ممنونم از دلگرمیت
همیشه ملکه ذهنم هست
ولی دیگه شرایطش رو ندارم
بچم پنج سالشه
از شهر دوریم راحت تر بگم نقطه صفر مرزی
دیگه نمیشه
همسرم نمیتونه کمکم کنه بچه رو نگه داره
چون بنده خدا خودش درگیره همیشه
الان شش ماهه رفته ماموریت
قراره ۲۰خرداد بیاد یک هفته پیشمون
اگه بدونه دلم میخواد وشرایطش رو نتونه برام مهیا کنه غصه میخوره
بخاطر همون هیچ وقت دلم نخواسته بفهمه
توکل برخدا
خودم کوتاهی کردم
مجرد بودم تلاش نکردم الان پشیمونی سودی نداره
الان طوری زندگی میکنم که بعدا پشیمون نشم