکرات خود مسیر

صحیح و مثبت و سازنده داد و در نتیجه به دیدگاهی جدید و تازه دست یافت ،شما فقط با درک صحیح قوانین تلقین و عمل به آن میتوانید یک لایه از لایه های ذهنی را بشکنید و خود را از برخی ناهنجاریها نجات دهید.تلقین و تصور قدرت خلق عجایب را دارد!!! قدرت شفای بیماران و کمک به دیگران بخوانیم و بدانیم بهتر است سخن کوتاه کنم.

خودهیپنوتیزم
دنبال جمع اوری یاداشتهایی هستم که طی دوره هایی که در محضر استاد کابوک بودم انها را یاداشت برداری کرده بودم و پس از ویرایش کامل انها را در اختیارتان قرار خواهم داد و اما در حال حاضر به مطلب ذیل اشاره می کنم

مقدمه:

تعلق و وابستگی به جسمانیت وعادت کردن به آن ، دلیل بسیاری از مشکلات روحی یا حتی از دست دادن لذتهای بی نهایتی است که خداوند امکان تجربه آن را به بشر داده است ...لذا اولین مرحله و گام در رسیدن به عالم آرامش و در واقع رسیدن به او ، رها شدن از جسم و قطع تعلقات است .
مقاله زیر آموزش ساده ترین نوع خود هیپنوتیزم به عنوان Relaxation ، مقدمه ای برای کنترل ذهن ، راز اصلی تمرکز قوا و حذف تنشهای غیر ضروری و زیانبار بدن است .

مراحل یازده گانه:

1- ( شروع خواب مصنوعی )
مکانی ساکت و دنج پیدا کنید ، آرام روی صندلی ای راحت بنشینید و یا در جایی نرم دراز بکشید (گذاشتن موسیقی ای آرام یا صدای طبیعت می تواند کیفیت کار را بهتر کند). سپس چشمها را بسته و از 10 تا 1 به صورت معکوس بشمارید به طوریکه شماره ها یک در میان با دم و بازدم تنظیم شوند ، مثلا با شماره 10 ،نفسی عمیق بکشید و 15 ثانیه نگهدارید سپس با شماره 9 بیرون دهید و همینطور الی آخر. . . در ضمن تصور کنید لحظه به لحظه و با هر شماره بدن شما سنگینتر می شود.

2- ( رها سازی پاها )
ابتدا پای راست خود را از انگشتانش تا کمر(یا تا زانو)در ذهن مجسم کنید . آن را احساس کنید و در ذهن خود تصور کنید که تمام اجزای آن مثل خمیر شل ، گرم و سنگین شود ؛ سنگین سنگین ،این کلمه را 5 بار تکرار کنید ؛ وارد جزئیات شوید و سعی کنید به ترتیب عمل کنید یعنی به خود القا کنید که پای راستتان تا کمر از نوک انگشتان ، پاشنه پا ، کف پا، ساق پا، ران و... همه و همه شل ، سنگین و گرم شده اند بعد همینطور پای چپ(برای اینکار می توانید در ذهن خود 5 بار به پاهایتان دستور بدهید که آرام سنگین و گرم شو و بگویید لحظه به لحظه پاهایم گرمتر و سنگینتر و شل تر می شوند . احساس سه کلمهً گرم ، سنگین و شل را مدام در ذهن خود تکرار کنید .)

3- ( رها سازی تنه )
یک نفس نیمه عمیق و آرام بکشید و همه بدنتان را رها کنید.حالا عضلات شکم ، سینه ، سرسینه ها و پهلوها را رها کنید ؛ تصور کنید تمام قسمتهای بدنتان شل شده اند لذا این قسمتها را ، راحت ، آسوده ، شل ، سنگین و گرم شده باور کنید ، می توانید 5 بار ذهنی بگویید از کمر تا کتفم شل و سنگین شده و لحظه به لحظه گرمتر و شل تر و روانتر می شود .(به تصویر کشیدن اجزاء بدن در ذهن به صورت ماده ای مثل خمیر یا هر ماده ای که در حال وارفتن و روان شدن باشد بسیار کمکتان می کند)

4- ( رها سازی دستها )
منظور ، قسمت مچ دست تا انگشتان می باشد ؛ پس ابتدا دست راست و سپس چپ خود را رها و شل کنید ،دقیقا مانند مراحل قبل ؛یعنی تصورکنید تمام اجزای دست مورد نظر شل و سنگین شده .بهتر است از نوک انگشتان شروع کنید و 5 بار به خود بگویید دست چپم شل و سنگین شده است ،آرام و رها .

5- ( رها سازی کتفها و بازوها )
کتفها و بازوهایتان را شل ، سنگین و بدون هیچ انقباضی قرار دهید (همانطور که با اعضای قبلی رفتار کردید) ، می توانید تصور کنید همینطور که بازوهای شما سنگین، شل و گرم می شوند به تدریج مثل خمیری نرم ، روان به سوی پاهایتان در جریان است .

6- ( رها سازی سر )
حال نوبت عضلات گردن ، فک ، چانه ، صورت ، لبها ، گونه ها ، پیشانی ، گوشها ، ماهیچه های زیر چشم و موها رسیده است .تصور کنید اختیار این قسمتها دست شما نیست و همه شان شل ، گرم ، سنگین و مایع شده اند ؛ رهایشان کنید و در ذهن ببینید صورتتان آرام و آسوده شل شده است .

7- ( چسباندن پلکها )
اکنون تصور کنید پلکهایتان شدیداً به هم چسبیده اند ، یعنی تصور کنید آنها را با قویترین چسب دنیا به هم چسبانده اند و شما در ذهن خود مجسم کنید که نمی توانید چشمهایتانرا باز کنید آرام آرام عضلات صورت را شل کرده و رهایشان کنید .

8- ( پاکسازی آلودگیها )
در این مرحله در ذهن و خیال خود تصور کنید هوایی زلال و شفاف (ترجیحا قابل رویت) به درون ریه هایتان می فرستید به طوریکه این هوا علاوه بر ریه ها ، به تمام سلولها و اتمهای اجزای دیگربدن نیز وارد شده و همه عضلات داخلی و ماهیچه ها و مغزتان را پاک پاک پاک ، صاف و زلال و شفاف می کند و به همین دلیل هوای وارد شده سیاه رنگ می شود ؛ پس در بازدم ، آن رنگ سیاه که در واقع بیماریها ، نقطه ضعفها ، ناراحتی ها و مشکلاتتان است بیرون می رود . این تنفس شامل دم پاک و بازدم سیاه رنگ را مرتب تکرار کنید و تصور کنید که با بیرون رفتن تنشها و بیماریها به صورت دود سیاه ، لحظه به لحظه شادابتر و سرحالتر می شوید و رفته رفته رنگ سِاه بازدمها نیز کمتر می شود تا آنجا که هم دم و هم بازدمتان زلال و شفاف و پاک می شوند و در واقع تمام سلولهای بدنتان را پاک و تمیز و جوانتر شده می بینید .

9- ( افزایش کیفیت آرامش )
تصور کنید کنار دریا در ساحلی بسیار زیبا یا کنار رودخانه ای جنگلی یا در باغی سرسبز و آرام یا روی تشکی نرم و لطیف یا قایقی راحت در وسط اقیانوسی آرام زیر گرمای مطلوب خورشید ونسیم خنک پرطراوتی(و خلاصه هر مکان و فضای آرامشبخشی که بودن در آنجا را دوست دارید )دراز کشیده اید ؛ احساس کنید که نسیم دریا یا صدای آب شما را آرام و آرامتر می کند ، خورشید به صورت حرارتی مطبوع بر شما می تابد و بدنتان را نوازش و گرم می کند . حالا در ذهن بگویید لحظه به لحظه آرامتر می شوم ، دستهایم ، پاهایم ،کمرم ،سینه ام ،شکمم ،عضلات صورتم همه سنگین و سنگین تر می شوند .دست چپم ، سنگین شده سنگین سنگین ، دست راستم شل و آرام شده سنگین سنگین ، گرم گرم ؛ هر نفسی که می کشم مشکلات ، تنشها ،بیماریها و انقباضها از بدنم حذف میشود و من آرام و راحتم ، پاهایم ، سینه ام و سرم سنگین و گرمند ، من راحتم من آرامم . در اوج نشاط وآرامش ، آسوده و راحت ، رها و آزاد و شاد و امیدوار .(دقت کنید که تکرار این کلمات و تصور کردن دوباره اجزای بدن به صورتی آرام در افزایش کیفت آرامش شما بسیار مهم است).

10- ( تلقین خواسته ها)
این مرحله ، مرحله تلقین دقیقتر آمال است ؛ هر چه می خواهید و هر آرزوئی که دارید به صورت جمله ای کوتاه در ذهن خود بیان کنید مثلا بگوئید من هر لحظه به لحظه و روز به روز از هر لحاظ بهتر می شوم یا من در درسها یا کارم موفق هستم ،یا من ثروتمندم ،یا من سالمم . حتما این جملات را به زبان حال (نه اینکه از این به بعد می خواهم باشم)و با ساختاری مثبت بیان کنید (ا زکلمات منفی و کلمه نه خودداری کنید) . جملات را چندین بار تکرار کنید و تصور کنید که به هدف خود رسیده اید .دوستان را ببینید که برایتان شادمانی می کنند ، صداها را بشنوید که به شما تبریک می گویند ، افراد و دوستان شما را در بغل کرده می بوسند و موفقیتتان را تبریک میگویند ، احساس بسیار بسیار خوبی دارید .خوش به حالتان.

11- ( بیدار شدن از خواب مصنوعی )
آرام آرام از 1 تا 10 بشمارید ، با هر شماره تنفس را تندتر کنید کوتاه و سریع ، و به خود بگویید وقتی به 10 رسیدم چشمهایم را باز می کنم ، شاداب و سر حالم ، کاملا با نشاط و سرحال ، خوشحال و پر انرژی . انگشتان پای راست را تکان بدهید ، آنگاه انگشتان پای چپ ،ساق پای راست و ساق پای چپ ؛رانها را به حرکت درآورید ؛ پاها را بالا بیاورید ؛ دستهایتان را تکان دهید ؛ گردنتان و عضلات صورت را منقبض کنید ، تکان بخورید ، شاد و سر حال چشمها را باز کنید و بعد از 30 ثانیه بنشینید با این عمل شما امواج آلفا مغز خود را فعال می کنید .( تذکر مهم اینکه در مرحله 11 حتما با تلقین معکوس ، حالت سنگینی و کرختی بدنتان را حذف کنید مثلا بگویید پای چپم سبک شده ، دمایش عالیست و راحتم ، همچنین حتما تلقین کنید من بعد از بیداری شاد و سرحال و پر انرژی می شوم ، تمام اعضای بدنم در حالت عادی راحتتر و پر انرژی اند.)
2728
نقل قول از دیگران
این مطلب صرفا نقل قول بوده و هیچ تایید و تکذیب و نظری در مورد صحت و سقم ان ندارم(با تشکر شاهد)


حدود یک سال پیش داشتم از خواب بیدار میشدم ، کاملا هنوز بیدار نشده بودم ولی هوشیار بودم متوجه شدم دو جن پشت سرم هستند

خواستم ذکر بگویم اما احساس کردم یک دستی بین حالت گاز و مایع از پشت جلوی دهنم را گرفت و نگذاشت ذکر بگویم و صدایی امد که می گفت تو باید با ما ازدواج کنی

بعد در حال ترس بودم که یکدفعه نمیدانم چه و که بود که در درونم بهم القا نمود که بگو 101

نمیدانم چجوری اما گفتم 101 و بلافاصله توانستم از شرشون خلاص بشوم

بعد از خلاصی در مورد 101 فکر کردم و یادم امد که اسم کوچکم را اگر به ابجد برگردانم برابر می شود با عدد 101

