2726

چن ماهه ک ازدواج کردیم...متاسفانه پر.ی.و.دم نامنظم بود...دیروز قرار بود بریم سونوگرافی ت خ م د ا ن  پدر شوهرم بانک کار داشت مادر شوهرم هم باهامون اومده بود...من با پدرشوهرم رفتم بانک کارشو راه بندازم...ب شوهرم هزار بار گفتم ک درباره مسائل خصوصی من ب هیچکس حتی مادر خودمم چیزی نگه....اومدم یهو مادر شوهرم گفت سنوگرافی عصره یا الان؟یعنی شاخ دراوردم...داشتم از دست شوهرم سکته میکردم...باورم نمیشد...بعدشم مادرشوهرم با خنده میگفت کیست داری نترس...اعصابم خراب بود سرم درد میکرد...منم گفتم من چیزیم نیست دکتر هم نمیام...خلاصه مجبورم کردن ک نوبت بگیرم واسه عصر...مادرشوهرمم گفت خب من تا عصر لباسم درنمیارم باهم بریم(ظهر بودا) منم کلی ب شوهرم پیام دادم و دعواش کردم رفتم خونه پدرم گفتم من نمیام و اینا...اخرش عصر با مادرم رفتیم دکتر گفت کیست تخمدان دارم اما ریزه و اینکه تخمدانم ضعیفه...برگشتنی مادرشوهرم زنگ زد ک دکتر چی گفت گفتم کیست ندارم فقط گفته یکم ضعیفه ک دارو بخورم زودی خوب میشم(بخدا من بد کسی رو نمیخوام...ولی خودم تو مسائل خصوصیاونا دخالت ندارم..دوس ندارم کسی بفهمه با شناختیهم ک این یکسال ازشون دارم مادرشوهرم خیلییی دهن لقه ۴تا دختر داره ب اونا میگه هر کدوم هم ب شوهرشون اونا هم ب خانواده شون و خلاصه یک کلاغ و چهل کلااغ کل روستا پر میشه) خودشون همه حرف شونو قایم میکنن دخترشون ۹ماهه بارداره هیچ نمیگن...بعد همش سمج شدن ک چرا من ک ۲ماهه ازدواج کردم باردار نمیشم.....شما باشید چیکار میکنید

زندگیدرد قشنگیست ک جریان دارد💔..کاربر قدیمیما....تعلیق شدم. دوباره اومدم

وای از دست شوهرت 

شوهرت چیکار کردد؟ یه دوبار سفت بیا جلوش دیگه اینکارو تکرار نکنه

میوتی میم🐈یه تعلیقی بیچاره😁همونیم که بعد از هزار و یک سختی به عشقم رسیدیم🤪🙈من عاشق مردی شدم ک چشم‌بسته همه منو از رسیدن بهش منع کردن و چیزی طول نکشید ک نظر همه ی اونها به کام دل من برگشت

مردای جنس خراب

میتونم خواهش کنم ازتون یه ذکر یاعلی بحق علی بگید به نیت قلبم برسم ، خیلی خیره نیتم❤ میگن دعای نی نی سایتی ها میگیره ، خدارو قسم میدم به آبروی پاک حضرت زهرا هر کس دعا کرد خدا اول خودش رو حاجت روا کنه....❤


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

من شوهرم هیچی رو نمیگه اما دیقن همین موضوع رو ب مامانش گف اونم چون خونشون پریود شدم و از درد داشتم میمردم برگشت گف همیشه انقد درد میکشه باید بریم دکتر مادرشوهرمم شروع کرد که اره کیست داری خطرناکه نکنه چیزی بشه 😐😐😐😐😐دوس داشتم شوهرمو ج.ر بدم ولی دیگ چیزی بهش نگفتم ک تکرار کرد تذکر میدم

دامبلدور: هری رنج کشیدن نشون میده تو هنوز یک انسانی درد بخشی از انسان بودنه هری:پسمن نمیخوام انسان باشم.

من باشم میگم ببین من که مساله مهمی نداشتم، اما از این به بعد کوچیکترین موضوع رو هم از تو مخفی میکنم چون رازدار زنت نیستی.


من یه خانم شاد و سرحالم که تمام قد پای زندگیم ایستادم.🤗🤗🤗 یه آدم قوی که داره روی زندگی رو کم میکنه! 😊😊😊من بدون وجود پارتی، شانس و هرچیز دیگه ای به خواسته هام رسیدم. با وجود دو چیز✌ اول لطف خدا دوم همت و تلاش خودم. بابت این موضوع به خودم افتخار میکنم💪💪💪 یه رفیق واسه عشق زندگیمم❤❤❤❤❤ من یک تکیه گاهم، خیالت تخت عشقم، من پشتتم😘😘 روزای خوب رو ساختم بازم میسازم😄

شوهر منم دهنش لقه.نخود تو دهنش خیس نمیخوره تمام ریز مسایل مارو از حقوق قسط خرج پس انداز همرو میره میگه.منم اوایل سگ میشدم پاچه میگرفتم دیگه دیدم بااین کارا فقط خودم اذیت میشم اون دهن لقیش پابرجاس

هییییعی چی بگم منم همین بلا سرم اومده بعدمادرشوهرم زنگ زدکه چرامریض شدی پس چرامامریض نمیشیم به خودت برس به شوهرت برس و...الان خودشون مریض میشن سرتیکه بارون اون سری خودش قایم میکنه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز