2726
ان ال پی و از بین بردن خاطرات تلخ

آیا میتوان همه خاطرههای تلخ و ناخوشایند را یک باره و یک جا کمرنگ کرد؟

خاطرههای تلخ و ناخوشایند، واقعاً زندگی را تلخ میکنند. کسانی را میشناسیم که به خاطر یک کلمه حرف درشت، عمری عذاب کشیده و چه بسا که دیگران را هم آزار دادهاند. اما نتوانستهاند آن یک کلمه سخن تلخ را به خود هموار سازند. با مردی برخورد کردم که مادرش پنج سال قبل از آن به رحمت خدا رفته بود، اما او همچنان افسرده بود و از من کمک میخواست تا بهترین داروی ضد افسردگی را به او معرفی کنم!

بانوی کم سوادی میگفت: پدرم با تحصیل دختران مخالف بود و نگذاشت درس بخوانم، وگرنه من اکنون دانشگاهم را تمام کرده بودم و وضعم غیر از این بود … و ازآن زمان که این مطلب را میگفت، چهل سال از مرگ پدرش گذشته بود و او در تمام این چهل سال هیچ کوششی در جهت یادگیری بیشتر نکرده بود، اما این مطلب را بارها به دیگران گفته و کینه خودش را نسبت به پدر اظهار کرده بود. وقتی که ذهن شخص، گرفتار یک تصویر بی حاصل شود، آن شخص دیگر نمیتواند برای رفع مشکلاتش به نحو شایستهای چارهاندیشی کند.

دختر دانشجویی را میشناسم که بیش از چهار سال از مرگ پدرش میگذرد. اما نتوانسته است این واقعه دردناک را فراموش کند. او فعلاً دانشگاه را رها کرده و به علت افسردگی مرتباً از بیمارستانی به بیمارستان دیگر میرود و گاهی هم در منزل بستری است. خوراکش داروهای آرامبخش است، اما خواب راحت ندارد و در هنگام بیداری هم به اندک بهانهای اشکش سرازیر میشود. ملاحظه میکنید که یک تصویر ذهنی ناخوشایند چگونه زندگی انسان را فلج میکند و آن را به نابودی میکشاند.

کم نیستند کسانی که بر اثر یک برخورد نادرست، کینه کسری را به دل گرفتهاند و بعد از گذشت سالها هم نتوانستهاند آن شخص را ببخشند حتی ممکن است هزاران بار در عالم خیال از آن شخص انتقام گرفته باشند. یا این که هزاران بار فیمل آن برخورد ناخوشایند را در سینمای ذهن خود دیده باشند. کسانی را میشناسم که یک عمر حرص خوردهاند، زیرا که نتوانستهاند پاسخ شایستهای به فلان شخص بی ادب بدهند و حقش را کف دستش بگذارند. این افراد مدام خودشان را به خاطر این کوتاهی سرزنش میکنند و سرانجام هم خود را نمیبخشند. بعضی از این افراد تا حدودی هم خجالتی هستند و انبوهی از این خاطرهها دارند. به این جهت همیشه فکر میکنند دیگران به آنها اجحاف و حقشان را پایمال کردهاند.

کسانی که به مشاوران و روان شناسان مراجعه میکنند معمولاً کسانی هستد که تصویرهای ذهنی ناخوشایندی در خاطر دارند و آن تصویرها به نوعی به زندگی آنها لطمه زده است. این خاطرهها را باید کمرنگ کرد. باید آزارندگی را از آنها گرفت. اگر تنها به یادآوری آنها اکتفا کنیم، نه تنها کمکی به شخص نکردهایم، بلکه ممکن است روحیه وی را از آچه هست بدتر کنیم.

راه عملی:

راه کلی همان است که در شمارههای قبل چند بار توضیح داده شده است و آن تغییر در کیفیتهای فرعی تصویرهای ذهنی است. اگر تعداد خاطرههای بد کمتر از سه مورد باشد با شیوه سریع رفع فوبیا که در شمارههای قبلی توضیح داده شده است عمل میشود. اما اگر تعداد آنها زیاد باشد ابتدا سه مورد از خاطرههای ناخوشایند انتخاب و با شیوه سریع برطرف میشود. این کار برای آن است که ضمیر ناخودآگاه با شیوه کمرنگ کردن خاطرهها آشنایی پیدا کند. پس از آن میتوان به کمک شیوهای که در همین شماره توضیح داه خواهد شد بر کل خاطرهها اثر گذاشت.

این شیوه دارای اهمیت بسیار است. در نظر بیگرید که ممکن است کسی در زمان کودکی بارها مورد تجاوز و سوء استفاده جنسی قرار گرفته باشد و تا پایان عمر نتواند آن را فراموش کند. یا کسی ممکن است ظرف چند سال پدر، مادر، دوستان و بستگان زیادی را از دست داده و هر مورد در نظرش ضایعه بزرگی جلوه کرده باشد. مسلماً افسرده شدن چنین افرادی تعجب نخواهد داشت. اگر پای صحبت بعضی از این افراد افسرده بنشینید، داستانهای تأثر انگیزی برایتان نقل خواهند کرد. به عنوان نمونه یکی از این افراد میگفت: هنوز کودک بودم که ابتدا پدر و کمی بعد مادرمرا از دست دادم. سرپرستی من به عهده پدربزرگ و مادر بزرگم افتاد. اما آنها هم توان مالی کافی نداشتند. در نواجوانی ترک تحصیل کرده و وارد بازار کار شدم. اما هنوز روی پای خودم نایستاده بودم که پدربزرگ و مادربزرگ هم به فاصله اندکی به رحمت خدا رفتند. ناچار با برادرم که چند سال از من بزرگتر بود زندگی کردم که آن را هم بیشتر از چند سال نتوانستم تحمل کنم چون هر روز مرا کتک میزد … واقعاً نگاه چنین شخصی به جامعه و دنیای پیارمونش چگونه خواهد بود؟

تغییر کل خاطرات:

پس از کمرنگ کردن سه خاطره میتوان به کمک ضمیر ناآگاه کل خاطرات بد و ناخوشایند را کمرنگ کرد. در مورد آن سه خاطره رعایت نکتهای ضروری است. چنانچه خاطرهها اهمیت یکسانی نداشته باشند توصیه میشود به ترتیب اهمیت عمل کنند. یعنی ابتدا کم اهمیت ترین و سپس مهمترین خاطرهها را کمرنگ سازند. (این شیوه در همه زمینههای آموزشی عمومیت دارد. در ریاضیات هم بهتر است ابتدا مسایل آسانتر را حل کند تا راه برای حل مسایل دشوار هموار شود.)

قدم اول ـ آمادگی: این مرحله شامل کمرنگ کردن سه خاطره است که توضیح داده شد.

قدم دوم ـ جداسازی: در این مرحله از ضمیر ناآگاه شخص میخواهد تا خاطرههای خوب و بد را از هم جدا سازد.

قدم سوم ـ تغییر رمز خاطرات تلخ: از ضمیر ناآگاه شخص میخواهد تا ابتدا با استفاده از شیوه رفع فوبیا کل خاطرههای ناخوشایند را کمرنگ، کوچک، دور، و دیگر احساس نماید و سپس به ترتیب زمانی مرتب کند. آنگاه به شخص میگوید: پشت به خاطرهها بایستید و رو به عقب از میان آنها عبور و رابطه خود را با آنها قطع کنید. بعد به زمان حال برگردید.

قدم چهارم ـ ایجاد ارتباط با خاطرات خوشایند: از ضمیر ناآگاه میخواهد تا رمز خاطرهها را تغییر دهد و آنها را پررنگتر، زندهتر، بزرگتر و خود احساس سازد و سپس به ترتیب زمانی مرتب کند. سپس میگوید: به دورترین خاطره (زمان کودکی) برگردید و با سرعت از میان آنها عبور و رابطه خود را با آنها محکم کنید. به زمان حال برگردید.

قدم پنجم ـ آوردن آموزهها به زمان حال: از شخص میخواهد آنچه را که در زمینه تجسم وقایع خوشایند و ناخوشایند آموخته است با خود به زمان حال بیاورد.

قدم ششم ـ تغییر رمز وقایع آتی: از شخص میخواهد برای تجسم خاطرههای آینده نیز از همین نحوه تفکر استفاده کند.
تله پاتی چیست:

کلمه تله پاتی نخستین بار توسط فردریک مایرزFredric Mayrers یکی از پایه گذاران انجمن تحقیقات روانی انگلستان بکار گرفته شده است. این کلمه که ازدو لفظ یونانی مشتق شده یکی تله Tele به معنی دور و دیگری پاتوسPathos به معنی احساس می باشد که در واقع احساس از دور معنی می دهد این پدیده شامل دو بخش می شود.یکی انتقال فکر و احساس به قصد اشخاص دیگر و دیگری دریافت افکار و احساس دیگران که آن را فرایابی می نامیم.

توصیه هایی برای فعال شدن نیروی تله پاتی :

?- رعایت رژیم غذایی :

رعایت رژیم غذایی(گیاهخواری) همانطور که گفته شد باعث تأثیر مناسب بر چشم سوم می شود که فعال شدن این فرآیند باعث فعال نیروی تله پاتی می شود.

?- انجام عمل استنشاق:

عمل استنشاق اینگونه است که مقداری آب سرد را در یک کاسه ریخته و از طریق بینی بالا بکشیم بهتر است که آب سرد باشد و این عمل در صبحگاهان انجام شد تا تأثیر بهتری داشته باشد.

?- تکرار ذکر مربوطه:

می توانید این تمرینات را در مدت ?? روز انجام دهید با رعایت رژیم گیاهخواری و تکرار ذکر یاشهید (گواه) به تعداد ??? مرتبه هر روز صبح می تواند تأثیر به سزایی در فعال کردن نیروی تله پاتی در افراد داشته باشد.

?- انجام تمرینات تله پاتی:

انجام تمرینات تله پاتی که یک مورد از آن تمرینات را در اینجا ذکر می کنیم.

?- دریک حالت آرامش و خلسه مفید فرو روید.

?- یکی از دوستان و نزدیکان خود را که به او وابستگی عاطفی دارید را در ذهن خود تصور کنید و با او مشغول قدم زدن شوید(مثلاً در یک جنگل) و در همین حین شروع کیند صحبت هایی را در یک جهت معلوم و مشخص با او بیان کردن (مثلاً خواهش می کنم امروز به من زنگ بزن) بعد از انجام چند باره تمرین نتیجه را بررسی کنید.


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

انواع تله پاتی
تله پاتی سمعی

تحقیقات نشان میدهد که اطلاعات تله پاتیک با امواجی با فرکانس بسیار پائین منتقل می شو د (EFL)0 امواج EFL تله پاتیک از دسته امواج خیلی بلند هستند که قادرند تقریبا از هر چیزی عبور کنند بجز اعماق زیاد دریاها حداقل 50 الی 70 درصد از افکار بیهوده ای که به ذهن شما خطور میکند ناشی از افکار ذهنهائی هستند که در اطراف شما قرار دارند.
همه ما در حال ارسال و دریافت تاثیراتی از سایر ذهنها در سطوح بسیار دقیق وظریف هستیم بطوری که بسیاری از ایده ها و روند افکار ما بدین صورت جمع شده وشکل می گیرند .ما از منبع ویا حتی اتفاقاتی که می افتد اطلاعاتی نداریم . ما فکر می کنیم که تمام ایده هایمان از خودمان نشات گرفته است رمز این کار این است که شما طوری هماهنگ شوید که دریافت کننده افکار لطیفی در مغزتان باشید و افکاری را که می خواهید

دریافت کنید انتخاب کنید این یک تله پاتی است دوقلو های همسان معمولا این کار را خیلی راحت انجام میدهند چون الگوی ارتعاش مغزی آنها

با یکدیگر مشابه میباشد اما شما چگونه می توانید اینکار را انجام دهید ؟

به عنوان یک تمرین ،با یک دوستی که (ترجیحا فردی که او را خوب می شناسید) در یک اتاق دیگری قرار می گیرد کار خود را شروع کنید یک وضعیت راحت ،ریلکس به خود گرفته و چند نفس عمیق بکشید به خود تلقین کنید که دریافت کننده تله پاتیک هستید ذهن خود را بوسیله تجسم یک تخته سیاه ویا یک ساحلی که مملو از برف است ساکت و خاموش کنید حالا به تصویرفردی که در اتاق دیگر می با شدنگاه کرده و این فرد را در چشم ذهن خود تصور کنید هوشیاری آگاهانه فرد فرستنده به شما کمک میکند که فرکانس طنین داری را تولید کنید و دریافت تله پاتی

شما افزایش یابد از خودتان بپرسید “این شخص در حال گفتن چه چیزی به من است؟ ” افکار خود را قالب بندی کرده و از نظر ذهنی به آن تصویر بگوئید “با من صحبت کن ،با من صحبت کن ” سپس منتظر جواب باشید بعد از مدتی شما در داخل سر خود چرخشی را احساس می کنید

ممکن است اول بگوئید که این تخیل صرف است اما اینطور نیست اگر شما خودتان را از پذیرش تصورات بیهوده معاف کنید در آنصورت تله پاتی را از دست داده اید اجازه دهید برای پذیرش بهتر فرستنده یک پیغام کلامی را که از نظر احساسی شامل کلمات محرکی است رابرایتان بفرستد
همچنین اجازه دهید که فرستنده ،ارسال این کلمات هیجانی را با یک زبان بیگانه (که برای شما نا آشنا می باشد )بفرستد و ببینید که چه اتفاقی

می افتد از فرستنده بخواهید که در حالیکه صورت شما را در چشم ذهن خود تصور میکند ،پیامی را از طریق تنفس های ریتمیک برایتان بفرستد

مشخص شده که ریتم به میزان زیادی در توانائیهای تله پاتیک کمک کننده میباشد ارسال پیام همراه با فرکانس یکنواخت باعث سهولت فرایند

انتقال می گردد دستگاههای خاصی برای این منظور استفاده می شود اما تنظیم تنفس با ضربان قلب طبیعی تر است اگر شما از یک مترونوم

با 60 ضربه در دقیقه استفاده کنید قلبتان نیز بزودی خود را با این ریتم ریلکس شده همزمان میکند و امواج مغزیتان نیز آهسته شده و در فاز آلفا

قرار می گیرد
بعضی از افراد با تجسم ذهنی حرکات بدن که در جستجوی پاسخ می باشد ،قدرت پذیرش خود را تقویت می کنند دریافت کننده خود را در حال اسکیت کردن آهسته همراه با ریتمی که به سمت جلو واطراف فرستنده است خودرا تجسم می کند اگر فرستنده نیز در همان اتاقی باشد که شما قرار دارید فرکانس 60ضربه در دقیقه مترو نوم می تواند توسط هر دو نفر شما شنیده شود و بدین ترتیب فرستنده هم می تواند به سهولت ریتم خود راهماهنگ کند او تجسم می کند که بدن تخیلی اش با یک ریتم دقیقا مشابه در حال حرکت به طرف گیرنده می باشد این ارتباط ریتمیک به میزان بسیار زیادی می تواند انتقال و پذیرش فرستنده را تسهیل کند شما ممکن است خود را طوری تصور کنید که درحالیکه از یک پاندول بزرگ ساعت آویزان هستید وبا ریتم مترونوم به سمت عقب وجلو می روید در حالیکه در وسط هوا معلق هستید بطور ذهنی به دوست تله پاتیک خود با یک ریتم پهلو به پهلو نزدیک می شوید در هر مورد برای رسیدن به حداکثر نتیجه حرکت داخلی بدن را احساس کنید
در مرحله بعد ،شما به همراه دوستتان به قطعه موسیقی متفاوت ومتمایز گوش فرادهیداز نظر ذهنی بدون اینکه به دوست خود چیزی بگوئید برای خودتان یکی از این قطعات را انتخاب کنید حالا در مقابل یکدیگر نشسته ویک احساس مثبت را به سمت دوست خود انتشار داده و کلیه افکار دیگر را کنار بگذارید حالا در حالیکه ارسال افکار مثبت را ادامه می دهید در ذهن خود قطعه ای موسیقی را که جدا از این قطعه باشد انتخاب کرده و شروع به نواختن آن کنید آیا دوست شما در انتخاب اصوات موزیک موفق بوده است؟ یک فایده جانبی این تمرین این است که در هرزمانی که فرستنده این قطعه موسیقی را در آینده می شنود همان احساسات ایجاد شده ممکن است دوباره بروز کند!

دفعه بعد در حالیکه در حال صحبت با دوست خود می باشید ، یک زمانی را که هر دو طرف بر آن توافق دارید را انتخاب کرده وبا اعلام این موضوع که او دریافت کننده می باشد ،با تاثیرات تله پاتیک در ذهن یکدیگر صادق باشید و روشهای مختلفی را با یکدیگر تجربه کنید ? و نکته آخر این است که:ازتله پاتی برای کمک به مردم استفاده کنید وبا تمرین در تله پاتی سمعی میتوانید حتی متوجه پیامهائی شوید که با زبانهای ناشناخته برای شما باشند
تله پاتی حسی

در آزمایشی که با زوجهای جوان داشتیم به زنان آنهابرای اندازه گیری پاسخ پوستی به استرس یک وسیله گالوانیک وصل شده بود شوهران در اتاق دیگری قرار گرفته و پاهای تعدادی از آنها در داخل لگنهائی از یخ قرار داده شده بود هرچند که زنان آنها از وضعیت سخت همسرانشان در اتاق کناری بی اطلاع بودند اما دستگاهها در زنانی که شوهرانشان در استرس بودند تغییرات بیشتری را در مقایسه با کسانی که شوهرانشان استرسی نداشتند ثبت کرده بودند ? در یک سطح نا خود آگاه ،آنها در حال گرفتن واکنشهای همسرانشان بودند تعدادی از بهترین درصد موفقیت در دریافتهای تله پاتی زمانی نتیجه می داد که مشاهده کنندگان بر روی یک احساسی که بوسیله فرستنده تولید شده بود متوقف می گردیدند پیامی با مفهوم احساسی قوی ، دامنه بیشتری دارد
برای مثال اغلب وقتی وارد یک اتاقی می شوید که قبلا در آن جروبحث و مشاجره بوده است احساس “عصبانیت”

میکنید همینطور خواسته های قوی احساسی ،عشق و یا یک وضعیت مورد باعث افزایش دامنه انتقال می شود بنابراین بسیار عاقلانه است که برای تست ESP از تصاویری استفاده کنیم که برانگیزنده قوی احساسات باشد تا اینکه از کارتهائی با سمبلهای ساده استفاده شود
تمرینات قبلی تله پاتی صوتی و بینائی راپوشش داده بودند ،این تمرین انتقال تله پاتیک از نظر حرکتی/ بویائی /وچشائی را تحت پوشش قرار می دهد از یک آشنا با جنس مخالف بخواهید که در روبروی شما در یک وضعیت راحتی بنشیند فرستنده بر روی احساسات هیجانی تمرکز میکند وبه عنوان یک حامل امواج آنها را تحت کنترل خوددارد با هیجانات مثبت ومنفی آزمایش را انجام دهید و به تفاوتها توجه کنید حال یک مزه مشخص را تجسم کنید و آن را انتقال دهید مثلا شیرینی یک شیرینی شکلاتی و یا ترشی یک لیمو ویا تلخی یک قهوه سیاه ویا شوری چیپس سیب زمینی را سپس یک بوی مشخصی را مثل بوی یک ظرف ادویه ،بوی یک گل مخصوص،تنباکو ویا گیاه را وسپس یک حس ویژه را منتقل کنید مثل قرار گرفتن بر روی یک کوه یخ، در دست داشتن یک مار ویا یک توپ با سوزنهای تیز ،نشسته بودن بر روی یک فیل یا بازی با یک سگ با موهای بلند وژولیده وبالاخره احساس حرکتی را منتقل کنید افتادن از یک ساختمان بلند ،زنده مدفون شدن در یک تابوت،پارو زدن در یک قایق و یا رساندن پاها به نوک سرتان در حالت خوابیده را منتقل کنید
در مرحله بعدی دوستتان را به اتاق دیکری فرستاده ویا طوری بچرخید که پشتتان به سمت دوستتان قرار گیرد ? حالا اجازه دهید که دوستتان ?لیوان آب همراه با نمک ،شکر،عصاره لیمووقهوه فوری را که جداگانه تهیه شده را تست نماید در حالیکه دوست شما این مزه ها را به سمت شما میفرستد حالتهای احساسی و هیجانی او را در نظر بگیرید? همین کار را برای حس لامسه ،نیشگون گرفتن ،نیش یک سر سوزن ،شانه کردن مو ،نوازش پوست نیز انجام دهید ? به دوستتان بگوئید که از گیاهان ،تنباکو ویا شیشه های ادویه بوهائی را انتخاب و به سمت شما بفرستد بعنوان یک دریافت کننده زمانیکه خودتان را با دوستانتان هماهنگ کنید تمام حسهای خود را نیز بطور هماهنگ باز نگاه دارید


درونگری از طریق تله پاتی

درونگری در اصل به منزله توانائی بدست آوردن اطلاعات تصویری وغیر تحلیلی می باشد ? با استفاده از درونگری موقعیتهای کلی محیطی بسیار راحت تراز اعدادو حروف و جزئیات دقیق دریافت میشوند ?

برای شروع تمرین چند نفس عمیق ومنظم بکشید ? در یک وضعیت راحت در یک صندلی بنشینید و یا بر روی یک کاناپه به حالت طاق باز دراز بکشید از نوک پای خود شروع کنید وتا سرتان عضلات خود را کاملا شل کنید? هر چقدر بیشتر بتوانید وضعیت امواج آلفا وتتای مغز را بدست آورید

برایتان بهتر است ? حالا با یک دوست شروع بکار کنید او برای شما به منزله یک چراغ راهنما میباشد ? زمانی را مشخص کنید که دوست شما به یک مکان مشخصی برود(یک پارک ،یک ساختمان ،کنار ساحل ،چشمه وغیره ) زمان را مشخص کنید ? از دوستان بخواهید که در سر آن زمان تعیین شده وارد آن مکان شود و در تمام طول مسیر به چیزی به غیر از آن مکان فکر نکند ? به عکس دوستتان نگاه کنید ویا صورت اورا در ذهن خود مجسم نمائید وبپرسید :شما کجا هستید ؟

در زمان مشخص از یک دوست بخواهید که نقش یک مصاحبه گر را برایتان بازی کند و از شما در مورد اولین تاثیر ذهنی که در رابطه با آن مکان برایتان پیش می آید سوالاتی مطرح نماید ? تاثیرات ذهنی خود را تجزیه وتحلیل نکنید ویا خودتان را تحت فشار قرار ندهید ? اجازه بدهید که دریافتها بطور طبیعی به سمت شما جریان داشته باشند? آیا علاوه بر آ ن چیزی که می بینید بو و یا صدائی را نیز می شنوید؟و یا احساسات لمسی هم دارید؟مصاحبه گر میتواند به شما بگوید”چرا به هوا وارد نمی شوید تا به من بگوئید که آن مکان چه شکلی است؟”ویا “وارد بدن دوستت بشو واز طریق چشمان او نگاه کن ? “

یک نوع دیگراین تمرین بدین گونه است که یک زمان معینی را انتخاب کنید و از دوستتان بخواهید که یک وسیله خانگی را در مکان مشخص (در خانه ویا محل کار) و در همان زمان مشخص در دستانش نگاه دارد و از طریق ذهنی آن وسیله را برای شما توصیف کند ? در این مورد برای خودتان تجسم کنید که آن وسیله چه چیزی میتواند باشد ? بطور کامل بوسیله تصور خود با آن ارتباط برقرار کنید ? آن وسیله چه بوئی دارد ویا چه واکنش احساسی به شما دست مدهد ؟وزنش چقدر است ؟آیا از تکه های مختلفی تشکیل شده است ؟سپس از طریق تلفن برای دوستتان تمام دریافتای خودرا شرح دهید?

یک نوع دیگر از این آزمایشات در نظر گرفتن یک زمان معین میباشد که در طول آن زمان خودتان را با فعالیتهای روزانه یکی از دوستانتان هماهنگ کنید ? در همان زمان از دوست خود بخواهید که خودش را با شما هماهنگ کند ? ظرف ?? دقیقه افکار خود را حول این محور قرار دهید که دوست شما از نظر جسمانی ،عاطفی و عقلانی چه احساسی دارد؟آیا او از فشار کاری خود ناراحت ونگران است؟ آیا او در حال برنامه ریزی ویا طرح یک پروژه میباشد ؟سپس برای یکدیگر دریافتهای ذهنی خود را بیان کنید ?

باید تاکید شود که هر چقدر در هنگام انجام این تمرینات از نظر ذهنی شفاف تر باشید به نتیجه بهتری دست خواهید یافت ? اگر به هر دلیلی از نظر احساسی دچار استرس باشید نتیجه کار دچار انحراف خواهد شد ?اگر تقلب ،خیانت ،مرموز بودن،قولهای دروغ،یکرنگ نبودن،گفتن یک چیز وانجام چیز دیگر از عادات شما میباشد به سختی میتوانید آن شفافیت ذهنی را که برای انجام موفقیت آمیز تمرینات تله پاتی مورد نیاز است را بدست آورید?
تله پاتی بصری

اغلب به نظر می رسد که تله پاتی با سایر انرژیها نظیر امواج رادیوئی ترکیب ویا تشدید میگردد اما در زمانهای دیگر کاملا مستقل از تاثیرات الکترومغناطیس می باشد?واضح است که اکثرا اعتقاد وایمان در روند تفکر ،انرژی را تحت تاثیر قرار می دهند ،با درستی و راستی و احساسات مثبت وبالای عشق ،مهربانی وشادی ترکیب شده است ? اعتماد کردن و عشق ورزیدن به خود را تمرین کنید وبا خودتان صادق باشید تا توانائی تله پاتیک شما گسترش یابد ? صداقت بوسیله راندن افکار مرموز ونا بسامان و آشفته به شما شفافیت ذهن اعطا میکند?

حال در مقابل یک آشنا از جنس مخالف رودر رو ودر وضعیت کاملا آرامی نشسته و در سکوت به چشمان یکدیگر نگاه کنید ? احساسات بسیاری میتواند بوسیله این نوع نمایش چشمی تشخیص داده شود? به عنوان فرد فرستنده بر روی یکی از این احساسات تمرکز کنید و آن را از سایر احساسات جدا وبه سوی دوستتان روانه کنید ? هرگونه احساس منفی را از بین ببرید و بر روی احساسات مثبت مثل عشق،مهربانی،لذت،تواضع،تحمل،بخشش،صدقه،دوستی ویا حتی کنجکاوی ویا اراده تمرکز کنید? احساسات مثبت همیشه میتوانند در کمال سهولت منتقل شوند ?

حالا با این تمرین به عکسهای برانگیزنده احساسات که از مجلات بریدهاید نیاز دارید? نظیر یک نوزاد شیرخوار ،یک کودک گرسنه اتیوپیائی،یک جانور ی که در اثر نشت نفت در حال مردن است ،یک کودک در حال بازی کردن ،یک جذامی،یک راهبه در حال نیایش وغیره ?هرگونه احساسی که این تصاویر در شما ایجاد می نماید را به یک دوست که نقش دریافت کننده تله پاتیک را ایفا میکند ارسال نمائید ? تا آنجا که ممکن است انتقال را با شفافیت ووضوح انجام دهید تا صفای این تجربه بر شما آشکار گردد?اگر لازم باشد خودتان را بصورتی تصور کنید که برای از بین بردن هر گونه صحبت درونی در دهان خود یک پارچه قرار داده اید ? میزان وضوح این افکار منتقل شده به توانائی شما در تمرکز بستگی دارد ? اگر افکار مخدوشی در حال مداخله می باشد ،فرد دریافت کننده امواج نامفهوم ومبهمی را دریافت میکند ? جالب است که بدانید افراد کر و لال بعلت اینکه بیشتر از طریق قوه بینائی خود تفکر میکنند غالبا می توانند تصاویر تله پاتیک را با وضوح بیشتری ارسال نمایند?

در حالیکه در وضعیت امواج مغزی آلفا/تتا(??-? سیکل در ثانیه مغزی )هستید آنچه را که میخواهید ارسال نمائید را تجسم کنید زیرا شفافیتی که لازمه یک انتقال موثر افکار می باشد ،ایجاد میگردد? زمین در?/??-?/? سیکل در ثانیه اصوات را تشدید میکند ? هماهنگ شدن کارکرد امواج مغزی شما فقط با این فرکانس باعث ایجاد دامنه های طبیعی برای انرژی تله پاتی شما می گردد? با دامنه کافی ،شما می توانید از طریق تله پاتی ،خطاهای چشمی را که واقعا در آن مکان وجودندارند،درآورید ?حقه طناب مرتاض های هندی دقیقا یکی از چشم بندیها است ? مرتاض ها در حقه طناب از طریق تله پاتی یک خطای چشمی را به سوی ذهن مستعد و نا خود آگاه تماشاگران ارسال میکنند? همه تماشاگران به جز کسانی که بطور اتفاقی ازنظر آگاهی هوشیار می باشند ممکن است در دام این فریب افتاده وصحنه هائی را ببینند که وجود خارجی ندارد?

WOLF MESSingیک تله پات مشهوری بود که می توانست خطاهای چشمی را با چنان شفافیتی بفرستد که یکبار موفق گردید از میان محافظین شخصی استالین با ایجاد یک توهم ذهنی که او رئیس پلیس مخفی روسیه است ،عبور کند ? یک نمونه دیگر برای اثبات بیشتر قدرت او زمانی بود که او با جعل کردن ،یک سرقت در یکی از بانکهای روسیه انجام داد? او یک قطعه کاغذ سفید را به سمت تحویلدار بانک هل داد و طوری خطای چشمی را ایجاد نمود که آن کاغذ سفید به شکل یک چک انتقالی ?????? روبلی دیده می شد ?