کاربرد هیپنوتیزم در درمان بیماریهای روان تنی


با پذیرش این اصل که انسان مجموعه ای از جسم و روح یا روان و تن است به این حقیقت می رسیم که با تقویت روان می توان جسم بیمار را نیز نیرویی تازه بخشد یا به اصطلاح در کالبد او روح تازه ای دمید. انسان در تمامی لحظات، آگاهانه یا ناآگاهانه در کلیه جنبه های زندگی در جستجو و تلاش برای یافتن و حفظ تعادل و توازن است. هر گاه نیرویی این توازن و تعادل را بر هم زند، نیرویی متضاد در وجود شخص ایجاد می شود که تقابل آن با نیروی بیرونی موجب بروز بیماری های جسمی یا آشفتگی و اضطراب روحی خواهد شد. پریشانی های روحی به خلاف ناراحتی های جسمی قابل رویت نیستند و حتی در برخی موارد یک آشفتگی روحی خود را به صورت یک بیماری جسمی آشکار می کند و تا زمانی که عامل روحی اولیه از بین نرفته است، بیماری جسمی ناشی از آن نیز درمان نمی پذیرد. بیشتر تجربه های زندگی در ضمیر ناخودآگاه ذهن ما ثبت می شود. بر پایه نتایج پژوهش های روان شناسان، روان آگاه یک انسان سالم قادر است در هر ثانیه 126 واحد اطلاعاتی را مرور و بررسی کند، در حالی که این رقم در روان ناآگاه به بیش از یک میلیون واحد اطلاعاتی در هر ثانیه می رسد. دستگاه خون، تنفس، تنظیم حرارت بدن، تنظیم ضربان قلب تحت تاثیر روان ناآگاه اداره و تنظیم می شوند. حتی فعالیت های بسیار معمولی مغز مانند بویایی، چشایی، بینایی و شنوایی که به نظر آگاهانه می آیند نیز در ابتدا باید به وسیله روان ناآگاه شناسایی شوند و پس از آن در حیطه روان آگاه نفوذ کنند. با توجه به این نکات می توان دریافت که بیشتر تجربیات زندگی ما در روان ناآگاه صورت می گیرد. نابسامانی های محیطی همیشه اتفاق می افتند و این درحالی است که روان انسان تلاش می کند تا در هر لحظه با فشار های روحی و جسمی ناشی از این عوامل و نابسامانی ها مبارزه کند و آنها را به یک تعادل نسبی برساند.


هر گاه فشار این نابسامانی ها از حد قابل تحمل انسان فراتر رود امکان بروز علایم و آثار بیماری های گوناگون وجود دارد. در اغلب موارد علایم این بیماری ها در نقاطی از بدن که پیش از این دچار آسیب دیدگی یا ضعف بوده اند نمایان می شود. برای مثال، علایم ناشی از یک فشار روحی شدید می تواند در محل یک شکستگی قدیمی و بهبود یافته استخوان دوباره درد ایجاد کند. اغلب مردم این نوع دردها را به عنوان درد های عصبی می شناسند.

در بیشتر موارد در ناحیه ای که دچار درد عصبی است هیچ گونه ناهنجاری جسمی یافت نمی شود و هیچگونه ارتباط مشخصی بین جراحت قبلی و آثار بیماری جدید وجود نخواهد داشت. مساله کلیدی دیگری که در مورد اینگونه بیماری ها می بایستی به آن توجه داشت، این است که مسایل و مشکلات مشابه می توانند در افراد مختلف عکس_ العمل های متفاوتی را ایجاد کنند. برای مثال، مرگ مادر در خانواده ای می تواند فرزندی را اسیر افسردگی کند، اضطراب را برای فرزند دیگر به همراه داشته باشد و در فرزند سوم هیچ گونه تاثیری بر جای نگذارد. این در حالی است که هر سه فرزند به مادر خود علاقمند بوده اند و به او عشق می ورزیدند. در این موارد بدون کمک هیپنوتیزم نمی توان به علت ایجاد تغییرات متفاوت به وسیله یک محرک مشابه پی برد. اما با روشن شدن علت از طریق کاربرد روش هیپنوتراپی می توان امکانات گسترده ای را برای از میان بردن آن و بهبود وضع بیمار فراهم آورد.

کاربرد دو شیوه هیپنو آنالیز و هیپنوتراپی در تشخیص عامل اصلی بروز بیماری هایی که از نظر جسمی هیچ گونه دلیلی برای ایجاد آنها وجود ندارد و یا نمی توان هیچ نشانه ای از علایم رنج آور را در بدن بیمار یافت، بسیار موثر خواهد بود. برای مثال، اگر شخصی از تنگی نفس رنج می برد اما در بررسی های بالینی هیچگونه نشانه ای از بیماری دستگاه تنفسی در وی یافت نمی شود، می توان علت بروز بیماری را در اضطراب ها و فشار های روحی فرد جستجو کرد. در این گونه موارد اضطراب و فشار های روحی در طی سالیان متوالی روی هم انباشته شده اند و در نهایت آثار خود را به صورت یک بیماری جسمی آشکار کرده اند. به جرات می توان گفت که اغلب بیماری هایی که به این شکل بروز می کنند و در اصطلاح پزشکی بیماری های روان - تنی نام گرفته اند، در خاطرات گذشته و احساسات نهفته در روان ناآگاه بیمار ریشه دارند. احساسات و خاطراتی که روان آگاه به علل و دلایل گوناگون از جمله احساس گناه آنها را سرکوب کرده و در ظاهر به باد فراموشی سپرده است.



این گونه بیماری ها یا بیماری هایی که بخشی از علل آنها روان
تنی است همه از یک معادله ساده پیروی می کنند:

آمادگی قبلی فشار روحی = بیماری های روان تنی



آمادگی قبلی می تواند شامل وضع سلامت جسمی و روحی شخص در گذشته، قابلیت و صلاحیت کنونی روحی وی و همچنین تاثیر عوامل محیطی باشد. فشار های روحی می تواند به مجموعه ای از ترس ها، اضطراب ها و نگرانی های واقعی یا خیالی شخص مربوط باشد. این فشار ها ممکن است حقیقی باشند یا تنها در تخیل انسان رخ دهد. فشار های محیطی شامل حوادث ناگواری است که درست پیش از ظهور علایم بیماری برای بیمار اتفاق افتاده باشد. شرایطی مانند مرگ افراد خانواده، وقوع جنگ ، حوادث طبیعی، شرایط نابسامان مالی و اجتماعی، مشکلات خانوادگی و غیره می توانند دست به دست هم دهند و محیط مساعدی را برای ایجاد بیماری روان تنی، در شخص مساعد فراهم آورند. از شایعترین بیماری های روان تنی می توان به انواع حمله های ترس1، نابسامانی ها و اختلالات اضطرابی2، افسردگی، وسواس، بیماری های محیطی و مانند آن اشاره کرد. در اغلب این بیماری ها ریشه های مشترک ''گناهان سرکوب شده ''و ''خصومت '' به عنوان عامل اصلی بروز بیماری حضوردارند. در این گونه موارد می توان از هیپنو تراپی برای ایجاد محیطی متعادل و موزون در درون خسته بیمار استفاده کرد و بسیاری از بیماران پس از دست یابی به این مرحله، بهبودی می یابند. بسیاری از موارد سردرد، دل درد، صدای گوش، لکنت زبان، حساسیت، ترس، دلهره و اضطراب، افسردگی، بی حوصلگی و بی خوابی به دلیل اختلالات درونی ایجاد می شوند. در یک طرف این اختلالات همان گونه که اشاره شد، فشار نیروی متقابل روان ناآگاه قرار دارد که با از بین بردن آن می توان تعادل درونی را دوباره برقرار کرد و در این حالت یا بیماری روان-تنی از بین می رود و یا شدت آن به میزان بسیار زیادی کاهش می یابد. در مواردی که هیچ یک از معاینات و آزمایش ها ی پزشکی در یافتن عامل سبب شناختی بیماری به جایی نمی رسند، پذیرش ریشه های غیر جسمی بیماری بیماران با مقاومت کمتری رو به رو خواهد بود. هنگامی که بیمار این حقیقت را می پذیرد که بیماری او جنبه روان-تنی دارد در واقع نخستین گام را در جهت بهبود و درمان خویش برداشته است. بدون پذیرش این حقیقت از سوی بیمار دستیابی به بهبودی به هیچ عنوان امکان پذیر نخواهد بود. اعتماد به شخص درمان گر (Therapist) نکته مهمی است که در بهبودی بیماران اهمیت بسزایی دارد.


