سلام!حال همهی ما خوب است ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگويندبا اين همه عمری اگر باقی بودطوری از کنارِ زندگی میگذرم که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد ونه اين دلِ ناماندگارِ بیدرمان!تا يادم نرفته است بنويسم حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بودمیدانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازهی باز نيامدن است اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی ببين انعکاس تبسم روياشبيه شمايل شقايق نيست!راستی خبرت بدهم خواب ديدهام خانهئی خريدهام بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیديوار … هی بخند!بیپرده بگويمت چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شدفردا را به فا💖ل نيک خواهم گرفت دارد همين لحظه يک فوج کبوتر سپيداز فرازِ کوچهی ما میگذردباد بوی نامهای کسان من میدهديادت میآيد رفته بودیخبر از آرامش آسمان بياوری!؟نه ریرا جان نامهام بايد کوتاه باشدساده باشدبی حرفی از ابهام و آينه،از نو برايت مینويسم حال همهی ما خوب است اما تو باور نکن
اینو اینجا مینویسم که ببینمش و بهش گوش کنم اما میدونم که گوش نمیکنم:)به هیچکس به هیچکس تکیه نکن تو همیشه تنهایی هیچکس از تو نیست و هر چقدر به تو نزدیک باشه بازم تنهایی
(اشکال نداره اگه گاهی حالت بَد میشه و گاهی ابرهای آسمونت میبارن )(اشکال نداره اگه گاهی خستهای و حوصله انجام کاری رو نداری)،(اشکال نداره اگه گاهی فکرای تاریک میریزن توی سرت و باهات حرف میزنن)،[اما یادت باشه یه تایم محدودی رو براش بزاری و باز برگردی به روال سابقت..!✨]