زمانیکه شما یک پیام واضح را به یک فردی که در وضعیت نا خود آگاه قرار دارد ارسال می نمائید خطای چشمی برقرار می گردد ? بوسیله انتخاب زمان مناسب ،یک تجسم تله پاتیک توام با یک تلقین زبانی صحیح میتواند بطور شگفت آوری کار ساز باشد ? برای مثال همانطور که قبلا ذکر شد آن تحویلدار بانک ویا آن محافظین در انتظار آنچه میدیدند بودند? برای انتخاب زمان صحیح ،باید منتظر بود تا شخص با سوالات خود ویا باز کردن سر صحبت بخواهد شما را به قلمرو خود وارد کند ? شما حتی میتوانید خطاهای چشمی نامرئی بودن را از طریق این تکنیک مفرح ایجاد نمائید ? بوسیله بکارگیری ذهن یک فرد بصورت فرکانس تشدید شده ذهن خود(نظیر یک نور او را که در تشنجهای صرعی در بعضی از افراد ایجاد می شود ) میتوانید تجسم نا مرئی بودن را بکار ببندید? بیاد داشته باشید که یک شخص شما را با مغزش می بیند ویا درک میکند نه با چشمانش ?یک فرد با مهارت بسیار بالا بسادگی میتواند با یک خطای چشمی از طرف خودش انرژی پرتو چشمان شما را به سمت خودتان با ز گرداند تا اینکه اینکار را با آنچه که واقعا قابل درک باشد انجام دهد? در بعضی اوقات برای کسب خطای چشمی نامرئی بودن میتوانید دکمه های بینائی یک فرد را تجسم کنید که در حال بسته شدن است و یا اینکه نور ،تصویر شما را به سمت چشمان آن فرد منعکس نمیکند?




2728
رادیو گالرا

اخیراً یک جوان زندانی ایتالیایی به انتقال فکر و تله پاتی دوستش را که می خواست خودکشی کند نجات داد. پروفسور وسیلیف ماجراهای حیرت انگیزی از تله پاتی را نقل کرده که انگیزه آن عاطفه و محبت بوده است. پروفسور جونس آمریکایی می نویسد : مردم قدیم قدرت پارانورمال داشته اند و تمدن مغز و فکر مردم را ضعیف کرده و انتقال فکر رواج دوران قدیم را ندارد. پاراپسیکولوژی به عنوان یک علم شناخته شده و کشورهای بزرگ جهان در دانشگاههای خود این رشته از دانش را سخت مورد مطالعه قرار داده اند. یکی از این کشورها اتحاد جماهیر شوروی است. با توجه به اینکه مارکسیستها مادی فکر می کنند توجه آنان به قوای ماوراء الطبیعه و به رسمیت شناختن آن حکایت از آن می کند که این رشته تازه دانش تا چه اندازه اهمیت دارد. در میان دانشمندان شوروی سرشناسترین پاراپسیکولوگ پروفسور واسیلیف است. مرکز تحقیقات پاراپسیکولوژی شوروی از دانشگاه های معتبر و بزرگ لنینگراد است. پروفسور واسیلیف سالهاست که در زمینه پاراپسیکولوژی مطالعه می کند و به همین سبب موارد بیشماری از وقایع حیرت انگیز را که خود شاهد آن بوده است گردآوری کرده و در کنفرانسهای بین المللی درباره آنها بحث کرده است.

یکی از مواردی که موجب انتقال فکر از راه دور با انجام عمل دید و ویزیون می شود بنابر نظر این دانشمند وابستگی به جنبه عاطفی و محبت بشری دارد. به عبارت دیگر وجود احساس و عاطفه می تواند انگیزه انتقال فکر از راه دور باشد. و چه بسیار پیامهای اسرارآمیزی که از راه دور به وسیله فکر مخابره می شود که اساس آن بر محبت قرار دارد.

به هنگام بروز خطر، بروز درد و ناراحتی معمولاً انسان به کسانی روی می آورد که یا به محبت و توجهشان نیاز دارد یا به حمایتشان. این یک مسئله غریزی است و دانشمندان موفق به کشف موارد متعددی از این پیامهای اسرار آمیز شده اند. از جمله همین پروفسور واسیلیف که مطالعات خود را از زمان استالین آغاز کرده و در زمان جنگ دوم جهانی موارد عجیبی را ضبط کرده است که در اینجا به یکی از مهمترین آنها که پروفسور واسیلیف ضمن اشاره به این حادثه باور نکردنی نتیجه گیری علمی می کند و می گوید پیامهای تله پاتی که مربوط به بروز واقعه ایست درست در همان زمان به وسیله فکر مخابره می گردد و به وسیله طرف دیگر دریافت می شود که در حال وقوعست.

به عبارت دیگر در همان لحظه ای که یک حادثه غم انگیز روی می دهد شخصی که گرفتاری پیدا کرده با مخابره پیام می تواند درد خود را با کسی که به او نیاز دارد در میان بگذارد. مسئله جالبی است برای آن که شما روشنتر بشوید موردی را که مربوط به سال 1943 است به نقل قول از پروفسور واسیلیف روسی برایتان بازگو می کنم :

او می گوید در سال 1943 زنی از اهالی گورکی با واقعه حیرت انگیزی روبرو شد. این خانم پیرزنی بود. در یکی از شبهای ماه سپتامبر خانم به اتفاق شوهرش روی تخت خوابیده و مشغول خواندن روزنامه بودند. خانم ناگهان روزنامه را کنار می گذارد و دچار حال ویزیون می شود آنچه او می بیند بسیار وحشت انگیز بوده است. او می بیند که جسمی پرتاب شده و منفجر گردیده و شعله های سرخ رنگی ظاهر گردید …

پسر جوانی در میان این شعله های آتش دیده می شود. خانم مزبور آن جوان را می شناسد او کسی جز پسرش نبوده است و پسر او دستهایش را روی چشمان خود گذاشته بود و اونیفورم او آتش گرفته بود. جوان از شدت درد ناله می کرد و مادر صدای او را می شنید که می گفت مادر … مادر … آتش. من دارم می میرم. مادر … صدای جوان چنان بلند بود که گویی توی همان اطاق بسر می برده است. خانم پیر، این مادر نگران شوهر خود را که همچنان مشغول مطالعه روزنامه بود تکان می دهد و به وی می گوید آیا تو صدایی نشنیدی؟ پسرمان پیوتر دارد می میرد او را به قتل رسانده اند. شوهرش درصدد بر می آید که او را آرام کند و به وی می گوید عزیزم گرفتار خیالات شده ای، ولی زن پیر جریان را تعریف می کند که پسرش را در چه حالی دیده است. شوهر به او می گوید این یک کابوس است پسرمان پیوتر در مسکو به سر می برد نه در جبهه جنگ بنابراین چنین واقعه ای برای او نمی تواند اتفاق بیفتد خودت بهتر می دانی که او در مسکو در امنیت کامل بسر می برد. زن قانع نمی شود و اصرار می ورزد که واقعه ای روی داده است.

نه تنها آن شب بلکه روزهای بعد برای پسرشان پیوتر دلواپس بوده است. دو هفته این اضطراب و ناراحتی طول می کشد تا این که یکی از همقطاران پیوتر برای افراد این خانواده نامه ای می فرستد و به آنان اطلاع می دهد که پسرشان دچار حادثه ای شده است. پیوتر بجای اینکه در مسکو باشد مأموریت نظامی به عهده اش می گذارند. او مأمور می شود که با چتر نجات در میان سربازانی که به محاصره آلمانها در آمده بودند فرود آید وی مأموریت ویژه داشته است ولی فرود آمدن او مصادف می شود با انفجار یک نارنجک … نامه تاریخ و ساعت وقوع این حادثه را اطلاع داده بود. درست در همان شب ماه سپتامبر و همان ساعتی بود که مادر پیوتر روزنامه را کنار گذاشته بود و فرزندش را در اطاق خواب خود دید!

پیوتر علیرغم جراحاتی که برداشته بود زنده می ماند و به خانه اش بر می گردد. مادر جریان را برای او تعریف می کند و پیوتر می گوید در آن لحظه من نفهمیدم که آیا فریادی کشیدم یا در گلویم خفه شد ولی همین کلماتی را که تو می گویی من ادا کرده ام. تردید مکن مادر که من همین کلمات را شاید به حال ناله و زوزه در آن لحظه شوم و پر خطر گفته ام … این ماجرائیست که به عنوان یکی از شواهد انتقال فکر و تله پاتی که انگیزه آن جستجوی محبت و عاطفه است در محافل علمی بین المللی مطرح شده و جای هیچگونه بحث و تردیدی درباره وجود ندارد. این تنها موردی نیست که در هنگام بروز درد و یا ایجاد خطر و حادثه ای بشر درد و رنج خود را به وسیله تله پاتی به کسان دیگر رسانیده است. و همچنین نظیر این واقعه در کشورهای دیگر نیز رخ داده است که دانشمندان پاراپسیکولوژی آن را به عنوان یک مدرک مهم علمی ضبط کرده اند.

همین اواخر برود که روزنامه های ایتالیایی خبر هیجان انگیزی را منتشر کردند. یکی از زندانیان بازداشتگاه میلان با سر و صدا نگهبانان را خواند و به آنان گفت هر چه زودتر برای نجات جوانی که قصد خودکشی دارد دست بکار شوید. زندانی که تونیو وانجلی نام داشت وقتی این خونسردی و بد باوری را مشاهده کرد حیله ای بکار برد او به نگهبانان زندان گفت که دوست جوانش از زندگی عدم رضایت داشته و این مطلب را ضمن نامه ای برای او شرح داده و اعلام کرده است که در ساعت شش بعد از ظهر خودش را در ایستگاه مرکزی راه آهن به زیر قطار خواهد انداخت. نگهبانان چون دیدند چیزی به ساعت شش نمانده است مراتب را تلفنی به رئیس ایستگاه راه آهن اطلاع دادند و درست سر ساعت شش آن جوان که قصد خودکشی داشت خودش را در میان عده ای محصور یافت اینان مأموران پلیس بودند که با اشاره نگهبانان زندان درست سر موقع خودشان را رساندند و از بروز یک فاجعه جلوگیری کردند. آن جوان را مورد بازجویی قرار دادند. جوان دچار تعجب بود که مأموران پلیس چگونه از این ماجرا آگاهی یافته اند. به او گفته شد که دوست زندانیش متن نامه او را به اطلاع نگهبانان زندان رسانیده است. نامه ای که وی در آن قصد خودکشی و ساعت و دقیقه آن را به اطلاع تونیو وانجلی رسانیده بود و آن جوان البته اعلام کرد که با تونیو دوستی صمیمانه ای داشته ولی هرگز به وی نامه ننوشته است. تازه جریان کشف می شد روانشناسان زندان از تونیو وانجلی سوالاتی کردند و او گفت همه چیز را قبلاً دیده است. این یکی از مواردیست که دانشمندان پاراپسیکولوژی روی آن مطالعه می کنند زیرا جوانی که قصد خودکشی داشت نشانه ای نداده بود که وقتی تصمیم خود را گرفت به یاد دوست زندانیش باشد و در عالم خیال از او خداحافظی کند.

به این نوع انتقال فکر و ویزیون در اصطلاح علمی رادیوگالرا می گویند که لاتین است و فرانسه آن گالر می باشد. از لحاظ معنوی به کوره هایی اطلاق می شود که برای ذوب فلزات حرارت را در آن به وسیله نور خورشید ایجاد می کنند و منظور از کلمه رادیو گالر که به این تله پاتی یکجانبه گفته می شود این است که انسان با دریافت انعکاسات و امواج مغز دیگران می تواند حوادث و ماجراهایی را به روشنی مشاهده کند و ساعت و دقیقه وقوع آن را قبلاً کشف نماید.

برای آنکه به تله پاتی و عملیات حیرت انگیزی که در آن باره امروزه به صورت علمی انجام می شود بهتر پی ببریم همچنان باید به شوروی اشاره کرد که دانشگاه لنین گراد آن به قول عده ای از ظریفان محل اجتماع جادوگران سرخ شده است. در دوره استالین کولی ها، فالگیرها و افراد پیشگویی محلی نداشتند و از جمله کسانی بودند که زود تصفیه شدند در آن دوران کسی به خودش جرأت نمی داد درباره مسائل مربوط به روح، قوانین مافوق طبیعی و از این قبیل مسائل سخنی به میان آورد ولی دانشمندان بزرگ کم کم به این مسائل توجه نشان دادند و آنرا رشته ای از علم شناختند. این موضوع حتی به گوش استالین رسید ولی برای آن اهمیتی قایل نشد چون شوروی گرفتار جنگ بود ولی پس از شکست آلمان و برقراری صلح دانشمندان در مورد پاراپسیکولوژی و به رسمیت شناساندن آن تلاش پیگیر نشان دادند. با این حال شوروی برای آن رسمیتی قائل نبود. تا اینکه خروشچف روی کار آمد. پروفسور واسیلیف و همکارانش با انجام آزمایشهایی وی را قانع کردند که این مسائل غیرقابل انکار است و جنبه علمی کاملی دارد و شوروی که در هر زمینه تحقیق می کند باید در مورد پاراپسیکولوژی نیز مطالعه کند و از کشورهای غربی عقب نماند. آزمایشهایی که در شوروی به وسیله همین دانمشند طراز اول صورت گرفت واقعاً حیرت انگیز بود.

واسیلیف به تله پاتی و انتقال فکر سخت اعتقاد داشتته و دارد. او آزمایش خود را ابتدا در داخل لنینگراد انجام داد و بعد برای انتقال فکر فاصله بسیار دوری را انتخاب کرد یعنی فکر یک مدیوم را که در لنینگراد به خواب کرده بود و در حال ترانس به زن دیگری که در یکی از انستیتوهای روان پزشکی بندر اودسا در جنوب شوروی نگهداری می شد منتقل کند.

جالبترین قسمت آزمایش پروفسور واسیلیف دانشمند شوروی این بود که وی مدیوم را در اطاقی قرار داد که همه دیوارهای آن و درش به وسیله فلزی ساخته شده بود که حتی امواج رادیو از آن عبور نمی کرد. اطلاق کاملاً عایق بندی شده بود و با آن حال چهارده دانشمند که برای بررسی آزمایش او مأموریت رسمی داشتند گواهی کردند کمترین حیله ای در کار نیست و مسئله از لحاظ علمی حائز اهمیت است. اگر چه در مرحله اول آدمی نمی تواند آنچه را می شوند و می بیند باور کند از این زمان بود که علم پاراپسیکولوژی وارد دانشگاه لنینگراد شد و آزمایشهای حیرت انگیز دیگری صورت گرفت که نشان دهنده اسرار پارانورمال است.

