من ۲۷ سالمه و ۲۷ سال هستش که پدرم من و مامانم رو زجر میده داره زجر کشمون میکنه (یعنی از وقتی مامانم ازدواج کرده اوضاع همینه)خودش هم قسم خورده زجر کشمون کنه.روانی هستش و تا دوسال پیش هر روز۴۰ تا قرص اعصاب کلونازپام میخورد به کمک دکتر گذاشت کنار ولی بازم بهتر نشد.بیست سال بکوب عچهر روزچهل تا.عصبی بودن و بد اخلاق بودنش مونده روش.برگشته بهم نیگهمن اگهنبودم تو جندگی میکردی تو هیابونای پلیعصر درحالی که من تو اوج بی پولی وقتی پول نداشتیم قرصای اقارا تهیه کنیم با همین مدرکم ۱۲ ساعت سرپا تو کارخونهکارگری میکردم یکبار هم فکرم نرفت سمت این چیزا.چون بی غیرت بودو کار نمیکرد .مامانم اونموقع که خواست طلاق بگیره مامانمو طلاق نداد و تهدیدش کرد که نغمه زو میکشم اگه حرف از طلاق بزنی(از دستش هم برمیاد واقعا میخواست منو بکشه).نه میمیره نه خوب میشه.از ته دلم میخوام بمیره تو کرونا با ۸۵ درصد ریه ی درگیر بستری شد ولی نمرد.با ۵۲ سال سن هیچیش نشد درحاای که ازونجوون تر هاش میمردن.خلاصه واقعا دیگه نمیتونم تحمل کنم قبلا خیلی ب خود کشی فک میکردم ولی به خاطر مادرم تحمل میکردم میگفتم اون دلخوشیش تو دنیا منم ولی امشب واقعا زدم به سیم آخر منتظرم اینا بخوابن خودمو خلاص کنم ازین وضعیت و هیچ جای نجاتی هم نذارم برا خودم.این بظر واقعا دنبال شر هستش،الکی به پدر مادرِ مامانم که فوت کرده بودن فهش میده که مامانم جوابشو بده و پاشه مادرمو بزنه.مامانم بهش گف تو دیوانه ای اونم گف به خاطر پدر مادر گور ب گور شُدت به من میگی دیوانه،الان دیوانگی رو نشونت میدم وپا شد زدش😞الان داره دیوانگی رو ب قول خودش نشونمون میده کاش یه خواهر برادر داشتم جلوش وایمیستادیم.تنهایی از پسش بر نمیام.هم منو هم مامانمو هردومون رو میزنه.وقتی راه میره تپش قلبم بیشتر میشه میگم الان بلند میشه میاد میزنتمون.ببخشید سرتون رو درد اوردم و زیاد حرف زدم دلم خیلی پُره عذر میخوام.لطفا یه ایه ای دعایی معرفی کنین که تو خونه ارامش برقرار شه.کاری بهمون نداشته باشه.ممنونم ازتون.از شدت استرس سَرم هم داره میلرزه.یه جوری تو روح و روانم تاثیر گذاشته که اکثر شبا کابوس میبینم کهمامانمو زبونن لال کشته.نقطه ضعف منم مامانمه تو این دنیا هیچکی رو بیشتر ازون دوس ندارم همیشه از خدا خواستم بیشتر از خودم عمر کنه.وقتی ازین خوابا میبینم از خواب میپرم و گریه میکنم.دیگه اعصابم نمیکشه به تحمل این وضعیت.اگه اوضاع هم خوب شه کابوسای من منو راحت نمیذارن.
خواهش میکنم ازتون یه دونه سوره حمد بخونین تو خونمون امشب ارامش برقرار شه لطفا و دعا کنین خدا من و مادرمو از شر این ظالم نجات بده.خواهشا بگین چی بخونم یکم فضای خونه نسبت به قبل اروم تر شه.ممنونم از همتون