امروز داشتم لیست نوتیف های نی نی سایتم رو میدیدم حدود ۲۳۰۰ تا صفحه بود... آخ آخ کاش هیچ وقت نمی دیدم توی همش یا دوماهه با شوهرم قهر بودم یا سه ماهه یا التماس میکردم برگرده یا التماس دعا داشتم ک برگرده و امروز در سردترین حالت ممکنم در مقابلش دیگ بعد ۷ سال قهر ازش بریدم... مسائل قهرش هم جدی نبود هیچ وقت سر ی مانتو ۱ ماه قهر میکرد،سر ی کلام حرف روزها قهر میکرد... دوست داشتن این آدم مثل ی بیماری میمونه و من هنوز بیمارم... ولی میدونم ک بیماریم باید درمان بشه... من این آدم رو دیوانه وار میپرستیدمش... انقد عاشقش بودم ک حاظر بودم تک تک لحظه های عمرم رو جلوی پاش بچینم و بدم برا خودش.... دلم برا حماقت های خودم میسوزه... دلم برای تنهایی های خودم میسوزه دلم برا تمام لحظه های بی کسیم میسوزه برا همین الانم ک کسی رو ندارم ی کلمه باهاش حرف بزنم...