وقتی این مسئله جنبه جدی و علمی گرفت نگرانیها از میان رفت و کسانی که خاصیت انتقال فکر داشتند و همچنین کسانی که به نحوی درباره این مسایل بررسی و آزمایش می کردند خودشان را نشان دادند و از مجموع عملیات حیرت انگیز آنان و مواردی که عرضه شده، دایره المعارف پاراپسیکولوژی زنده شوروی بوجود آمد. اینک نشریات علمی شوروی گاه و بیگاه موارد مهمی از این مسائل را منتشر می کنند از آن جمله است ماجرایی که یک دانشمند جوان شوروی با آن روبرو شد که اینکه برایتان تعریف می کنم.

قهرمان این ماجرا پروفسور لامانوسف نام دارد. او دائم در حال مطالعه بود و با موافقت مقامات شوروی برای انجام مطالعات به اروپای غربی رفته بود. او با یک سفینه غواصی یعنی از این زیر دریائیهای کوچک چند نفری که پیروسکاف نامیده می شود برای مطالعه در احوال اقیانوسها و زندگی جانوران در اعماق دریاهاست مرتباً به عمق آب فرو می رفت. مدت درازی از مأموریت مطالعاتی او می گذشت و در اثنای یکی از این آزمایشهای علمی بود که پروفسور لامانوسف ویزیون خارق العاده و استثنایی یافت. پدر این دانشمند جوان یک ماهیگیر بود. پروفسور جوان پدرش را ناگهان دید که در یکی از جزایر اقیانوس منجمد شمالی سرگردان است. به دنبال این ویزیون وقایعی را که قبلاً اتفاق افتاده و موجب شده بود پدرش در این جزیره سرگردان شود بطور وضوح مشاهده کرد. فاصله او با پدرش بیش از چهارهزار کیلومتر بود. لامانوسف به وضوح شاهد این صحنه شد که کشتی ماهیگیری پدرش غرق شده است و قسمتی از سرنشینان آن به کام امواج رفتند ولی پدرش و چند نفر دیگر توانستند خودشان را نجات دهند و به آن جزیره یخی برسانند.

پروفسور چون دید پدرش و همراهان ماهیگیر او تا اندازه ای وسائل زندگی را در اختیار دارند او به خوبی محل و موقعیت جغرافیایی این جزیره متروک را به خاطر سپرد چون آن را می شناخت وقتی کودکی بود یک بار با زورق بادبانی پدرش به این جزیره رفته بودند. پروفسور لامانسوف سخت نگران شده بود و به شوروی پرواز کرد. وقتی به خانه اش رفت و دید که رویای او تعبیر شده است پدرش به ماهیگیری رفته، ولی دیگر باز نگشته چون زورق او غرق گردیده است. پورفسور لامانوسف وقت را تلف نکرده و خودش را به بندر کال موگوری رسانید و یک راست به سراغ فرمانده بندر رفت و سعی کرد مقامات بندری را متقاعد کرد که پدرش و چند تن از دستیاران او هنوز زنده هستند و در جزیره ای به سر می برند. او با اصرار می خواست گروه نجات و مأموران اکتشافی روانه این جزیره شوند. پروفسور جوان نقشه دقیق جزیره را نیز کشید و تسلیم مقامات بندری کرد. ولی آنان این کار یعنی اعزام گروه نجات را کاری بیهوده و عبث پنداشتند و حتی گمان کردند این پروفسور جوان به علت ناراحتی که از مرگ پدر یافته دچار روانی و اختلال حواس شده است. ولی پروفسور لامانوسف مردی شناخته شده بود التماسهای او بالاخره کار خودش را کرد و فرمانده بندر حاضر شد عده ای را برای تجسس به جزیره ای که پروفسور تعیین کرده بود بفرستد. یک کشتی خودش را به آن جزیره رسانید و سرنشینان آن توانستند عده ای از یاران پدر پروفسور را که در حال خرابی به سر می بردند نجات دهند ولی پدر پروفسور از این حادثه نجات نیافت چون بر اثر سرماخوردگی شدید قطبی جان سپرده بود.

نجات یافتگان جزئیات غرق شدن کشتی شان را گزارش کردند. آنچه آنها گفتند حتی از لحاظ ساعت و دقیقه با زمانی که پروفسور دچار ویزیون شده بود مطابقت داشت. مقامات بندی از این حادثه تعجب کردند که چطور از فاصله دور این دانشمند جوان توانسته واقعه ای را تماشا کند که در فاصله چند هزار کیلومتری محل اقامت او در اقیانوس اطلس روی داده است.

پروفسور لامانوسف کارهای علمی دیگری را رها کرد. این ویزیون او را به سوی علم پاراپسیکولوژی کشاند و دیری نگذشت که پروفسور لئونیدوویچ واسیلیف از او حمایت کرد …

در این زمان پروفسور واسیلیف به ریاست انستیتوی تحقیقات پدیده های پاراپسیکولوژی در فاصله دور منصوب شده و قدرت علمی فراوان یافته بود. این انستیتو در دانشگاه لنین گراد قرار دارد و پروفسور لامانوسف حالا یکی از همکاران و دستیاران پروفسور واسیلیف و دانشمند دیگر پاراپسیکولوژی شوروی یعنی پروفسور بک ترف است. این پروفسور در زمینه پاراپسیکولوژی شهرت جهانی دارد و در اغلب کنگره های بین المللی شرکت می کند. البته عده ای از دانشمندان آکادمی علوم به این قبیل مسائل پوز خند می زنند و آن را جدی نمی گیرند ولی همین پروفسور بکترف در کنگره پسیکولوژی مسکو مسائل مربوط به علم پاراپسیکولوژی را مطرح کرد و با قاطعیت هر چه تمامتر درباره آن چنین گفت : وقایع و موارد بیشمار و بررسیهای متعدد ثابت کرده اند که امکان فرستادن فکر به فاصله دور یک مسئله غیرقابل انکار است. نمی توان دنباله بررسیهای خودمان را نگیریم برای اینکه عده ای چنین می پندارند این مسائل کودکانه و غیرقابل قبول است. زمانی بود که اگر به کسی می گفتند انسان پرواز خواهد کرد این گفته را ابلهانه و کودکانه می خواند ولی حالا هواپیما و موشک جزء زندگی ما شده و حتی کودکان آنها را می شناسند در آن زمان حتی سازمانهای علمی فرضیه پرواز را قبول نداشتند اما امروز این فرضیه پذیرفته شده چون انسان واقعاً پرواز می کند. در انتقال فکر از راه دور و مسائل دیگر نیز علیرغم شک و تردیدی که عده ای ابراز می دارند قضیه همین حالت را دارد. خیلی زودتر از آنچه فکر می کنم این مسائل بصورت عادی در خواهد آمد و نه تنها اسرار مافوق عادی و پارانورمال آن کشف می شود بلکه هر کس می تواند در این رشته تحصیل کرده و حتی فن و علم تله پاتی یا انتقال فکر از راه دور را بیاموزد. پروفسور بکتروف درست می گوید و حال این سئوال مطرح است که آیا می توان تله پاتی را آموخت یا نه. این بحث جداگانه ای دارد که به علت محدود بودن صفحات مجله توضیح درباره آن ممکن نیست.

القا

در حال انتقال نوعی معمول هرگونه القا آتی را می پذیرد. اولین و آسان ترین القاء خیالی که بکار می برند اینست که شما می خوابید، چشمها را باز می کنید، بلند می شوید، راه می روید همین که معمول بعضی از این قسم احکام را اطاعت نمود آن وقت این خیال را به او القاء می کنید که تغییر نوع داده یعنی اگر مرد بوده زن شده و بالعکس یا اینکه تغییر شغل یا شخصیت داده است. اگر معمول زن باشد ابتدا او را در باغی که پر از گل و ریحان و مرغان خوش الحال باشد گردش می دهند و در این هنگام مشاهده می شود که وضع راه رفتن و حالت او درست مطابق با خیالی است که به او القاء کرده اند.

اگر این معمول را به یک نفر سلطان قشونی مبدل نمایند درست مطابق عنوانی که به او داده اند رفتار می کند و کاملاً رل یک نفر صاحب منصب قشون را بازی می کند. همچنین ممکن است معمول به کمترین حکمی از سرما بلرزد یا از گرما غرق عرق شود اگر چه حرارت به درجه متوسط باشد.

حدس می زنیم اول کسی که القاء را بکار برده است (آبه فاریا) است. فنجانهای آب خالص را به دست گرفته و انگشتان خود را روی آن منبسط کرده موافق میل خود بهترین شرابها را نشان می داد.

القاء افکار در بعضی معمولین بقدری مؤثر و مسلط می شود که دیده شده است سیب زمینی را مثل اینکه گلابی خیلی لذیذی باشد خورده یا آن که زردک را به عقیده اینکه هلو است با کمال لذت تناول کرده است.

اتفاق افتاده است که تکه کاغذ ساده را روی پوست بدن معمول چسبانیده و به واسطه اثر القاء نتایج مادی یک قطعه مشمع را حاصل نموده اند. القا آت برای هر وقت که فرمان بدهند در همان وقت انجام می گیرد. اگر چه در آن موقع معمول بیدار و آن القاء نیز بر خلاف میل او باشد.

بعضی امتحانات را همه کس می تواند بدون خطر و زحمت معمول انجام دهد مثل اینکه موافق تغیراتی که در احکام خود می دهد معمول را وادار به تمام حالات و اقسام خنده بکند.

جذبه مذهبی قشنگ ترین حالات را تولید می نماید و از روی همین قاعده (معمولی) به واسطه القاآت مکرره به بلندترین مقام جذبه می رسید. به او می گفتند صدای موزیک آسمانی را می شنوید. شما میان فرشتگان هستید. تازه می رفت که اثر بشاشت در چهره او پیدا شود که به توسط فرمان دیگری به این طریق : شما خدا را می بینید وضع و حالت صورت او تغییر می یافت و در چهره او که خیال می کرد غیر مادی شده است یک وجاهت آسمانی احداث می شد که تولید آن بدون اثر القاء مهال بود.

اگر به زنی القاء کنند که وزغ یا ماری را می بیند در جای خود چسبیده اظهار وحشت زیاد می کند یا به عجله فرار می کند. اما نباید اینگونه القاآت وحشیانه را بکار برد و بهتر اینست که همیشه در معمولین خیالات مسرت آور تولید کنند. یکی از ساده ترین تجربیات و القاآت را شرح می دهیم و آن اینست که ممکن است به معمول القاء نمود که پایش به زمین چسبیده یا اینکه او را از عبور خط معینی ممانعت نمایند یا عدد ساده ای مثلاً عدد هفت را از خاطر او ببرند و حتی می توان اسم خود او را نیز از خاطرش محود نمود.

پروفسور شارکوت تجربه ای در باب القاء نموده است که ذیلاً شرح می دهیم: دانشمند فوق الذکر زنی را خوابانده صفحه کاغذ سفیدی را به او داده و گفت این عکس من است ببینید خوب شبیه من هست یا خیر؟ معمول پس از لحظه ها تردید جواب داد بلی این عکس شماست می توانید آن را به لطف کنید؟

آن وقت پروفسور شکل سر و رنگ لباسها را برای او بیان کرده و تمام جزئیات و خصوصیات عکس موهوم را در خیال او خطور داد بعد آن کاغذ را در میان چند کاغذ شبیه یا مختلف روی میزی قرار داده به معمول گفت بین این کاغذها بگردید ببینید هیچکدام را می شناسید. زن کاغذها را یده و آن کاغذ مخصوص را که قبلاً نشان غیرمرئی در او گذاشته بودند بیرون آورده و گفت بفرمائید این عکس شماست.

معمول را بیدار کرده و مجدداً امتحان را تکرار نمودند. با وجود انکار و خنده های حضار همان موفقیت اول حاصل گردید. اینگونه اتفاقات ممکن است موافق فرمان عامل چند روز طول بکشد.

بسیاری از مؤلفین حکایات مختلفه و امثال متعدده راجع القاآت ذکر کرده اند که در ردیف مطالب فوق الذکر است. یک امتحان تفریحی را که معروفست ذیلاً ذکر می نمائیم و آن اینست که دو انگشت را رویهم سوار کرده گلوله کوچکی را با سر هر دوی انگشتان لمس کنند عوض یک گلوله احساس دو گلوله خواهند نمود. امتحان ذیل را که در ردیف امتحانات جدی علمی است نیز شرح می دهیم : چندین نفر دکتر که مشغول تحقیق و مطالعه در اثرات خیال بودند محکوم به اعدامی را به القاء این خیال که خون از بدن او می رود تلف نمودند.

وقتی که محکوم را با چشمهای بسته به طرف اطاقی که محل امتحان مزبور بود بردند دستها و پاهای او را با نیشتر کوچکی خراش دادند به طوری که مقدار کمی خون آمد. در این حال از چهار شیر نیز آب جاری ساخته و مقصر صدای آب را می شنید بهتصور این که رگهای او را زده اند و این صدای خون اوست که در طشتی می ریزد غش کرده عرق سرد فراوانی از اندامش جاری شده پس از یک اضطراب و پریشانی فوق العاده در تشنجات حقیقی مرد.

پس در حقیقت جلاد واقعی او فقط خیال و تصورات خود او بوده است.

بنابر آنچه در این فصل گفته شد می توان القاء را این طور تعریف نمود (زود باوری که به منتها درجه رسیده باشد).

ممکن است در حال القاء معمول را بی حس نمود. هر چند که طبیعتاً بی حس نباشد. به قسمی که بتوانید زیر دماغ یا چشمهای باز او کبریت مشتعل را ببرید یا پوست بدنش را با سوزی سوراخ کنید و او نفهمد.


مقصود از مانیتیزم چیست ؟

مانیتیزم :

قوه ایست که هنوز اسرار آن کشف نشده ? در اطراف ما یافت میشود و تاثیر می کند به انسان و حیوان و حتی به نباتات اثراتی مشابه با تاثیری که آهن رباو فولاد وغیره …

معهذا در ازمنه قدیمه در تحت نامهای دیگری معروف بوده ? کتب مقدسه هند و امثال متعدده در این موضوع دارد ? بواسطه این قوه از نگاه وتکلم و حرکات دست و بعضی حرکات دیگر مرضائی معالجه شده اند که امروز آن را پاس (یا حرکات دست )می نامیم [?]

در احادیث قدیمه چینیان حکایتی از معجزات ظاهره از مقدسین دیانت بودائی و (کنفوسیوس) نقل شده ? و همچنین در کتب دینی کلدانیان امتحاناتی از معالجه مانیتیزمی ذکر گشته و نیز از کتب مقدسه میتوان استخراج امثال متعددی را نمود در موضوع بروزات این قوه ?

در ابنیه خرابه مصر در هر موقع دستجاتی از مانیتیزم کنندگان (مانیتیزرها) دیده می شوند که مشغول عملیاتی در روی این قوه هستند ?

خلاصه در هر نقطه که از مساعی و جدیت بشری اثراتی مانده ? منجمله از “گل ها از یونانیها و مکزیکیها” اخباری می یا بیم تصدق بر این که قوه مانیتیزم در هر زمانی بقسم غیر قابل محوی در میان آنها وجود داشته ?