درمان گر شخصی است که بیمار بتواند با اعتماد کامل مشکلات خود را در مراحل اولیه درمان با وی درمیان بگذارد. شمار اندکی از بیماران می توانند به تنهایی و بدون درمان گر به بهبودی دست یابند. استفاده از شیوه خود هیپنوتیزم (self hypnosis) بدون نظارت کارشناس هیچگونه تاثیری در بهبودی این گونه بیماران نخواهد داشت زیرا در خود هیپنوتیزم دستیابی به دو فرایند بازگشت (regression) و تخلیه (abreaction) که مهمترین بخش درمان به شمار می رود به سادگی امکان پذیر نخواهد بود. از آنجا که ریشه های بیماری روان-تنی در ضمیر ناخود آگاه فرد قرار دارد، امکان اینکه شخص خود به آنها دست بیابد وجود نخواهد داشت.



در خاتمه باید به این نکته اشاره کرد که قدرت هوش و اراده شخص در بهبود این گونه بیماری ها بسیار ناچیز است و سهم اساسی در درمان بر عهده دو عامل میزان تمایل بیمار برای بهبودی و بینش سازی صحیح برای وی است. به منظور بینش سازی صحیح برای بیمار حضور شخص درمان گر الزامی خواهد بود.

دلتنگــــــــم .... دلتنگ آنچه که میتــــوانست باشد و حالا نیـســـــــــت....
تجلی برخی از حالات هیپنوتیزمی



اگر در حالت هیپنوتیزم به فرد تلقین شود که قسمتی از بدنش سنگین می شود، ناخودآگاهانه آن قسمت شروع به سنگین شدن می کند.

تشریح حالات هیپنوتیزمی از زبان هیپنوتیزم شدگان
اظهارات مربوط به دهها نفر از کسانی که تحت هیپنوتیزم قرار گرفته اند:
س: در حالت هیپنوتیزم من به شما آرامش، احساس راحتی و رهایی تلقین کردم و ملاحظه می شد که خیلی راحت هستید. ممکن است حالاتی را که داشتید توضیح دهید:
ج: احساس آرامش بخصوصی داشتم، خیلی آزاد و رها بودم، فکری نداشتم و احساس می کردم تحت حمایت شما هستم و ناخودآگاهانه همانگونه که می گفتید می شدم ضمن اینکه متوجه همه چیز بودم و حتی صداهای اطراف را می شنیدم ولی برایم مهم نبود...
س: شما در چه حالات و شرایطی بوده اید؟
ج: یک حالت آرامش... یک حالت شبیه به در رویأ بودن...
س: آیا خواب بودید؟
ج: نه، خواب که نبودم، خیلی بیدار هم نبودم...
س: آیا این حالت را قبلا'' هم در حالت عادی تجربه کرده اید؟
ج: فکر نمی کنم...نه...
س: وقتی شما در حالت هیپنوتیزم بودید من گفتم که دست شما سنگین می شود... آنقدر سنگین که احساس می کنید از سنگینی به سمت پائین کشیده می شود و بلافاصله ملاحظه شد که دست و طرف راست شما شروع کرد به سنگین شدن و شما به سمت پائین خم شدید! ممکن است قدری توضیح دهید؟
ج: احساس کردم دستم شروع کرد به سنگین شدن و بعد آنقدر سنگین شد که نمی توانستم آن را تحمل کنم...
ج: احساس کردم نیرویی دستم را بطرف بالا می آورد...
س: آیا خودتان این کار را کردید؟...
ج: نه... بهیچوجه حتی من قدری هم مقاومت کردم که دستم بالا نیاید ولی این نیرو بیش از آن بود که من تحمل کنم ... ضمن اینکه در حالتی بودم که خودم نمی خواستم مانع شوم و دستم سبک شد...
س: از اینکه دستتان سبک شده و بالا می آید تعجب نکردید...؟
ج: قدری مکث ... چرا ... همینطوره... در اینجا نکته جالبی وجود دارد. علیرغم اینکه این جواب از سوژه ها شنیده می شود ولی در چهره و قیافه آنها در هنگام بالا آمدن دست در هیپنوتیزم تعجبی ملاحظه نمی شود. ولی بعدها ممکن است بعضی از سوژه ها این تعجب را اظهار کنند.
س: من در حالت هیپنوتیزم به شما تلقین کردم که قسمتی از دست و صورت شما سر و بی احساس می شود. آیا شما این سری و بی احساسی را داشتید؟
ج: اصلا'' درد وناراحتی را احساس نمی کردم ولی متعجب بودم که سوزن وارد بدن من می شود...
س: من به شما گفتم که بدنتان مثل یک تکه چوب خشک و سفت می شود.. ممکن است قدری در این زمینه توضیح دهید...
ج: بدنم خارج از کنترل خودم شروع کرد به سفت شدن...
س: آیا از این وضعیت دچار ترس نشدید؟
ج: اصلا'' فکر نمی کردم... به هرحال ترسی نداشتم...
س: به شما از شادمانی و شعف گفتم و شما شروع به خندیدن نمودید. ممکن است توضیح بفرمائید.
ج: احساس کردم همه چیز بنظرم مضحک و خنده دار آمد ولی واقعا'' دلیلی نداشتم...
س: وقتی گریه به شما تلقین شد، شروع به گریستن کردید...
ج: آری...احساس کردم غم دنیا روی قلبم سنگینی می کند.

دلتنگــــــــم .... دلتنگ آنچه که میتــــوانست باشد و حالا نیـســـــــــت....
با کمک هیپنوتیزم لکنت زبان فراموش می شود


* حدود 5 درصد از افراد جامعه در دورانی از زندگی خود به درجات ضعیف یا شدید لکنت زبان دچار می شوند.
* طیف گسترده ای از روش های درمان دارویی و غیر دارویی از جمله هیپنوتیزم درمانی در معالجه نسبی یا کامل این بیماری موثر است.
* درمان بایستی هر چه زودتر صورت بگیرد، پیش از این که لکنت زبان به یک عادت تبدیل شود و یا در بیمار ” حالت شرطی“ ایجاد کند.
* لکنت زبان به ارتباطات انسانی و موفقیت تحصیلی، اجتماعی و عاطفی فرد لطمات شدیدی زده و موجب شرمندگی، گوشه گیری و عقب ماندگی شخص می شود.
میزان شیوع لکنت زبان
حدود 5 درصد از نوزادان در کودکی یا نوجوانی ممکن است به درجات متفاوتی از لکنت زبان مستمر یا گذرا دچار شوند. شیوع این بیماری در پسرها سه برابر و در برخی از منابع 9 برابر شایع تر از دختران است.
لکنت زبان که در طی آن در غیاب هر گونه ضایعه جسمی و ساختاری برخی از سیلاب ها و اصوات تکرار شده و یا کشیده و طولانی می شوند در اکثریت عظیمی از موارد قابل درمان است.
علل پیدایش لکنت زبان
لکنت زبان نوعی اختلال در رشد و تکامل تکلم است که علت واقعی آن هنوز به خوبی روشن نشده و به نظر می آید این اختلال تکلمی به 4 صورت متفاوت می تواند پدید آید:
مرحله اول در دوره پیش از سنین دبستانی است. در بسیاری از موارد والدین اصرار دارند یک واقعه ترسناک را به عنوان عامل ایجاد این بیماری معرفی کنند. این شکل از بیماری در بیشتر موارد به خودی خود بر طرف می شود.
مرحله دوم در اولین سال دبستان پدید می آید و به تدریج با مزمن شدن به سال های بعدی عمر کشیده می شود. کم کم کودک نسبت به این اختلال آگاهی پیدا کرده و از وجود آن رنج می برد.
مرحله سوم معمولا پس از 8 سالگی پدید آمده و بدون درمان می تواند تا سنین بزرگسالی ادامه پیدا کند. در این شکل از بیماری کودک زمانی که با خودش، عروسکش و یا دوستان نزدیکش صحبت می کند، لکنت زبان ندارد، ولی در شرایط خاصی مانند صحبت کردن در کلاس، مکالمه با افراد غریبه به ویژه افراد مهم و پر هیبت و یا در زمان خرید یا تلفن کردن دچار لکنت زبان می شود.
مرحله چهارم در سال های آخر نوجوانی پدید می آید.
در کودکان و نوجوانان مبتلا به لکنت زبان دو عارضه رفتاری زیر به ویژه در مقایسه با دیگران به چشم می خورد:
احساس خود کم بینی یا حقارت. هر چند ممکن است این نشانه عارضه بیماری بوده باشد، ولی پیدایش این احساس در این سن عامل بسیار مهمی در ایجاد انواع عقب ماندگی و عدم موفقیت است.
وجود اضطراب و بی قراری در شرایط اجتماعی و زود رنجی شدید.
درمان لکنت زبان
لکنت زبان از بیماری هایی است که در پرتو شناخت درست بیماری توسط والدین و اراده آنها در شروع و ادامه درمان در بیشتر موارد به طور کامل یا نسبی درمان می شود . البته روش های درمانی بسیار متعدد و متنوعی برای آنها ارائه شده که به نظر می آید در بین طیف گسترده انواع روان درمانی ها، هیپنوتیزم درمانی دارای امتیازات زیر باشد:
1- در متن پیدایش و جریان خلسه هیپنوتیزمی، آرامش و درمان اضطراب و بی قراری وجود دارد، در حالی که انواع روان درمانی های دیگر خود می توانند اضطراب بر انگیز باشند.
2- در تمام انواع هیپنوتیزم درمانی، به افزایش اعتماد به نفس توجه می شود که این دو نکته در درمان لکنت زبان بسیار مهم هستند.
3- در جریان هیپنوتیزم درمانی بر خلاف راه های دیگر با عدم تاکید بر روش ها و تمرین های تکلمی شدید، بیمار تحت تاثیر فشار بیزار کننده ای قرار نمی گیرد.
4- در شرایط خلسه هیپنوتیزمی – حتی در پایان جلسه اول – بیمار خیلی بهتر از شروع جلسه صحبت می کند. به این ترتیب ضبط نوار صوتی در این شرایط و باز پخش آن پس از پایان جلسه، تاثیرات بسیار زیادی بر روی روحیه بیمار و امید او به درمان می گذارد.
5- پس از چند جلسه درمانی، می توان به بیمار ” خود هیپنوتیزم “ را آموزش داد تا او خود در اوقات فراغت بتواند به درمان خودش کمک کند.
6- با کمک تکنیک تلقینات بعد از هیپنوتیزمی می توان در شرایط خلسه هیپنوتیزمی به بیمار تلقین کرد که او بعدها و در شرایط هشیاری هم احساس آرامش و اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و خیلی آرام و سلیس صحبت خواهد کرد.
نحوه انجام هیپنوتیزم درمانی برای درمان لکنت
در یک جلسه مقدماتی مشاوره، درمانگر ضمن آشنایی با بیمار، به او و اطرافیانش این مطالب را می گوید:
- هیپنوتیزم درمانی یک روش درمانی غیر دارویی و در متن پزشکی است و دارای اصالت علمی و قانونی است.
- هیپنوتیزم درمانی یک روش درمانی پر قدرت و مطلقا بدون عارضه است.
- در طی دوره درمان – حتی از ماه اول – به تدریج آثار بهبودی در نحوه تکلم بیمار پیدا می شود. روش های آرامش بخش یا ریلکس کننده در کنار تکنیک های افزایش دهنده اعتماد به نفس، از همان جلسه اول موجب پیشرفت در درمان می شود.
- در ماه اول هر هفته دو جلسه هیپنوتیزم درمانی برای بیمار صورت می گیرد و به بیمار برای ادامه درمان، خود هیپنوتیزم آموزش داده می شود. در چند ماه بعد بیمار فقط ماهی دوبار به پزشک مراجعه می کند و به تدریج با کمک نوار صوتی و خود هیپنوتیزم، بیمار ادامه درمان را به عهده می گیرد.
- هیپنوتیزم درمانی مانند انواع دیگر روان درمانی برای رسیدن به یک نتیجه کامل و مستمر، ممکن است به جلسات درمانی بیشتری نیاز داشته باشد.

