دوستان داشتان از این قراره که قرار بود به دوتاشون نه بگم و اینکه مهدرم راضی نبود برای رضا رضا تو دوره پرشش خودشو پرت کرد پایین و خاله زهرا همون نادر دوست صمیم رصا رفته بودن تهران پیشش بعدش به ماملنم گفته رضا پرت کرده پایینن اینا مامانم حالشو پرسیده برگشته گفته به خاطر دخترت پرت کردم اینا