(ژزف بالسمو – موسوم به کنت دوکا کلیسترو ) یک قرن ونیم قبل در وجود این شخص مانیتیزر آثار وبروزاتی می بینیم که از حقایق و تاثیرات غیر قابل انکاری از این قوه از خویش ظاهر ساخته و ما یکی از بروزات و عملیات او را برای نمونه بعرض قارئین محترم و محترمه

می رسانیم :

در مجلسی که عده زیادی حضور داشته اند ،طفل یکی از حضار را صدا زد و وی را به نزدیک میزی برد که تنگ آب خالص در روی آن و در پشت تنگ چند شمعی مشتعل بود ? بچه را به زانو نشانیده و در اطراف او مشغول خواندن عزائمی گشت ? و دستش را بالای سر طفل قرار داده و بعد هر دو بذکر مناجاتی برای موفقیت در آرزوی خویش پرداختند ?

کنت به طفل خطاب کرده گفت نگاه کن به تنگ ببین چه می بینی ؟ بچه ملاحظه کرده فریاد کرد باغی را می بینم ? آنگاه کنت با اطمینان به موفقیت خود از درگاه الهی در خواست ظاهر شدن ملکی را نمود ? طفل اظهار کرد که من چیز سفیدی را میبینم ? و با مسرتی فریاد برآورد که طفلی را مثل خود می بینم که صورتی ملائکه مانند دارد? آنگاه شرح کاملی ازآنچه که می دید بیان می نمود که کاملا شبیه با تصویر ملائکه بود ?

این اظهارات طفل کنت را مسرور و آنرا دلیل موهبت الهی در وصول به مقصود دانستند

در این موقع پدر طفل خواست به استعانت این تنگ و مناظره مشهوده آن بداند که در آن موقع دختر ارشدش چه می کند ? کنت مجدداً طفل را در تحت تاثیر دستهایش قرار داده و طفل هم در اثر مانیتیزم اظهار داشت که خواهر ارشدش در این موقع در خانه ای که محل سکنای آنها بوده از پله های اطاق سرازیر شده و یکی از برادرانش را در حیاط در آغوش گرفته است در صورتی که این برادر تا کنون چندین فرسخ از خواهرس دور بوده است واین قضیه بنظر حضار وقوع و صحت آن غیر ممکن آمد کنت کا کلیستر و بدون اینکه تردید حضار خاطر او را مشوب سازد نصیحت کرد که برای تصدیق صحت قضیه یکی از حضار را به خانه ان شخص اعزام دارند ? و آنهاهم برای فهم قضیه یکی از حضار را اعزام و در نتیجه معلوم شد که جوانی را که خواهرش در آغوش گرفته است ? برادری است که از ممالک خارجه در آن موقع وارد شده است ?

لذا تهنیت هائی از حضار به کنت ابلاغ و مشارالیه هم مشغول عملیات دیگری جهت خیره کردن انظار حضار گردید?


معنای کلمه روح

در مادیگری و اعتقاد به اینکه در عالم هر چه هست یا ماده است و یا خواص و آثار ماده می توان با تجرد روح و بقای آن بعد از مرگ فتح کرد و راهی اسفالت شده و هموار برای خداشناسی، معاد شناسی و بطور کلی ماوراء ماده و طبیعت باز نمود و افق دید بشر را از عالم طبیعت به عالمی دیگر معطوف داشت.

تجرد روح و بقای آن بعد از مرگ، خود کوبنده ترین سلاحی است که می توان در این مبارزه بکار برد در این بحث باید سخن را از اول شروع کرد. یعنی بطور خلاصه و حوصله بحث روح را تعریف کرده و بعد در پیرامونش بحث نمود. این را می دانید که در میان صدها مسائل علمی و فلسفی، از جهت عظمت و اهمیت مسأله ای نمی توان یافت که هم سنگ روح و بحثهای مربوط به آن باشد ولی هر چند هم مشکل جلوه گری کند باید هر نویسنده ای تا حد قدرت و توانایی علمی، عقلی، قلمی مطالبی در این باره به رشته تحریر در آورد.

کلمه Psyche پسیک که در میان کتب اروپائیان چون ستاره ای می درخشد و ساعتها دیده دانشمندان و محققی بر آن کلمه تاخت و تاز می نماید پدید آمده از Panuma یونانی و معادل با آنیما Anima و Spritus لاتین می باشد و خلاصه در زبان پارسی ما ایرانیان به معنی در باد، دم نفخه … بکار رفته است، همان کلمه روح می باشد که در اصطلاحات و مکالمات نقشهای دیگری بخود گرفته است.

ناگفته نماند که در اغلب زبانها بین روح و نفس سدی محکم بنا کرده اند مثلاً در زبان آلمانی نفس را Selle روح را Gelst می گویند و فرانسویان نفس را Ame و روح را Sprit معرفی می کنند.

کالورلی خاور شناس شهیر اروپا درباره نفس می نویسد : نفس در ادبیات عرب در اکثر زبانها نیز مفهوم روح یا خود استعمال شده است.

در اکثر زبانها نیز مفهوم روح و روان با باد و نفخه و گاهی اوقات سایه یکی می باشد.

کلمه عربی و کلمه انگلیسی گوست Ghost به معنای سایه روح می باشد و از اینجاست که در اکثر زبانها لفظ در اصل به معنای باد بوده است. همین طور می باشد روح نفخه و نفخه عربی و نقش عبری.

دیواوا Uawa جاوه یی و وانک Wany استرالیائی و جولی یو Jalio آرتک و پسوخه Psuche و پنه یوما Pneuma یونانی و آنیما Anima و اسپی ریتوس Spiritus لاتین و آتمان Atman و پرانا Prana سانسکریت و دوچ Duche اسلا و Loo به زبان ساکنین جزایری تی[?].

غوغای لغت شناسان

لغت شناسان نیز درباره روح مطالبی به رشته تحریر در آورده اند که نشانه عقیده و حکایت طرز اندیشه آنها را می نماید.

علامه شهیر سعید خوری شرتوتی لبنانی می نگارد روح (با لضم) آنچه با زندگی مردم بدان می باشد، هم مذکر و هم مؤنث خوانده می گردد (البته مذکر آن) مشهورتر است.

بنا به گفته حریری روح به کمال ارتقاء می رسد و چون وحی، جبرئیل، عیسی، نفخ و امر نبوت و حکم و فرمان خدا.

[?] روح در قلمرو دین و فلسفه




تجربه مرگ !!!




تجربه نزدیک به مرگ (NDE) زیاد اتفاق افتاده است ولی اطلاعات مربوط به آن هنوز جزئی است

داستان‌هایی که افراد از زمانی‌هایی تعریف می‌کنند که بنا به دلایل مختلفی همچون سکته دچار ایست قلبی شده‌اند و برای چند دقیقه مردن را تجریه کرده‌اند حتما شنیدنی است.

معمولا از این افراد جملات همچون "من همه زندگی گذشته‌ام را جلوی چشمانم دیدم" و یا "به سوی روشنایی می رفتم" را بسیار تکرار می‌کنند. همه این جملات تنها زمانی بیان می‌شوند که شخص برای دقایقی "مرده" باشد و نکته جالب در مورد تمامی این تجارب شبیه بودن آنها به هم است.

اما اینکه دقیقا "تجربه نزدیک به مرگ " چیست و آیا تجاربی که بیان شده‌اند واقعی هستند و یا به تغییرات شیمیایی که در بدن رخ می دهند نسبت دارند موضوعی است که از لحاظ علمی ثابت شده و اینجا مورد بحث قرار خواهد گرفت.

تاریخچه تجربه نزدیک به مرگ (Near dead experience):
دکتر "ریموند مودی" اولین فردی بود که سال 1975 در کتاب خود از این تجربه نام برد.

"زندگی بعد از زندگی" کتابی یود که در آن تجارب افرادی که تنها برای چند دقیقه مرده بودند جمع‌آوری شده بود و برای اولین بار برای عموم مطرح می‌شد.

اما گزارش افرادی که چنین تحربه‌ای را در زندگی خود داشته‌اند به سالیان سال قبل از آن هم بر می‌گردد.

"افلاطون" در کتاب تاریخی خود به عنوان "جمهوری" که سال 360 قبل از میلاد مسیح نوشته از خاطرات سربازی یاد کرده که در دوران جنگ بر اثر درگیری‌ها جان خود را برای چند دقیقه از دست می‌دهد. این سرباز از خارج شدن روح از بدنش و وارد شدن به جنگلی که شبیه بهشت بوده سخن گفته است.

حالات تشبیه شده در تجربه نزدیک به مرگ:

تقریبا تمامی افرادی که تجریه دقایقی مرگ را داشته‌اند اتفاقات شبیه به هم را عنوان کرده‌اند که چند نمونه آنها از این قبیل است:

احساس آرامش: احساس آرامش درونی و جسمی و حالت تسلیم در برابر مرگ

دیدن نور روشن: گاهی اوقات دیدن نورهای شدید که با وجود روشنی بسیار، آزار دهنده نیستند.

تجربه خروج از بدن: فرد احساس می‌کند که روحش از بدن جدا شده و خودش می‌تواند از بالا بدن بی‌جانش را ببیند و حتی بعضی‌ها از خارج شدن روح از اتاق و گردش آن در آسمان سخن گفته‌اند.

وارد شدن به قلمرو: افراد معمولا احساس می‌کنند که وارد جهانی دیگر شده‌اند.

دیدن ارواح و فرشته‌ها: در بعضی موارد افرادی که تجربه دقایقی مرگ را داشته‌اند گفته‌اند نورهایی شکل فرشته‌ها را دیده‌اند.

تونل: بسیاری از افراد از رد شدن تونلی سفید رنگ خبر داده‌اند.

ارتباط با فرشته‌ها: معمولا افرادی که دقایقی را در حالت مرگ سپری کرده‌اند از صحبت کردن با فرشته‌ای که صدای قوی داشته خبر داده‌اند که به آنان گفته زمان مرگ آنها نرسیده و باید به جسم خود بازگردند. برخی‌ها این تجربه را با امکان انتخاب و برخی آن را با اجبار به برگشتن به جسم تجربه کرده‌اند.

بازبینی زندگی: فرد تمام زندگی قدیمش را همچون فیلمی جلوی چشمان خود می‌بیند که حتی با جزئیات همراه است.



کسانی که تجربه نزدیک به مرگ را داشته‌اند چه کسانی هستند؟

در سال 1982 کتابی در مورد این موضوع انتشار یافت که افراد تجارب خود را در این رابطه عنوان کرده بودند که هنوز هم به عنوان مرجعی برای این اتفاق به شمار می‌آید.

در این کتاب اشاره شده است که نقریبا 15 درصد تمام آمریکایی‌هایی که در حالت مرگ قرار گرفته‌اند از تجارب مشترکی با دیگران که همین تجربه را داشته‌اند سخن گفته‌اند. 11 درصد از وارد شدن به محیطی متفاوت، 8 درصد ازدیدن نورهایی شبیه فرشته‌ها و تنها 1 درصد از نداشتن هر گونه تجربه‌ای در زمان خروج ایست قلبی کامل سخن گفته‌اند.


اما این اعداد و ارقام به تحقیقی که بیش از 20 سال قبل صورت گرفته باز می‌گردد و تحقیقات جدید نشان می‌دهد آمار افرادی که این تجربه را داشته‌اند و آن را در میان گذاشته‌اند بسیار بالاتر رفته است.

تحقیقات بیشتر محققان روی تاثیری که این تجربه در زندگی افراد گذاشته تمرکز کرده است. این تحقیقات نشان داده که افرادی که این تحربه را داشته‌‌اند احساس اطمینان بیشتری دارند و رفتار آنها نسبت به زندگی تغییر چشمگیری داشته است. تنها تعداد بسیار کمی از این افراد پس از این تجریه دچار حالات ترس و یا افسردگی شده‌اند.

تئوری‌های تجربه نزدیک به مرگ:

تئوری‌هایی که تجربه نزدیکی با مرگ را توصیف می‌کنند دو دسته هستند. علمی و ماوراء طبیعی. هیچکدام از این تئوری‌ها تائید و یاتکذیب نشده‌اند و به اعتقاد فرد بستگی دارند.

تئوری‌های علمی:

علم هرگز نتوانسته است تا به طور قطعی اثبات کند که چطور فرد می‌تواند تجریه خروج روح از بدن و یا همان نزدیکی به مرگ را داشته باشد و هیچ توجیه علمی برای آن ارائه نشده است.

آنچه که علم در مورد تجربه نزدیکی به مرگ عنوان می‌کند آن است که در حالی که آنان نظریه احتمال خروج روح از بدن و حتی دیدن دنیای دیگر را رد نمی‌کنند اما معتقدند که برخی از داروها می‌تواند توهم‌هایی را ایجاد کند که سبب می‌شود فرد تصور کند به مردن نزدیک شده است.

مکانیزم این تجزبه بسیار عجیب؛ می‌تواند به سادگی یک بازیابی حافظه برای مغز و یک دوره کردن خاطرات باشد. مغز می‌تواند تحت تاثیر داروها یک سری اطلاعات غلط را صادر کند و در واقع از کار دست خود دور شود. آنچه فرد در تجربه نزدیک به مرگ می‌بیند همان تلاش مغز برای بازیابی اطلاعاتی است که بر اثر تاثیر داروها شکل درست خود را از دست داده است. برخی از محققان نیز تئوری را مطرح کرده‌اند که کمبود اکسیژن ارسالی به مغز نیز می‌تواند حالاتی را که بیماران توصیف کرده‌اند برای آنان به ارمغان بیاورد.

تئوری‌های ماوراء طبیعی:

نکته اساسی در تئوری‌های ماوراء طبیعی آن است که فردی که این تجربه را پشت سر گذاشته در واقع در حال تجربه کردن و به یاد آوردن مسائلی است که در زندگی او رخ داده و در ضمیر ناخود آگاه او هنوز زنده مانده است.

بر اساس این تئوری وقتی که فرد به تجربه نزدیک به مرگ می‌رسد روح از بدن جدا می‌شود و به همین خاطر است که چیزهایی که در حالت عادی افراد نمی‌تواند آنها را ببینند تجربه می‌کند.

روح از جسم خارج می‌شود و به محیطی می‌رود که معمولا به همان تونل سفید رنگی تشبیه می‌شود که بسیاری از افراد آن را تجربه کرده‌اند و عنوان می‌کنند از آن گذر کرده و با دیگر فرشته‌ها ارتباط داشته‌اند. اما نکته جالب در مورد این تجربه آن است که گاهی اوقات افراد با اینکه با چشمان بسته در بیمارستان خوابیده و حتی مورد عمل جراحی قرار گرفته‌اند انگار که همه چیز را دیده باشند می‌توانند حتی رنگ بلوز پزشک معالج خود را بیاد بیاورند که این خود نوعی اثبات اینتجربه است.
بذر ستاره ای : Star Seed
همه انسانهایی که روی زمین متولد می شوند لزوما اهل زمین نیستند. بعضی ها از سیارات و تمدنهای دیگری ( از کائنات دیگری) وارد شده اند و اگرچه با بدنی شبیه سایر انسانها دیده می شوند اما در حقیقت بسیاری از آنها شکل و صورت انسانی ندارند. بسیاری از آنها شباهت به حیوانات و موجودات مختلف دیگری دارند که اگر چه انسان به چشم می آیند اما با کمی دقت میتوانید شباهت چهره آنها را با یکی از حیوانات یا حشرات ببینید. بسیاری از آنها به سوی همان حیواناتی جذب می شوند که به آن شباهت دارند. مثلا افرادی که شباهت به دلفین دارند عاشق دلفینها هستند. برخی چهره ای شبیه مار دارند و به خزندگان علاقه نشان می دهند..الی آخر.

