تو چه دانی که پس هر نگه ساده من/چه جنونی،چه نیازی،چه غمیست/یا نگاه تو،که پر عصمت و ناز/بر من افتد،چه غذاب و ستمیست/دردم این نیست ولی/دردم این است که من بی تو دگر/از جهان دورم و بی خویشتنم/تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
تو چه دانی که پس هر نگه ساده من/چه جنونی،چه نیازی،چه غمیست/یا نگاه تو،که پر عصمت و ناز/بر من افتد،چه غذاب و ستمیست/دردم این نیست ولی/دردم این است که من بی تو دگر/از جهان دورم و بی خویشتنم/تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
تو چه دانی که پس هر نگه ساده من/چه جنونی،چه نیازی،چه غمیست/یا نگاه تو،که پر عصمت و ناز/بر من افتد،چه غذاب و ستمیست/دردم این نیست ولی/دردم این است که من بی تو دگر/از جهان دورم و بی خویشتنم/تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم