پدر منم مخالف بود و علتش این بود که فهمید دوست بودیم ! اما نمیدونم چی شد یهو راضی شد البته تلاش های شوهرم و خونوادشم تاثیر داشت 3 ماه مدام زنگ میردن هر روز خونمون تا اینکه بابام راضی شد یبار ببینتشون البته این کارو به مامانم سپرد اما خونواده شوهرم زرنگ بازی دراوردن و بابام وقتی رفته بود مامانمو به محل قرار برسونه به زور گفته بودن باید شما هم بیای صحبت کنیم یه چایی بخوریم نترس نمک گیر نمیشی ولی خب همونجا راضی شده بود