دیشب کسی بهم زنگ زد ،صحبت های مهم و سرنوشت ساز و خیلی تلخی باهام کرد ،راجب تصمیماتی بود که قراره بگیریم و چیزای خوبی نبود . از دیشب اونقدر فکرم درگیر نتونستم درس بخونم،نمینونم به چیزی تمرکز کنم فقط هر لحظه و هر ثانیه حرفای اون آدم میاد تو ذهنم ..نمیتونم بهش فکر نکنم چون که حرفای بسیار بسیار مهمی بوده و تصمیم من و اون تو سرنوشت من تاثیر بسزایی خواهد گذاشت نمیتونم وارد جزییات بشم اینجا یه سایت عمومی هست و امکان واضح گفتنش نیست برام ،ولی همش خیره میشم به دیوار به همجا خیره میشم و تو فکر فرو میرم تمرکز روی هیچی ندارم ،دیگه ترس از هیچی ندارم ، سرگیجه هم دارم چرا اینطوری شدم ؟
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
چیزی که رو آینده ات تاثیر نداره کنار بذار، بچسب به چیزی که روی آینده ات تاثیر داره وبهترش میکنه اون ...
گلم کاش دردم یکی بود که مثلا دوست بودی باهاش میزاشت میرفت ، کاشکی شکست عشقی بود،خیلی فراتر و پیچیده تر از ایناست .روی ایندم اگر تاثیر نداشت بهش فکر نمیکردم ولی تاثیر داره متاسفانه علاوه بر تاثیر روی خودم و ایندم روی دوتا شخص دیگه و آینده ی دوتا شخص دیگم تاثیر داره مسئله کوچیکی نیست که
میوتی میم🐈یه تعلیقی بیچاره😁همونیم که بعد از هزار و یک سختی به عشقم رسیدیم🤪🙈من عاشق مردی شدم ک چشمبسته همه منو از رسیدن بهش منع کردن و چیزی طول نکشید ک نظر همه ی اونها به کام دل من برگشت
نمیشه بگی چیا تا مام باهات هم فکری کنیم ببینی کدوم انتخاب بهتره؟
مشکلاتم خیلی خصوصیه،من میترسم اینجا بازگو کنم شناسنایی بشم .اگرم شناسنایی نشم باعث ابروریزیه فقط تو خصوصی میتونم توضیح بدم راجبش اونم به یه کاربری تو خصوصی راجب مشکلاتم باهاش دردودل کردم اونقدر اعصابش بهم ریخت و نسبت به زندگیش بدبین شد رفت تاپیک زد راجب چیزایی که بهش گفته بودم ولی به صورت ناشناس و اسمی ازم نبرده بود ولی خب من برا همین نمیتونم اعتماد کنم ،میگم شاید از زندگیم بگم شمام حالت خراب بشه ولی اگر خواستی تو خصوصی میتونم بگم