عکس 98 - سرور 6

عکس 98 - سرور 6
ه غیر از این علائم دیگری هم هستند که یک فرزند یا بذر ستاره ای را از سایر انسانها متمای می کنند:
- حس تنهایی شدیدی دارند.
-احساس می کنند که متعلق به این مکان و این خانواده زمینی نیستند. یعنی شباهتی چه از نظر ظاهری وچه از نظر اخلاقی با مردم عام زمین ندارند.
-عاشق ستارگان هستند و حس می کنند که خانه واقعی شان جای دیگری است اما نمی توانند به خاطر بیاورند که کجاست.
-از سنین پایین شروع به زیر سوال بردن رفتار و زندگی زمینی می کنند. به قول معروف مثل گاو پیشانی سفید همه جا از دیگران متمایز هستند.
-علاقه زیادی به متافیزیک دارند و جواب سوالهایشان را در آن می جویند.
-اکثر فرزندان ستاره ای صورتی شبیه مادرشان دارند اما سایر مشخصات فیزیکی شان مانند پدرشان است ( یا برعکس) بستگی دارد که کدام والد واقعی باشد.
-درجه حرارت بدنشان همیشه پایین است و طاقت تحمل گرما ندارند.
-اکثر این انسانها دارای یک فاکتور خاص هستند و آن داشتن ژن مخصوص کریستال است. ژن کریستال فقط در فرزندان ستاره ای وجود دارد که برای برنامه ریزی ژنتیکی در هنگام معراج است. ( معراج یا متعالی شدن که قبلا در مورد آن صحبت شده.) زمانیکه این ژن فعال و متجلی شود درک حامل از وقایع اطرافش بالا رفته و قادر به دیدن و صحبت با موجودات سایر ابعاد و جهانها می شود.

والدین فرزند ستاره ای:

غالبا فرزندان ستاره ای دارای سه والد هستند. این شامل پدر و مادر زمینی و یک والد غیر زمینی می شود. مثلا ممکن است پدر واقعی غیر زمینی باشد که در این صورت پدر زمینی یک پدر خوانده محسوب می شود. البته مواقعی هم هست که فرزند ستاره ای دارای دو یا سه والدین غیر زمینی است که هر کدام بخشی از DNA خود را به فرزند بخشیده اند.

قراردادی بین والدین زمینی و غیر زمینی بسته شده که طبق آن والدین زمینی فرزند را دوست بدارند. گاهی اوقات هم هست که والدین زمینی خودشان فرزند ستاره ای هستند.
فرزند ستاره ای غالبا شبیه والدین زمینی اش طراحی می شود تا راحتتر در جمع خانواده پذیرفته گردد. در اکثر موارد والد غیر زمینی از نژاد انسانی نبوده چرا که گونه انسان جزو کمیابترین گونه ها در کائنات است.
دلیل این تولدهای برنامه ریزی شده چیست:
فرزندان ستاره ای در روی زمین نماینده تمدنهای خود هستند. هدفشان ساخت الگوهای جدید برای حل مشکلات روحی دنیای خودشان است.. مشکلاتی که تکامل روحی ساکنین سیاره خودشان را به تاخیر می اندازند.
طبق برخی گزارشات غیر رسمی 1?? هزار تمدن مختلف افراد خود را به عنوان فرزندان ستاره ای به زمین می فرستند. این تمدنها به دقت افراد خود را زیر نظر دارند. والدین واقعی که ساکن دنیای دیگری هستند غالبا نقش راهنما و فرشته نگهبان و استاد معنوی را برای فرزندان خود روی زمین دارند. به همین دلیل است که اکثر فرزندان ستاره ای تجربیاتی از ملاقات با موجودات نامرئی از سنین خردسالی دارند. چرا که خانواده غیر زمینی آنها از راههای مختلفی برای ارتباط استفاده می کند. این دلیل دیگری برای حضور سفینه ها و کشتیهای فضایی بسیار زیادی در مدار زمین است.

ارواح وارد شده (مهمان): Walk-ins
ارواح وارد شده یا اشغالگر اصطلاحی است که در مباحث قبلی به آن اشاره کردیم. همیشه این ورود خوشایند نیست بنابراین تمام ارواح وارد شده به عنوان روح مهمان شناخته نمی شوند بلکه بسیاری از آنها ارواح اشغالگری هستند که به دلایل کاملا خودخواهانه وارد بدن انسان می شوند. به عنوان توضیح بیشتر باید اضافه کنم که این ارواح مردم ابعاد دیگر هستند که وارد بدن یک شخص زمینی می شوند. برخی معتقدند که قراردادی به این منظور با صاحب بدن زمینی در زمان قبل از تولد بسته شده و این عمل با رضایت میزبان صورت می گیرد. ( توضیح از مهر : “ارواح وارد شده وارد بخشی از کالبد انسان می شوند . این کالبد می تواند اثیری ، علی ، ذهنی و .. باشند . روشن است که رویت این کالبدها با جشم فیزیکی و بدون تمرینات کافی ممکن نیست .
بعد ازورود این ارواح عملیات آنها شروع می شود . انسان دچار حالتهای عجیب و غریبی می شود مثل خشم آنی ،میل به خرابکاری ، شهوت زیاد ، دیدن کابوس و … هدف اصلی آنها تسخیر روح وبعد جسم انسان است . کالبدها مثل حفاظ روح عمل می کنند . وقتی آسیب دیدند روح هم آسیب می بیند و به اصطلاح تسخیر می شود . این تسخیر شدگی بعدها روی جسم هم اثر می گذارد وبه اصطلاح آن را دفرمه ( بد ریخت ) می کند . نهایت کار جنون است . بیشتر انسانها با اشتباهاتی که مرتکب می شوند باعث ورود اینها می شوند . اگر به بیمارستان روانی سری بزنید می توانید انبوهی از این نوع انسانها را ببینید“.)
بعضی از این ارواح وارد بدنهای جوان می شوند. دلیلش این است که روح فردی که وارد بدن زمینی می شود به قصد تجربه احساسهای کودکی و نوجوانی وارد شده است و درک آنها برای مراحل بالاتر ماموریت این ارواح لازم بوده است.
آیا این ارواح زندگی قبلی خود را به یاد می آورند:
خاطرات ارواحی که وارد جسم کودکان می شوند تا سن بزرگسالی پنهان هستند ولی بعد از بیست سالگی غالبا خاطراتی از گذشته با یاد می آورند.
اما اکثر ارواح به بدن انسانهای میانسال وارد می شوند. این به آن دلیل است که می خواهند از تجربیات زندگی و پختگی افکار روح زمینی هم استفاده کنند.
انواع ارواح وارد شده:
1- مواردی که تبادل کامل انجام شده. یعنی روح میزبان بدن را ترک می کند و روح مهمان وارد آن می شود.
2-مواردی که روح میزبان برای مدت کوتاهی همراه روح مهمان باقی می ماند و با او ارتباط دارد.
3-مورد آخر بسیار نادر و کمیاب است و آن حالتی است که روح میزبان بدن را موقتا ترک می کند تا روحی از دنیای دیگر وارد بدن او شود و خوش نیز وارد بدن روح مهمان در دنیای دیگر می شود و به جای او فعالیت می کند تا زمانی که کار روح مهمان در اینجا تمام شود و دوباره به بدن خودش بازگردد. این تبادل در میان شفادهندگان و جادوگران دنیای قدیم رواج داشته است که برای داشتن مهارتی نیاز به کمک روح شخص دیگری از دنیای دیگری داشتند و این تبادل را به مدت چند ساعت انجام میدادند.

علائم یک روح مهمان:
-معمولا پس از رخ دادن یک حادثه تلخ مانند بیماری یا تصادف ماشین و بیهوشی این تبادل صورت می گیرد و شخصی که به هوش آمده تا حدود زیادی با شخص قبل از تصادف تفاوت دارد. اکثر تعویضات روحی زمانی رخ می دهند که فرد بیهوش باشد یا از خود بیخود باشد.
-درد شدید و ناگهانی در گردن و شانه ها که قبلا سابقه نداشته علامت ورود روح دیگری به بدن است.
-در میان افراد خانواده احساس بیگانگی می کند و خانواده هم حس میکنند که او دیگر خودش نیست.
-از دست دادن بخشی از حافظه و مشکل در حرف زدن.
-تغییر ناگهانی علایق نسبت به انواع غذا یا لباس پوشیدن یا رنگهای مورد علاقه.
-از دست دادن ناگهانی انگیزه و علاقه به شغل و سرگرمیهایش. جایگزین شدن آنها با علاقه شدید به ماورا و کارهای عرفانی.
-تغییر ناگهانی رفتار با اعضای خانواده و دوستان. به اتمام رسیدن رابطه زناشویی و ایجاد روابط جدیدتر با دیگران.
-طلاق در این موارد در عرض 2 سال بعد از وارد شدن روح مهمان صورت می گیرد.
-داشتن این تفکر که دارای ماموریت و وظیفه مهمی هستند اما دقیقا آن را به خاطر نمی آورند.
-برخی از آنها خاطرات روشنی از زندگی خود در کشتی فضایی و سیاره مادر خود دارند.
-معمولا همه آنها ژن کریستال دارند.
توجه داشته باشید که صرفا داشتن یک یا چند علامت به معنی تعویض روح فرد نیست بلکه باید تمام شرایط ذکر شده بالا در عرض مدت بسیار کوتاه و پس از بیهوشی صورت گرفته باشد تا بتوان نتیجه گرفت که روح کسی تعویض شده است.

نقش این ارواح چیست:
ارواح مهمان کار سخت تری نسبت به فرزندان ستاره ای دارند چرا که اکثر زندگی خود را در دنیای متفاوتی گذرانده اند و بعد ناگهان به زمین آمده اند تا بخش آخر زندگی خود را طی کنند. این ارواح اگر صلح جو باشند به صورت راهنما و انسانهای با استعداد از اواسط میانسالی شروع به پیشرفت در زندگی و کار می کنند و رفتار بسیار متفاوت و متعالی دارند. اما اگر ارواحی باشند که از راههایی مانند جادو و تسخیر به این دنیا دعوت شده اند می توانند ایجاد دردسرهای زیادی برای خانواده و اطرافیان فرد بکنند علاوه بر اینکه باعث مرگ زودرس روح میزبان نیز می شوند. در برخی موارد اگر طلسم خیلی قوی نباشد روح میزبان فقط به گوشه ای رانده می شود اما به قتل نمی رسد و در صورت باطل شدن سحر می تواند دوباره به بدن خود برگردد.

کارگران نور: Light Workers
کارگران نور مردمی هستند که تصمیم دارند به معراج و متعالی شدن همه سکنه زمین کمک کنند. کسانی هستند که در زمینه های روحی بسیار فعال هستند.
همگی کارگران نور از فرزندان ستاره ای و ارواح مهمان نیستند. برخی از آنها انسانهای اتری از نژاد سریانی Sirians و آریونی Orions هستند که همگی بازماندگان سیاره زمین قدیمی (لیران Lyran) می باشند و پس از اولین جنگ بزرگ کهکشانی First Great Galactic War به سیارات دیگر کوچ کردند.

