2737
2734
عنوان

داستان زندگی ( از عشق داغ تا طلاق)

1665 بازدید | 4 پست

سلام دوستان میدونم اینجا همه درد و دل زیادی دارن و کسی حوصله نداره درد کسی دیگه رو بخونه

اما خیلی احساس تنهایی میکنم دلم بد جور گرفته 

داستان زندگیه من اینجوری شروع شد که من یه دختر شیطون از یه خانواده ی فوق مذهبی بودم مثل همه دخترا دلم نیخوایت تو دوران نوجونی یه عشق تجربه کنم که خب یه نفر سر راهم پیدا شد و دل بسته ی هم شدیم از اون اول اون آقا مشکلاتی داشت اما من نمیخواستم ببینم انگار که کور وکر شده بودم 

اون آقا یک خودشیفته ی مطلق بود اگه دوست داشته باشید حتما در مورد این اختلال شخصیت باهاتون صحبت میکنم و نشونه هاش رو میگم 

خلاصه ما زندگی مون را با هر رنجی بود شروع کردیم 

مخالفت خانواده ی من ، زندانی کردنم نوی اتاق و…..

بعد از ازدواج همسرم به شدت از خانواده ام کینه گرفته بود میگفت ( من کسی نیستم که بهم نه گفته بشه خانوادت لیاقت منو ندارند خانوادت دهاتی اند و……) مدام تخریب شخصیت میکرد

من عاشقش بودم اما اون 😢

خلاصه روزها میگذشت ومن هر روز عاشق تر و اون هر روز سوارتر به جایی رسید که تمام رفت وامد هام رو محدود مرد وتمام ارتباطم با دوستام و با ادمای اطرافم قطع شد 

خیانت میکرد میگفت تقصیر توعه 

جیغ میزدم کریه میکردم از خیانتاش میرفت ب همسایه ها میگفت زنم اختلال روانی داره قرصاشو که نخوره اینجوری میشه

خیلی ازار دیدم 

پول نداشتیم اول زندگی من یه ایده ای ب ذهنم رسید و اون ایده رو براش اجرا کردم یه ایده ی تبلیغاتی 

خیلی عالی مثل بمب صدا کرد تو شهرمون وبه شدت معروف شد و ماهی ۲۰ تومن درامد داشت ولی ب من ماهی۶۰۰ تومن میداد 

تازه میگفت هزسنه دوا درمونت باخودت 

خیلی سختی کشیدم الان ک دارم مینویسم حس میکنم هیچی نگفتم 

حالم بد بود خیلی اذیت بودم همش با خودم میگفتم باید برم سریه کاری که این به خاطره دوزار پول اینقدر حقیرم نکنه 

خیلی کارا امتحان کردم از خدمات تالار عروسی گرفته تا نظافت و تدریس و….. 

وقتی میرفتم کار حقوق ماهیانمو قطع میکرد تازه غر میزد چرا خونه تمیز نیست چرا غذا سادس 

بچه ها باورتون نمیشه به خاطره شوری با کم نمکی غذا قهر میکرد میرفت خونه مادرش ابرو‌منو میبرد وتازه اونا میکفتند دلشو به دست بیار من باید میرفتم منت کشی

خیلی سخت گذشت

تا اینکه این دفه اخر ک ازش خیانت دیدم خونم ب جوش اومد و حالم بد شد یادم تو خیابون داشتم راه میرفتم ک یهو افتادم وهمه از مغازه اومدن بیرون سرم گیج میرفت دیگه نفهمیدم چیشد چشمامو ک باز کردم دیدم زیر سرم تو بیمارستانم وشوهرم بالای سرم نفسم بالا نمیومد انگار و زدم زیر گریه 

بعد اومدیم خونه بدون توجه ب حال من بهم گفت تو رفتی سرگوشی من ؟؟

نمیفهمی گوشی شخصیه 

دعوا وداد بیداد راه انداخت ومن بش گفتم ک همه چیو میدونم با کمال پرویی گفت برو ۲ ماه خونه بابات تا اینو تمومش کنم 

من رفتم 

۲ ماهش شد ۳ ماه تو این مدت اصلا حرف خوش از دهنش نشنیدم 

اون تهدید میکرد انگار من بودم ک خطاکار بودم

خلاصه اومدم خونم مجدد ب خودم گفتم با یه دید دیگه ب زندگی نگاه میکنم 

همه چیو عاشقانه کردم هر چی میگفت میگفتم چشم 

تا میومد دعوا بشه با لحن شیطنت میگفتم اقاییییی کاهی بیخیال دعوا میشد وگاهی کشش میداد اما من نمیذاشتم دعوا اوج بگیره تا ۳ ماه همه چی خوب بود بعد ۳ ماه متوجه شدم بازم پیام داده به اون 

باش صحبت کردم با کمال پرویی گفت اونجوری که من میخواستم تموم نشده بود 🤣🤣

دیگه زدم ب سیم اخر بیخیال همه چی شدم ن غذا پختن نه نظافت خونه نه محل گذاشتن مثل یه غریبه زیر یه سقف بودم باش

با کمال پرویی گفت برو خونه بابات مهرتو ببخش برو اگه مهر میخوای تا اخر عمرت قسط بندیش میکنم( یادم رفت بگم سال اول عقدمون همه اموالشو زد ب نام پدرش)

و اما خانوادم چون که ب حرفشون گوش ندادم و با کسی که اونا مخالف بودن ازدواج کردم منو………

بیخیال

خلاصه که من در این سن هیچ پناهی جز خدا ندارم 

نمیدونم کجا برم 

تو این ماجرا ها برای استقلال مالیم یه پیج زدم که بتونم ازش کسب درآمد کنم 

متاسفانه هیچ کس حمایتم نمیکنه 

بچه ها ازتون خواهش میکنم تنهام نذارید ازم حمایت کنید 

گسترش پیجم تنها امید این روزامه که بتونم یه درامدی داشته باشم که خونه رهن کنم خواهش میکنم ازتون 

بخدا هیچ دروغی نگفتم . خدای نکرده فکر نکنید برای جذب فالور دارم دروغ میگم 

فقط ازتون حمایت میخوام پیجمو استوری کنید وفالو کنید 

چاره ای جز این ندارم تنهام نذارید 

هر یه دونه از شما ها اگر فقط یه دونه فالو کنید من کلی خوشحال میشم .

میدونم اینجا از این داستان ها زیاد میشنوید اما به حان مادر عزیزم این عینه زندگیم بود

ازتون خواهش میکنم فالوم کنید 

https://instagram.com/nahal_creamm?igshid=YmMyMTA2M2Y= 

امیدوارم بیایید توی پیجم و دوستای خوبی برای هم بشیم 

اگه اومدین بیایید بگید بهم از طریق نی نی سایت پیدا کردین دوست دارم بدونم چند تا انسان دلسوز وهم نوع دوست هنوزم هست


ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز