چند سال پیش یه تاپیک با همچین عنوانی داشتیم...
یه نفر که حتی نام کاربریشو نمی دونم یه چیزی نوشت که من هنوز بعد از چند سال بهش فکر می کنم
می دونم خیلیا برای مزه دار شدن ممکن دروغ بگن ...
ولی نمی دونم چرا اینقدر اون خاطره رو جدی گرفتم ....
اینجوری بود تا جائیکه حافظه ام یاری می کنه ....
یه بار تو خونه تنها بودم همسرمم سر کار بود . بعد حالم بد شد نمی دونم مسموم شده بودم یا چی ...
سریع سوار تاکسی شدم تنهایی رفتم بیمارستان.
بعد که ویزیت و کارم تموم شد گفتم ایکاش الان همسرم میومد دنبالم چون واقعا حال ندارم تا خونه برم
گوشیمم تو خونه جا گذاشته بودم
بعد دیدم که همسرم اومده بیمارستان؟؟؟!!!!!
گفتم چجوری فهمیدی من اینجام
گفت خودت به مادرت زنگ زدی گفتی من حالم بده میرم بیمارستان فلان به همسرم بگو بیاد دنبال من !!!!
در حالیکه گوشیم تو خونه بود و من هیچ تماسی با مادرم نگرفته بودم .
حالا در سوابق هم گوشی مادرم هم گوشی خودم این تماس ثبت شده.
مادرمم گفت خودت بودی زنگ زدی و صدای خودت بود.