با توجه به مشخصاتی که از بذر ها و فرزندان ستاره ای گفتیم شاید به نظر بیاید که افراد زیادی در این مجموعه قرار می گیرند و از میان آنها بسیاری به دنبال رسیدن به حقیقت نیستند بلکه شغلهایی دارند که ارتباطی با عرفان و رستگاری ندارد. برای روشن شدن این مسئله باید بگویم که :
1- صرفا شباهت ظاهری به موجودات غیر انسانی به معنای آن نیست که فردی غیر زمینی است. بسیاری از گونه های غیر زمینی که از دوران باستان اینجا سکونت دارند و زاد و ولد کرده اند امروزه در میان ما زندگی می کنند و من فکر می کنم که پس از هزارن سال سکونت در این سیاره باید آنها را زمینی قلمداد کنیم چرا که آنها از سفر به دنیاهای خود محروم هستند و تمام خصوصیات انسانی را بر اثر ادغام شدن با زمینیان به ارث برده اند.
در دوران مهد کودک من دوستی داشتم که چهره و فرم صورتش کاملا با حشره ای به نام راهبک مطابقت داشت و حتی باعث ترس برخی از بچه ها می شد. یا همکلاسی هایی داشتم با چشمان بی نهایت بزرگ مانند نژاد خزندگان ولی غالبا شباهتها به شیر- گربه و میمون بسیار بود و هست. بنابراین جدای از مسئله بذرهای ستاره ای مقوله دیگری هم هست و آن مخلوط شدن ژنوم زمینیان با انواع و اقسام مسافران فضایی در طول صدها هزار سال است و معروفترین آن داشتن چشمهای آبی و سبز و موهای بور است که از غیر زمینیان به ما رسیده است.
2- بسیاری از این افراد تا میانسالی متوجه نمی شوند که انسان نبوده بلکه متعلق به گونه های دیگر هستند. تعدادی از آنها که این مسئله را می دانند امکان ندارد نزد شما و من اعتراف کنند. بنابراین بسیاری از کودکان و جوانانی که دارای مشخصات ستاره ای هستند تا سنین بالا موفق به دریافت و درک وظایف خود نیستند. دلیل آن محدود بودن قوای بدن انسانی و پایین بودن فعالیت مغزی در انسانها به اضافه مشکلات حاشیه ای زندگی در زمین ( از قبیل مشکلات اقتصادی- اجتماعی- اخلاقی- فیزیکی و خانوادادگی )است.
3- حضور یک بذر ستاره ای روی زمین لزوما به این معنا نیست که او فرد خوب و قابل اعتمادی خواهد بود. ( خوب بر اساس معیار زمینی). بسیاری از این بذرها با ماموریتهای خاصی آمده اند و از هیچ کاری برای رسیدن به هدف خود فروگذار نمی کنند. همه این بذرها برای بهتر کردن شرایط زمین نیامده اند بلکه وظیفه آنها مربوط به سیاره و دنیای خودشان است. گاهی اوقات در این میان سودهایی برای زمینیان در نظر گرفته می شود تا از این مردمان ستاره ای به خوبی و نیکی یاد شود.
چالشهای فرزندان ستاره ای:
زندگی روی زمین برای ساکنین بومی طاقت فرساست چه برسد به موجوداتی آگاه و پیشرفته که مجبور باشند در یک قفس کوچک به نام جسم -خود را محبوس کنند. اما برای درک برخی مفاهیم که فقط روی این سیاره وجود دارند لازم است که این ارواح مدتی را در اینجا سپری کنند تا به چیزهایی مانند درد- گرسنگی – تشنگی – بیماری و یتیمی و …پی ببرند. هر روح بسته به مدت زمانی که برای دریافت معانی لازم دارد در این دنیا می ماند. برخی از ارواح بلافاصه بعد از ورود و در نوزادی اینجا را ترک می کنند چرا که نیاز آنها فقط درک و دیدن زندگی نطفه و تولد بوده است. به همین ترتیب تا هر مرحله ای از زندگی زمینی را که برای کامل کردن تحقیقات خود نیاز دارند طی می کنند و پس از اتمام کار از اینجا می روند.
این افراد کودکی بسیار سختی را می گذرانند. غالبا مواردی مانند تنهای- بی اعتنایی و سوء استفاده شدن را تجربه می کنند. ترسهای زیادی را از بچگی با خود دارند. اگرچه که قبل از تولد از همه این موارد آگاه بودند اما پس از تولد به دلیل محدودیتهای فیزیکی ( عدم تکلم- عدم توانایی در راه رفتن و فهمیدن زبان و…) قادر به کنترل ضعفها و ترسهای خود نیستند.
قبلا به دلیل ورود این بذرها به زمین اشاره کردیم : حل مشکلات دنیای خودشان
برخی از این دنیاها مورد هجوم تمدنهای دیگر هستند. برخی در چاله ای از زمان حبس شده اند و قادر به خروج از آن نیستند. برخی به دلیل ادغام شدن با کائنات و پیشرفت روحی توانایی تولید مثل خود را از دست داده اند و در حال انقراض هستند. سایرین دچار DNA ناقص هستند و نسلهای ضعیف و ناقصتری را به وجود آورده اند. از آنجا که به بن بست رسیده اند و قادر به حل این مشکلات نیستند به سوی زمین می آیند و جوابهای خود ا در اینجا جستجو می کنند.
زمین سیاره ای است که این مهلت را به آنها را می دهد که در زمان به عقب برگردند و تغییراتی را در دنیای خود ایجاد کنند تا این مشکلات هرگز برایشان رخ ندهد. در این میان DNA آنها با زمینیان می آمیزد و برای همین است که ساکنین زمین دارای کدهای ژنتیکی بسیار متنوعی هستند که از هزار گوشه کائنات جمع شده اند. حتی گونه هایی که دیگر در جهان منقرض شده اند را می توان در زمین یافت. در این کدهای ژنتیکی تمامی تاریخچه زمانی و مکانی کل کائنات ضبط شده و در واقع کتاب تاریخی است از همه ارواحی که به اینجا مسافرت کرده اند.
چگونگی فرستادن بذرها به زمین:
هر دنیایی که نیاز به فرستادن بذر ستاره ای دارد درخواستی را به همراه برنامه ای که برای هر روح در نظر دارد به کنسول کهکشانی می فرستد. قرارداد بر این است که هر روح در ازای فرستاده شدن به زمین باید به دنبال چاره و حل مشکلات دنیایش باشد. بزرگترین نقص این است که پس از تولد تمامی خاطرات آنها از یادشان می رود. بنابراین باید راهی پیدا کرد که ماموریت را به آنها یادآوردی نماید. در بسیاری موارد خواهر و برادران یک خانواده همگی از یک خانواده غیر زمینی آمده اند و با هم ارتباط خوبی دارند.
این ارواح از میان میلیونها سکنه سیاره خود برای انجام ماموریت انتخاب شده اند. ملاک این انتخاب هنوز روشن نیست ( شاید پارتی بازی !)

چالشهای کارگران نور و ارواح مهمان :
هر فردی که تشنه دانستن در مورد عوالم پنهان است و راه روحانی را برای زندگی اش انتخاب می کند و خود را وقف گسترش حقیقت – آگاهی -متافیزیک در میان زمینیان می کند یک خدمتکار نور محسوب می شود. غالبا بذرهای ستاره ای و ارواح مهمان این نقش را بر عهده می گیرند اما در برخی موارد یک فرد زمینی هم می تواند به این درجه از آگاهی روحی برسد.
این افراد یک سیر تکاملی را در زندگی طی می کنند به این ترتیب که از سن خاصی شروع به یادگیری اصول ادیان مختلف کرده و کم کم به دنبال دلایل منطقی برای رد کردن آنها می پردازند. دچار سردرگمی می شوند.گاهی طرف نور را میگیرند گاهی طرف تاریکی را بر می گزینند و مرتب در این میان بالا و پایین می روند و نتایجی را که گرفته اند بررسی می کنند. در این میان دچار مشکلات عمده در روابط و دوستیهای خود می شوند. به سر و وضع و سلامت خود فکر نمی کنند و به فکر پول در آوردن هم نیستند.
احساسات و عواطف آنها غالبا با عقاید زمینی تفاوت دارد و به همین دلیل سوء تفاهمهای زیادی بین آنها خانواده و دوستانشان پیش می آید. برای مثال اکثر آنها توانایی برقراری ارتباط با زمینیان را ندارند.خانواده و جامعه آنها را بخاطر برگزیدن راه متفاوت سرزنش می کنند . افکار و اهداف آنها را زیر سوال برده و مسخره می کنند. زمینیان آنها را برای درک نکردن احساساتشان مقصر می دانند.
متاسفانه سختترین چالش در برابر این افراد یاد گرفتن راهی برای ارتباط با فرهنگ و امیال زمینیان است. آنها در این زمینه دچار ضعف هستند و همیشه در جمع تنها می مانند چون تعداد افراد مشابه آنها بسیار کم است.

براد ستیگرBrad Steiger در کتاب مردم ستاره ای مشخصات جامعتری از این دسته افراد ارائه می دهد:
-??% زن و 3?% مرد هستند.
-چشمهای با نفوذ دارند.
-کاریزماتیک و جذاب هستند.
-به برق و میدانهای برقی بسیار حساسند.
-دمای بدنشان همیشه از نرمال پایینتر است
-سینوزیت مزمن دارند
-حساسیت شدید به صدا- نور و بو دارند
-مفاصل ورم کرده و دردناک دارند
-درد در پشت گردن
- حالشان در رطوبت بالا بد می شود
-از یک بیماری مرگبار جان سالم به در برده اند
-دچار تصادف و واقعه ای تلخ شده اند
-احساس می کنند که باید ماموریتی را به پایان برسانند
-احساس یکی بودن با کائنات را دارند
-مشکلات عمده در بیان افکار و احساسات خود دارند
-تمام آنها به حیات روی سیارات دیگر ایمان دارند
-باور دارند که قبلا روی سیاره دیگری در جهان دیگری زندگی کرده اند و خاطرات خود را به یاد می آورند
-از سنین پایین ارتباط با موجودات غیر زمینی یا شخصیتهای اسطوره ای و دینی را تجربه کرده اند.
-موجودات فضایی را ملاقات کرده اند.
-قدرت تله پاتی با این موجودات را دارند.
-پیامهایی را از فرکانسهای بالا دریافت می کنند.
-حتما تجربه خارج شدن از بدن یا فرا فکنی دارند.
-احتمالا مرگ را از نزدیک لمس کرده اند
-به وجود فرشته نگهبان و راهنما باور دارد
-عقیده دارند که بعد از ظهور یک شخصیت مقدس به آنها برکت داده شده
-یک تجربه دینی مهم دارند
-به یک خالق یا منبع انرژی جهانی اعتقاد دارند
-به معجزه باور دارند
-در کودکی دوستان نامرئی داشته اند
-یک جن یا پری را ملاقات کرده اند
-دیدن روح را تجربه کرده اند
- از وجود دنیاهای دیگری به موازات این دنیا مطلع هستند
-با فرد فوت شده ای ارتباط داشته اند
-به تناسخ باور دارند
-خاطرات زندگی گذشته یا خاطراتی از دنیای موازی را به یاد دارند

-قدرت انرژی درمانی بر روی خود یا دیگران را دارند
-در طول مدیتیشن نور سفیدی دیده اند
-تجربه دیدن آینده و شنیدن صداهای دور را دارند
-پیشگوییهایی کرده اند که درست از آب درآمده
-هاله انرژی را می بینند.

اخلاق در فرزندان ستاره ای:

فرزندان ستاره ای غالبا در کودکی دچار افسردگی می شوند. دلیل آن بیزار شدن از سیستمهای زمینی است. این ارواح پیشرفته معیارهای سنجش زمینی را برای نظم و انضباط یا هوش و احترام گذاشتن به قوانین قبول ندارند.
نظم داشتن در میان این کودکان بسیار نادر است چرا که به چنین مسائل جانبی کمتر توجه می کنند و هدفشان پیدا کردن راه بزرگتری در زندگی است. این کودکان به هیچ وجه نرمال نیستند و با سایر کودکان زمینی کنار نمی آیند. اما غالبا بعد از فشارهایی که سیستم تحصیلی اجباری بر آنها وارد می کند ناچار می شوند هدفهای والای خود را فراموش کنند و تن به خواسته های نظام رایج بسپرند.
اخلاق آنها بارها در طول روز تغییر می کند. برخی روانپزشکان آنها را چند شخصیتی فرض می کنند.
برخی از این کودکان از کمبود اعتماد به نفس رنج می برند.
از دیگر مشخصات این کودکان این است که می توانند هم زمان چندین کار را به طور موفقیت آمیز انجام دهند. مثلا در حال گوش دادن به موسیقی مسائل ریاضی را حل کنند و همزمان به تلویزیون و صحبتهای پدر و مادشان هم گوش دهند. یا در یک زمان به چندین مقوله متفاوت علاقه نشان دهند و روی آنها کار و فکر کنند. در کل فرزندان ستاره ای مغز پر گنجایش و روح تشنه ای دارند و مداوم به دنبال نبردها و فعالیتهای بزرگتر در زندگی هستند.
توجه داشته باشید که کودکان زمینی نیز می توانند در حال تماشای تلویزیون ریاضی حل کنند. معمولا زمینیان سعی می کنند کارهای افراد موفقتر از خود را در کلاس تقلید کنند که همیشه نتیجه مثبتی به همراه ندارد.
باز هم توجه کنید که شاگر ممتاز بودن در مدرسه علامت ستاره ای بودن نیست. اغلب بچه های ستاره ای از درس خواندن لذتی نمی برند و سیستم آموزشی را زیر سوال می برند. فرزندان زمینی بر خلاف آنها بدون کوچکترین سوال یا مخالفتی در برابر دستورات سر خم می کنند.

بسیاری از این افراد در فهم و درک زبان و نوشتن الفبا و خط کشور خود دچار مشکل می شوند. به این معنی که برایشان بسیار بیگانه است و هیچ وقت هم به آن عادت نمی کنند. بسیاری از آنها با زبان دیگری احساس نزدیکی می کنند که در کشور خودشان صحبت نمی شود. همین مسئله نیز باعث می شود در ابراز افکار و احساسات خود به زبان مادری عاجز باشند اما اگر زبانهای دیگری یاد بگیرند می توانند به راحتی صحبت کنند.

به عنوان مثاا میتوان از بوریسکا نام برد :

بور یسکا پسر ی از مر یخ
عکس 98 - سرور 6

پسری به نام (بوریس کیپر یانوویچ) یا (بوریسکا) در منطقه ولگوگراد روسیه زندگی میکند که با همه پسران هم سن و سال خود فرق میکند. بوریسکا روز یازدهم ژانویه سال 1996 به دنیا آمد. از وقتی چهار سال داشت به طور مرتب به کوهی در نزدیکی شهرش که به غیر عادی بودن شهره است می رفت. گویی نیاز داشت مرتب به آنجا برود تا انرژی مورد نیاز خود را از آن منطقه کسب کند.
والدین بوریسکا که انسان هایی مهربان، تحصیل کرده و میهمان نواز هستند بخاطر استعداهای خاص پسرشان احساس نگرانی می کنند. آنها نگران برخورد دیگران با پسرشان هستند و از آینده او می ترسند. مادر او که یک پزشک است و کاری برای کمک او از دستش بر نمی آید خوب بخاطر دارد که بوریسکا از پانزده روزگی می توانست سرش را راست نگه دارد. وقتی هنوز چهار ماهش تمام نشده بود نخستین کلمه(بابا) را بر زبان آورد و شروع به گفتن کلمات کرد.
وقتی یک سال و نیمه بود به راحتی تیترهای درشت روزنامه ها را می خواند. در دو سالگی به خوبی نقاشی می کشید و آن را رنگ آمیزی میکرد. وقتی در دو سالگی برای نخستین بار به مهد کودک رفت مربیان از توانایی های شگفت انگیز و حافظه ی منحر به فرد او حیرت زده شده بودند. اما پدر و مادر بوریسکا متوجه بودند که او اطلاعات خود را نه تنها از دنیای اطراف بلکه از کانال های اسرار آمیز دیگری کسب می کند. مادر بوریسکا می گوید:< هیچکس چیزی به او آموزش نداده است. گاهی اوقات گوشه ای می نشیند و شروع به گفتن حقایقی از مریخ، سیارات و دیگر تمدن ها می کند. این حرف ها واقعا من و پدرش را گیج و سردرگم کرده است.?




چطور این پسر یازده ساله این چیزها را می داند؟ از وقتی پسر بچه ای دوساله بود داستان هایی همیشگی از فضا برای گفتن داشت. حتی یک بار گفت خودش قبلا مریخ زندگی می کرده است. او می گوید این سیاره الان هم مسکونی است ولی اتمسفر اطراف آن پس از یک مصیبت و بلای طبیعی از بین رفت و مردم مریخ هم اکنون در شهر هایی که در زیر سطح آن ساخته ایند، زندگی می کنند. او میگوید یکبار قبلا به زمین سفر کرده است و جالب تر اینکه با سفینه خودش از مریخ به زمین آمده است. بوریسکا می گوید:< در زمان تمدن سمورپاها (میمون نماها) در مریخ شندگی می کرده) و طوری از انقراض آن سخن می گوید که گویی این اتفاق همین دیروز افتاده است. به گفته ی بوریسکا سموپاها به این دلیل از بین رفتند که معنویت را کنار گذاشتند و بدین ترتیب سبب از هم پاشیدگی سیاره خود شدند.

سموپاها هفتاد هزار سال پیش زندگی می کرده اند و قد آنها به 9 متر می رسیده است. بوریسکا یکی از کودکان معروف به (بچه های ایندیگو) است، بچه هایی که با بقیه فرق داشته و از نظر هوشی و اطلاعات قابل قیاس با هم سن و سالان و حتی بزرگ ترهای خود نیستند.

دانشمندان معتقدند این بچه ها نشانه هایی از تغییر عظیم گونه ی انسانی در آینده هستند. بوریسکا می گوشد جابه جایی قطب های زمین سبب ایجاد دو فاجعه ناگهانی در سال های 2009 و 2014 می شود و تنها انسان هایی کمی از این بلا جان سالم به در خواهند برد. بوریسکا تا کنون در برنامه ها و مصاحبه های مختلفی حضور داشته است. او در یکی از این مصاحبه ها گفت:< من هیچ ترسی از مرگ ندارم چون زندگی ما ابدی است.یک بار فاجعه مشابهی در مریخ روی داد ولی مردم آن هنوز زندگی می کنند.>





کارشناسی از او پرسید چرا سفینه های ما اغلب قبل از رسیدن به مریخ نابود می شوند؟ بوریسکا جواب داد، مریخی ها برای نابود کردن ایستگاه هایی که امواج رادیویی مضر دارند سیگنال های خاصی به آن می فرستند.
دانش بوریسکا درباره فضا و ابعاد آن بسیار گشترده است. او اطلاعات زیادی نیز درباره ساختار سفینه های آدم های فضایی دارد و می گوید:< بدنه سفینه ها چهار لایه دارد: لایه بیرونی که از فلز جامد است و 25%، لایه دوم که لاستیکی است 30%، لایه سوم فلزی 30% ضخامت دارند و لایه آخر که خاصیت مغناطیسی دارد 4% بدنه را تشکیل می دهد. اگر به لایه مغناطیسی انرژی بدهیم، سفینه می تواند سراسر دنیا را درنوردد.>

بوریسکا مشکلات زیادی با مدرسه دارد. او پیوشته حرف معلمین خود را قطع می کند و می گوید اشتباه می کنند. همین موضوع سبب شده معلمین تمایلی به حضور او در کلاس نداشته باشند به همین خاطر او با معلم خصوصی درس می خواند.

مصا حبه بوریسکا و ذکر پرسش و پاسخهای هیجان انگیز و جالب
قسمت (اول)

متر جم: سر کار خانم فر نگیس علیزادنیا

چگو نه تو انا ئی های بوریسکا شکوفا شد؟

وقتی بو ریسکا فقط یکسالش بود شر وع کرد به دادن حروف به او (حر و ف طر احی شده)حدس بز نید چه شد در یک سال و نیمگی او می تو انست تیتر بز رگ روز نامه ها را بخواند طولی نکشید که او با رنگها و وسا یه ها یشان اشنا شد در دو سالگی شرو ع به نقاشی کرد سپس وقتی دو ساله شد او را به مهد کو دک فر ستا دیم تمام معلمان در استعداد و روش تفکرش حیر ت زده شده بو دند این پسر از یک حافظه استثنا ئی و یک تو انا ئی خار ق العاده بر ای بدست اوردن اطلا عات جدید بر خوردار بود به هر حال والدینش بعد مدت کوتاهی فهمیدند فرزندشان به روش منحصر به فر د خود اطلا عاتی را از مکان دیگری کسب می کند نا دیا(مادر بوریسکا) اظهار می دارد که هر گز کسی این چیز ها را به او یاد نداده اما گاهی او به حالت نیلو فر آبی می نشیند و شرو ع به حرف زدن در مورد تمام این ها می کند او در باره مریخ و یک سیستم نجومی و تمد نهای دور صحبت می کند .

-چیزی که می شندیم باور نکر دنی بود چطور یک کودک این چیز ها را می داند؟!

ـاز وقتی او دو ساله شد داستا نهای بی پایان از عوالم دیگر و اسما نهای بی کران وکیهان روزانه ورد زبا نش بود بعد ها بو ریسکا در مورد زند گی قبلی اش در مر یخ و این حقیقت که سیاره مر یخ در گذشته در واقع مسکونی بوده اما در نتیجه قدر تمند تر ین و ویرانگر ترین فا جعه جو خود را از دست داده است و امروزه تمام اهالی آن مجبور به زند گی در شهر های زیر زمینی هستند .

بور یسکا به ما می گفت بعد از این حا دثه او اغلب بر ای داد و ستد و اهداف تحقیقاتی به سیاره زمین سفر می کرده .

به نظر می رسد که بوریسکا سفینه خودش را خود هدایت می کرده این ما جرا در طول مدت تمدن لموریا اتفاق افتاده است ….جالب است که بدانید او یک دوست لموریائی نیز داشته که جلوی چشمانش درفا جعه عظیمی در سیاره زمین کشته شده است..

فا جعه عظیم در سیاره زمین اتفاق افتا د -قاره های پهناور در سطح سیاره زمین توسط طو فا نهای مهیب تسهیل رفته بودند و بعد هم نا گهان یک صخره عظیم روی سا ختمانی می افتد و و بوریسکا اظهار میدارد دوست من آنجا بود و من نتو انستم نجاتش دهم سر نوشتمان طوری رقم خورد که در این زندگی گاهی همدیگررا ملاقات کنیم بوریسکا تمام صحنه های سقوط لموریا را تجسم می کند و به یاد می آورد طوری که انگار همین دیروز اتفاق افتاده است .او آنچنان غصه مرگ دوست لموریایی اش را می خورد که انگار او مقصر کشته شدنش اوست .

یک روز که بوریس متو جه کتابی در کیف مادرش شده بود با عنوان(ما از کجا آمده ایم) نوشته ارنست مولداشو می شود با یدیک نفر می بود و نوع شادی و هیجان ایجاد شده در این پسر را تو صیف می کرد او سا عتها میان صفحات این کتاب غرق شده بود و به نگا ره های لموریا و عکسهای تبت خیره می شد و بعد شرو ع به صحبت در مورد هوش سر شار لموریا ئی ها می کرد …

ـاما لمو ریا دست کم ???،??? سال پیش از بین رفته است و لموریا ای ها به بلندی ? متر بوده اند و دارای قامتهای بسیار بلندی بوده اند .آیا این حقیقت دارد این را چطور به خاطر می آوری ؟

بوریسکا :البته ، البته که به خاطر می آورم .

سپس بوریسکا کتابی دیگری را که توسط مولداشو با عنوان ( در جستجوی شهر خدایان) نوشته شده است را به خاطر می اورد (بطور کلی این کتاب بهTombo با ستان و اهرام اختصاص دارد ).

بوریسکا به طور واضح عنوان می کندمردم دانش و علوم را از زیر یکی از اهرام ( منظور اهرام مصر نیست) پیدا می کنند و هنوز این هرم کشف نشده است او می گوید زندگی زمانی تعقییر خواهد کرد که مجسمه ابو لهل باز شود و اضافه می کند که مجسمه ابو لهل عظیم مکا نیزم گشایش را د ر جائی پشت گو شش دارد اما بور یسکا محل دقیقش را به یاد نمی اورد .

دوستان ادامه تر جمه مصا حبه ایشان را در پستهای بعدی ذکر خواهم نمود که مسا ئل بسیار جالبی در مورد مایا ها و مریخ بیان می دارد

مصا حبه بوریسکا و پرسش و پاسخهای هیجان انگیزوجالب
قسمت (دو م و آخر )

متر جم: سر کار خانم فر نگیس علیزادنیا

ـ اما لمو ریا دست کم ???،??? سال پیش از بین رفته است و لموریا ای ها به بلندی ? متر بوده اند و دارای قامتهای بسیار بلندی بوده اند .آیا این حقیقت دارد این را چطور به خاطر می آوری ؟

بوریسکا :البته ، البته که به خاطر می آورم .

سپس بوریسکا کتابی دیگری را که توسط مولداشو با عنوان ( در جستجوی شهر خدایان) نوشته شده است را به خاطر می اورد (بطور کلی این کتاب بهTombo با ستان و اهرام اختصاص دارد ).

بوریسکا به طور واضح عنوان می کندمردم دانش و علوم را از زیر یکی از اهرام ( منظور اهرام مصر نیست) پیدا می کنند و هنوز این هرم کشف نشده است او می گوید زندگی زمانی تعقییر خواهد کرد که مجسمه ابو لهل باز شود و اضافه می کند که مجسمه ابو لهل عظیم مکا نیزم گشایش را د ر جائی پشت گو شش دارد اما بور یسکا محل دقیقش را به یاد نمی اورد .

این پسر با اشتیاق و جدیت زیادی در باره تمدن مایا ها صحبت می کند وطبق اظهارات او دانش ما نسبت به تمدن مایا ها بسیار ابتدائی است .
نکته قابل توجه این است که بور یسکا فکر می کند این روز ها زمان ان رسیده تا (افر اد بخصوصی) روی زمین متولد شوند .زمان نوزائی این سیاره نزدیک می گردد دانش نوین در نهایت نیاز و یک ذهنیت متفا وت از زمینیان خواهد بود .

_چگو نه در مورد این بچه های مستعد می دانی ؟ و چرا این اتفاق روی می دهد آیا می دانی آن بچه ها را ایندیگو (نیلگون) می خوانند؟

من می دانم که آنها در حال به دنیا آمدن هستند بهر حال من هنوز هیچ یک از آنها را در شهر خود ملا قات نکر ده ام ممکن است یکی از آنها دختری به نام(( یولیا پطرو با )) با شد .
او تنها کسی است که مرا باور می کند دیگران به سا دگی به داستا نهایم می خند ند .واقعه ای در روی زمین در حال وقوع است و دلیل اهمیت داشتن این بچه ها همین است .
آنها قادر خواهند بود مردم را کمک کنند و مردم تعقیر خو اهند کرد .
اولین فا جعه عظیم همراه یکی از قاره ها در سال 2009 اتفاق خواهد افتاد و بعدی هم در سال 20013 و این یکی حتی از اولی مخر بتر هم خواهد بود …

_آیا از اینکه ممکن است زند گی تو هم به خاطر این فاجعه به پایان بر سد نمی ترسی؟؟

نه نمی ترسم من قبلا در جریان یک فا جعه در رنج زند گی کرده ام انجا هنوز هم افر ادی مثل ما زندگی می کنند .اما بعد از جنگ اتمی همه چیز از بین رفت ولی بر خی از آن مردم توانستند زنده بمانند آنها پنا هگا هاو تسلیحات جدیدی سا خته اند تعقیری هم در قاره اتفاق افتاد .اگر چه قاره زیاد هم بزرگ نبود -مر یخی ها گاز تنفس می کردند زمانی که آنها به سیاره ما رسیدند همه شان کنار لوله ها می ایستا دند واز گاز نفس می کشیدند .

_آیا تو تر جیح می دهی که اکسیژن تنفس کنی ؟

وقتی شما در این جسم هستید مجبور به تنفس اکسیژن می شوید در هر صورت مریخی ها از این هوا متنفر ند (هوای زمین) زیرا این هوا با عث پیر شدن موجودات می گردد .
مر یخی ها به صورت ارثی جوان هستند 30-35 ساله میزان کودکان مر یخی این چنینی سا لیانه اضافه خواهد شد .

_بور یسکا(چرا فضا پیما های ما قبل از رسیدن به مر یخ سقو ط می کردند؟

مر یخ سیگنالهای بخصوصی به منظور نابودی این سفینه ها مخا بره می کرد این سفینه ها پر تو های مخصوصی به همراه دارند .

واقعا از دانش او نسبت به پر تو های ((fabos))شگفت زده شدم قطعا درست می گوید در سال 1988 فردی مقیم (ول زاسکای) به نام (یوری لو شفیکا نکو) مر دی با قدرت ما ورا ئی حس معمولی ، اقدام به آگاهی رهبر ان شور وی سا بق کرد و در باره سقو ط اجتناب نا پذیر اولین ایستگا های فضا ئی شوروی به نا مهای ((fabos1))و (((fabos2)) اخطار داد .او همچنین متذکر گردید یک چنین فضا پیما هائی حامل پر تو های مضر و نا آشنا هستند .و مسلم است که کسی حر ف او را با ور نکرد .

_درمورد چند بعدی ها چه می دانی ؟ آیا می دانی که کسی نبا ید در مسیر مستقیم پرواز کند و در عو ض باد میان فضا ئی چند بعدی ما نور دهد ؟

بور یسکا سر یع رو ی دو پایش ایستاد و شر و ع به حر ف زدن در با ره یو فو ها کرد :ما روی زمین فر ود امدیم و از روی ان بر خو استیم -
پسر ک گچی بر داشت و شر و ع به کشید ن یک شی بیضی شکل رو ی تخته سیاه کرداو می گوید سفینه از شش لا یه تشکیل می گردد 25% لا یه خا رجی از فلز جا مد و با دوام سا خته شده و 30% لا یه دو م از چیزی شبیه به کا ئو چو سا خته شده ، لا یه سو م 30% را در بر می گیر د که باز از فلز سا خته شده و40% اخر ین لا یه از مغنا طیسی مخصو صتشکیل شده اگر این لا یه انر ژی را شار ژ کنیم این دستگا ها قا درندما را به هر جای از جهان پر واز دهند .

_آیا بور یسکا ما موریت مخصو صی برا ی انجام دادن دارد ؟آیا از آن اطلا عی دارد ؟(این سوالا ت را بر ای والدین و خود او مطر ح می کنم )

ما درش می گوید : بوریس می گوید چیزی در مورد آینده زمین می داند و اطلا عات نقش مهمی در آینده ایفا خواهد کرد .

_بور یسکا تو چطور این چیز ها را می دانی ؟
تمام اینها در درون من است .

_بوریس به ما بگو چرا مردم ما مر یض می گر دند ؟
بیماری مردم از نا تو انی در شا یسته و شاد ز ند گی کردن استشما باید منتظر نیم کیهانی خود با شید هر گز نبا ید کسی در گیر سر نو شت دیگران شود و یا سر نو شتشان را خراب کند مردم نبا ید از اشتباهات گذشته شان رنج ببر ند بلکه باید با هر آنچه که بر ایشان مقدر است ار تبا ط بر قر ار کرده و سعی در دستیابی آن منتها در جات داشته با شند و در جهت فتح آر زو هایشان حر کت کنند(اینها دقیقا کلماتی هستند که خود او استفا ده کرد ) شما باید بیشتر حس همدردی داشته با شید و خون گر متر با شید وقتی به شما ضر ری می زنند دشمنا نتان را در آغو ش بکشید و خو دتان عذر خواهی کنید و قبل از او زا نو بزنید .
وقتی کسی از شما متنفر می شود با تما م عشق و صمیمیتتان او را دوست بدارید و در خو است بخشش کنید . اینه قو انین عشق ورزیدن و خضو ع و فرو تنی می با شند می دانید که چرا لموریا ها از بین رفتند . من هم تقر یبا مقصر م آنها دیگر نمی خو استند از لحا ظ رو حانی پر ورش یا بند آنها از مسیری که بر ایشان مقدر شده بود گمراه گر دیدند و بدین سان سر اسر گستره سیاره ویر ان گر دید – مسیر جا دو ئی به یک پا یان مرده می انجا مد .عشق یک جا دو ی وا قعی است .

_چطور این چیز ها را می دانی ؟
من فقط می دانم ((kailif))–

چه گفتی ؟!!
بوریس : من گفتم ((سلا م))این زبا ن سیاره من است .
!!!
برگرفته از : ufolove.wordpress.com
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730