دلتنگــــــــم .... دلتنگ آنچه که میتــــوانست باشد و حالا نیـســـــــــت....
پاسخ به پرسشها متداول در مورد هیپنوتیزم



1-آیا هیپنوتیزم فقط تلقین است؟ آیا نیروئی در القاء خلسه دخیل نیست؟ در حالیکه براحتی می توان وجود نیرو را احساس کرد.
2-آیا امکان تاثیر بر اشیاء با نگاه در حالت هیپنوتیزمی وجود دارد؟
3-آیا ممکن است کسی هیپنوتیزم شده و دیگر بیدار نشود؟
4-آیا امکان درمان MS با هیپنوتیزم وجود دارد؟
5-آیا می توان با کمک هیپنوتیزم تناسخ را اثبات کرد؟
6-چه کسانی مجاز به استفاده از هیپنوتیزم در درمان هستند؟
7-دوره های آموزشی هیپنوتیزم چگونه است؟

1-آیا هیپنوتیزم فقط تلقین است؟ آیا نیروئی در القاء خلسه دخیل نیست؟ در حالیکه براحتی می توان وجود نیرو را احساس کرد.
تحقیقات نشان داده است که هیپنوتیزم فقط با تلقینات مناسب ایجاد شده و هیچ ارتباطی با هیچ نیروئی ندارد. هیچ چیزی جز تلقین در هیپنوتیزم نقش ندارد، البته تلقین هم کم اثر نیست، بخصوص وقتی دانش ما از قواعد تلقین و پیچیدگیهای روان را هم در نظر گیریم، بحث وجود نیرو یا آنطور که بیشتر رایج است نیروی مغناطیس حیوانی، منیطیسم یا هر نیروی دیگری بحثی تاریخی است و به زمانی برمیگردد که مغناطیس تازه در فیزیک کشف شده بود و برای بسیاری از جمله مسمر و ساموئل هانمان پدر هومیوپاتی جالب بود . در آن روزگار هر کشف تازه ای بخصوص در فیزیک برای توصیف و تبیین سایر پدیده ها از جمله طب و روانشناسی استفاده می شد. مسمر نیروی مغناطیس و مغناطیس حیوانی را از همین موضوع اقتباس ومورد استفاده قرار داد. بحث بیشتر در این خصوص را به تاریخچه هیپنوتیزم و کتب مربوطه می سپاریم. اما ازتاثیر تاریخچه هیپنوتیزم در چنین طرز فکری مهمتر، آنچه باعث ماندگاری باور به وجود نیرو شده این است که در اکثر تکنیکهای هیپنوتیزمی از کلمه نیرو استفاده می شود، مثلااین جمله که :تا چند لحظه دیگر نیروئی دست شما را به سمت بالا می کشد . اما باید توجه داشت که احساس نیرو به منزله وجود نیرو نیست. بکار بردن کلمه نیرو صرفا اثر تلقین را بهتر می کند، به عبارتی نوعی کاربرد استعاره یا مثال METAPHOR است که بحثی مفصل درآموزش تکنیکهای هیپنوتیزمی و هیپنوتیزم درمانی است و باعث افزایش تاثیر تلقین های ما می شود. استفاده از استعاره دیگری مانند : تجسم کن چند بادکنک با رنگهای زیبا و قشنگ به انگشتان و مچ دست شما بسته شده و دست شما را به سمت بالا می کشد همان اثر را دارد، ولی از کلمه نیرو استفاده نکرده است. متاسفانه استفاده از استعاره نیرو که در تکنیکهای هیپنوتیزمی بسیار کاربرد دارد وقتی با تاریخچه و ادعاهای غیر علمی مسمر و ادعاها و عدم مطالعه بعضی همراه می گردد، این اشتباه را بیشتر رواج می دهد. به هر حال ساده ترین پاسخ به این سؤال این است که احساس وجود چیزی هیچوقت دلیل بر وجود آن نیست.
2-آیا امکان تاثیر بر اشیاء با نگاه در حالت هیپنوتیزمی وجود دارد؟
خیر، این موضوع هیچ ارتباطی با هیپنوتیزم ندارد. در پاندول شورل که در آن با نگاه به پاندول می توان جهت حرکت آن را تعیین کرد ارائه تلقینات مناسب و قرار دادن نخ پاندول در دست سوژه الزامی است وگرنه هیچ اتفاقی در حرکت پاندول نمی افتد. اینکه بعضی می گویند مرتاض هندی روزی قطاری را با نگاه متوقف کرده است ممکن است صحت داشته باشد اما اثبات کننده امکان تاثیر بر اشیاء با نگاه نیست، بحث در خصوص این چنین قدرتهائی به رشته فراروانشناسی مربوط است و ارتباطی با روانشناسی و هیپنوتیزم ندارد.برای اثبات یا رد چنین ادعاهائی نیز ملاحظات خاصی در رشته فراروانشناسی باید در نظر گرفته شود که موضوع بحث ما نیست.در هر صورت آنچه پدیده های هیپنوتیزمی نام گرفته اند قابل تکرار، قابل آزمایش و قابل آموزش هستند و آنچه قابل تکرار نیست ،قابل آزمایش و آموزش به صورت معمول نیست فراروانشناسی بوده و بحثی متفاوت است. در هر صورت نه می توان با هیپنوتیزم اشیاء را با نگاه حرکت داد، نه می توان از غیب سخن گفت، نه با ارواح ارتباط برقرار کرد.

3-آیا ممکن است کسی هیپنوتیزم شده و دیگر بیدار نشود؟
یافته های جدید نشان داده اند که هیپنوتیزم نه خواب است، نه حالتی شبیه به خواب و جالب تر آنکه هنوز هیچ تغییر فیزیولوژیکی که اختصاصی برای هیپنوتیزم باشد یافت نشده است. هیپنوتیزم یعنی با کمک تلقین تغییر دادن، لذا اگر کسی هیپنوتیزم شود به سادگی می تواند بیدار شود. تاخیر در بیدار شدن نشانه مقاومت یا بروز عوارض است که اگر کسی آموزش صحیح هیپنوتیزم درمانی را دیده باشد هرگز با چنین مشکلی مواجه نخواهد شد. ساده ترین روش مقابله با این مشکل نیز حفظ خونسردی و آرام کردن سوژه است. کافی است به او اجازه دهیم چند دقیقه ای بخوابد یا چند لحظه ای آرام در جائی بنشیند و استراحت کند، یا چند نفس آرام و عمیق بکشد، هر کدام از این ها حتما اثر تلقینات نامناسب را رفع می کند. آنچه اغلب منجر به این مشکل می شود اضطراب هیپنوتیزم درمانگر ناوارد، هیجان زدگی اطرافیان و ترسیدن سوژه است وگرنه در موارد عادی هرگز مشکلی پیش نمی آید.
4-آیا امکان درمان MS با هیپنوتیزم وجود دارد؟
بیماری MS یکی از بیماریهای صعب العلاج سیستم عصبی است که در آن میلین سلولهای عصبی دچار مشکل می شود. این بیماری در سیر پیشرفت خود فراز و نشیبهای زیادی دارد و متاسفانه در حال حاضر درمان موفقی ندارد. هیپنوتیزم نیز نقشی در درمان MS نداشته و هیچ مرجع رسمی هیپنوتیزم درمانی را برای درمان MS توصیه ننموده است. آنچه باعث این اشتباه که هیپنوتیزم می تواند MS را درمان کند می شود آن است که در بیماریهائی چون MS ، امید به بهبودی می تواند احساس بهبودی ایجاد کند ولی متاسفانه باعث بهبودی نمی شود. لذا باید توجه داشت که هرگز درمان اصلی را زیر نظر یک متخصص اعصاب داخلی به امید چنین احساس زودگذری رها نکنیم.
5-آیا می توان با کمک هیپنوتیزم تناسخ را اثبات کرد؟
یکی از پدیده های جالب هیپنوتیزمی بازگشت سنی است که می تواند در بعضی به شکل تجدید حیات سنی هم مشاهده شود. تجدید حیات سنی یعنی سوژه دوران کودکی مثلا سه سالگی خود را عینا تجربه کند، بنحوی که رفتارش،احساسش ، حافظه اش و… بچگانه شود. می توان همین تلقینات را ادامه داد به نحوی که سوژه احساس کند در درون رحم مادر یا در قالب انسان دیگری در نسل های قبل است. نکته مهم که اغلب به آن توجه نمی شود این است که سوژه روبروی ما، همان سوژه قبلی است و فقط در حالت هیپنوتیزم با تلقینات مناسب تغییراتی را در احساس،ادراک،حافظه و… خود تجربه کرده است، او این تغییرات را احساس می کند و واقعا سه ساله نشده است، واقعا به رحم مادر برنگشته و واقعا به نسلهای قبل نرفته است. تمام این احساسات با دستکاری ما ایجاد شده، و با دستکاری ما قابل تغییر است. این پدیده ها از جذابیت های هیپنوتیزم حکایت می کنند و کاربرد های درمانی خاصی دارند . تناسخ یعنی عقیده به این که ما قبل از آنکه در جسم فعلی زندگی کنیم، قبلا به شکلی زندگی می کرده ایم، این عقیده چه صحیح و چه غلط، امکان اثبات یا رد آن با هیپنوتیزم وجود ندارد.
6-چه کسانی مجاز به استفاده از هیپنوتیزم در درمان هستند؟
هیپنوتیزم بر خلاف نظر عده ای علم متفاوتی نیست، درمان مجزائی هم نیست،بلکه روشی است که در موارد خاص و محدودی نظیر تحقیقات و درمان کاربرد دارد، لذا بجز در تحقیقات فقط کسانی می توانند از هیپنوتیزم در درمان استفاده کنند که صلاحیت درمان داشته باشند، چه صلاحیت قانونی که قانون تعیین می کند و مراجع ذیصلاح بر آن نظارت دارند و چه صلاحیت علمی، صلاحیت علمی یعنی کتب علمی و مجلات مرجع و دانشگاهی کاربرد آن روش را در مورد بیماری خاصی و توسط شاغلین رشته خاصی تائید کرده باشد. در حال حاضر هیپنوتیزم از درمانهای طب حاشیه جدا شده و به عنوان روش رواندرمانی در کتب مرجع روانپزشکی نظیر روانپزشکی کاپلان و سادوک آمده است. امروزه پزشکان، دندانپزشکان، ماماها، پرستاران و روانشناسان در حیطه شغلی و علمی خود به استفاده از هیپنوتیزم مجاز هستند. به عبارتی کسانی مجاز به استفاده از هیپنوتیزم در درمان هستند که مجاز به درمان درآن بیماری بدون هیپنوتیزم نیز باشند، مگر آنکه به صورت تیمی و زیر نظر درمانگر اصلی و به عنوان دستیار فعالیت نمایند. با این توصیف استفاده از هیپنوتیزم در درمان احتیاج به مجوز اختصاصی ندارد، اگر پزشک، دندانپزشک ، ماما ، پرستار یا روانشناس هستید (در کلیه گرایشها ) یعنی مجوز کار در این رشته ها را دارید می توانید از هیپنوتیرم نیز مشابه سایر روشهای درمانی استفاده کنید. به طور کلی، اقدام به درمان با هیپنوتیزم فقط در صلاحیت کسانی است که مجوز درمان در رشته خود را دارند و تسلط بر فنون هیپنوتیزم به خودی خود نه مجوزی برای درمان می باشد و نه استفاده از آن در درمان احتیاج به مدرکی متفاوت از رشته اصلی دارد.
7-دوره های آموزشی هیپنوتیزم چگونه است؟
دوره های آموزشی هیپنوتیزم بر حسب تئوریهای مختلف قدری متفاوت است. هر چند تکنیکهای هیپنوتیزمی در طول زمان ثابت مانده اند و تغییری نکرده اند، اما تغییر در تئوریها، نگاه ما به تکنیکها،کاربردها و نحوه آموزش هیپنوتیزم را نیز متفاوت کرده است.دوره های آموزشی هیپنوتیزم در حال حاضر ویژه پزشکان، دندانپزشکان، ماماها، پرستاران و روانشناسان در کلیه گرایشها می باشند.طول این دوره ها بر حسب رشته های مختلف و نیازهای آموزشی آنها در کشورهای مختلف متفاوت است. اما یک دوره متعارف دوره ای 2-3 ماهه است که اغلب سر فصلهای زیر را کم و بیش دارا است: 1-تعریف و توصیف هیپنوتیزم،تاریخچه و کاربردهای آن 2-اصول تلقین شناسی، قواعد تلقین و فارماکولوژی تلقین 3-تلقینهای بیداری 4-تکنیکهای ساده و پیچیده هیپنوتیزمی 5-تکنیکهای عمیق سازی و پدیده های هیپنوتیزمی 6-عوارض و روشهای کنترل آن 7-مقاومت و روشهای رفع آن 8-استعدادهیپنوتیزم پذیری و روشهای افزایش آن 9-رویکرد مختلف در درمان با هیپنوتیزم 10-خود-هیپنوتیزم و هیپنوتیزم گروهی البته این سر فصل هل بسته به ترکیب شرکت کنندگان ، سرعت آنها در یادگیری تکنیکها و حل تمرینها و... متفاوت است. در این دوره ها تاکید اصلی بر آموزش تکنیکهای هیپنوتیزمی است ولی درمان چاقی ، زایمان بدون درد و اضطراب امتحان نیز اغلب تشریح می گردد.

دلتنگــــــــم .... دلتنگ آنچه که میتــــوانست باشد و حالا نیـســـــــــت....
ارتباط روح مرده با زنده چگونه به وجود می آید؟
عمل مکانیزم این ارتباط چنین است،روحی یا در اثر اراده خود و یا به دستور ارواح دیگر و یا به سبب عوامل دیگر میخواهد به بدن مدیوم مسلط شود ولی باید مدیوم هم در مقابل او حالت تسلیم داشته باشد*{آزمایش نشان داده که اگر نفرتی میان روح مدیوم و آن روح مسلط باشد مدیوم در مقابل آن روح تسلیم نمی شود و آن روح نمیتواند در جسم اثیری او اثر بگذارد.}*بنابر این روح مسلط به مرکز فکری مدیوم تسلط پیدا میکند تا از دستگاه عصبی صوتی او استفاده نماید بطوریکه روح هر طوری که میخواهد آن دستگاه را بر حسب اراده خود به کار ببرد"و این تسلط روح بر مدیوم هنگامی صورت میگیرد که روح خود مدیوم از آن مرکز تفکرش دور باشد(یعنی یا با جسم اثیری خود از بدن مدیوم بیرون می آید و یا اینکه رابطه خود را با مرکز تفکرش قطع میکند)(چون اگر دو روح در یک مرکز فکری عمل کنند،اختلال در عمل آن مرکز به وجود می آید).بدین نحو روح مسلط رابطه خود را با مرکز فکری مدیوم برقرار میکندوآماده عمل میگردد.که البته این تسلط به دو نوع بوجود می آید:

1.تسلط خارجی

یعنی روح امواج فکری خود را به سوی بدن مدیوم میفرستد،آن امواج (که از نوع اثیر است)امواج اثیری بدن مدیوم را پاره میکند(منظور از امواج اثیر در اینجا هاله اثیری میباشد که بر بدن اثیری مدیوم اثر میگذارد)،"و در این صورت است که جسم مدیوم هم آن اثر را میپذیرد.


2.تسلط داخلی


در اینجا روح امواج فکری خود را نمیفرستد بلکه با جسم اثیری خود داخل جسد فیزیکی مدیوم میشود."در نتیجه به تمام اعضای بدن مدیوم تسلط پیدا میکند .در واقع در این مکانیسم روح مسلط ،جانشین روح خود مدیوم میگردد،"تا بتواند بهمه ی اعصاب و اعضای بدن مدیوم دستور بدهد البته ارواح مسلط این نوع تسلط دومی را در زیر نظر ارواح دیگری که از این روح مسلط و روح مدیوم عالی تر و مترقی تر است انجام میدهد.پس در واقع ان روح مسلط هم در مقابل اراده روحی که ناظر بر اعمال اوست،"خاضع و تسلیم میباشد و به دستور او عمل میکند."

روح راهنما کیست؟


روح راهنما روحی است که کارش آماده کردن مدیوم برای انجام اعمال روحی میباشد،همان روح است که به مدیوم آن معلوماتی را میدهد که میخواهد برای دیگران بیان کند."یکی از خصوصیات روح راهنما اینست که باید از حیث معلومات و مدارک روحی وسیع تر و توانا تر باشد." گاهی برای یک مدیوم چند روح راهنما میشوند "تا در کنار روح راهنمای دیگر عمل کنند." و یکی دیگر از وظایف این روح نظارت بر امور صحت جسمانی و عقلانی مدیوم میباشد.و این ارواح راهنما غالبا "از ارواح سرخپوستان میباشد،چون به طوری که تجربه نشان داده ،ارواح سرخپوستان دارای معرفت وسیع در اسرار طبیعت و قوانین آن میباشد که هر وقت متوجه آن اسرار بشوند میتوانند خود را از رنجهای حیاتشان نجات بخشند.*{ اغلب علمای علم روحی جدید در اثر آزمایش میدانند که بیشتر ارواح راهنما از ارواح سرخپوستان میباشد{علت این امر این است که آنها در زمان حیاتشان با اسرار روحی آشنا بودند و در اثر ریاضت و یا اعمال دیگر روحشان را آماده درک حقایق جهان روحی کردهاند{مثلا "روح هوایت ایگل که یکی از ارواح سرخپوست میباشد و روح راهنمای صوت مباشر مدیوم کتاب "[تا کرانه های جهان اثیری] مسترفندلای انگلیسی میباشد که به دست کاظمی خلخالی ترجمه شده است."}
در کنار روح راهنما یک روح دیگری هم هست که او مامور رسیذگی به امور دنیوی و زندگانی مدیوم است مانند معیشت و امثال آن پس این روح مسؤل کفایت اور زندگی مدیوم میباشد که او هم بتواند مانند سایر زنده ها زندگی کند.
یک روح دیگری هم در کنار این ارواح میباشد که آن روح مسؤل تعالیم اخلاقی و توسعه دادن معلومات مدیوم میباشد که او را آماده فراگیری معلومات علمی و روحی مینماید.در کنار این ارواح روح دیگری هم عمل میکند که وظیفه مهمی دارد،"او روح نگهبان مدیوم است . وظیفه او اینست که همیشه در کنار مدیوم باشد و از او محافظت کند."پس این روح همیشه با مدیوم است خواه هنگام تشکیل جلسات روحی و خواه در خارج از آن جلسات ."حتی این روح محافظ ،با سایر مخلوقاتی که به آنها ارواح مخلوقات کوچک اطلاق میکنندهست که این مخلوقات کوچک هر کدامشان یک وظیفه خاصی از طرف روح محافظ برای مدیوم دارند."چون نیروی ادراکی آنها بسیار محدود است او فقط به آنچه که مامور شده انجام میدهد.
خوانندگان باید متوجه این حقیقت باشند که بدون وجود مدیوم ارتباط با ارواح ممکن نیست."و حتی بدون وجود آن ارواح راهنما و محافظ" و معلم هم امکان ارتباط میان ارواح و انسانهای زنده بدون وجود مدیوم نموده اند ولی موفق نشدند.حتی آنها میخواستند ماده دیگری را غیر از اکتوپلاسم برای ارتباط پیدا کنند،توفیق نیافتند.
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730