۴ سال موندم تحمل کردم
خودش شروع کننده ماجرا بود
(باهم نبودیم) اما نی خیلی خیلی دوسش داشتم
خیلی اذیت شدم
دیر ب دیر میدیدمش شهرامون فرق میکنه
فامیله
اولش ک هرجور شده بود موندم تا کسی ک میگفت عاشقشه از ذهنش بپره
هرجور شد تاب اوردم اما هیچ وقت نذاشتم غرورم بشکنه هربار ک پَسَم زد غرورمو حفظ کردم اما هزارااان بار شکستم از درونم
بعد یسری ماجراهارو اینا دیگ واقعا با کاراش ثابت میکرد دوسم داره
گذشتو گذشت هرکاری مبکردم فراموشم نمیشد
چن ماه پیش ب صمیمی ترین رفیقم ک اونم فامیله اعتناد کردم
بعد یکماه دیدمشون سر نخ دستم افتاد
پیگیر شدم دیدم ک ... رل زدن
همون شب از چشمم افتاد واسم مرد
ازون رفیقمم متنفرم
زوش اینه ک رفیقم خودش رل داشت میگفت عاشقشه اما...
فک کن پسری ک تو با گریه ش گریه کردی با خندش خندیدی تورو نخاد و با اون رل برنه
من هیچ مشکلی نداشتم حتی سر تر ازون ک میخادش یا حتی رفیقمم
این حرف بقیه س
من خیلی اذیت شدم خیلی