2726
عنوان

توروخدا دخترای زیر۲۰سال بیان

190 بازدید | 14 پست

سلام دوستان 

من 15سالمه خواستم ی موضوعی رو بهتون بگم راهنمایم کنیم من ی دختریم ک عاشق فوتبالم ارزوم اینکه فوتبالیست بشم 

الان پارسال ب پدرومادرم گفتم کلاس زبان ثبت نامم کردن بعد چن ماه گیر دادم واس باشگاه رفتم باشگاه (از لج فوتبال رفتم رشته مم تکواندوس)مشکلات من از این جا شروع شد ک وقتی رفتم باشگاه بعد ی ماه کمربند زردمو گرفتم ی ارشد داشتیم (ارشد همون کاپیتانه یعنی کسی که درجه کمربندش از همه بالاس) با حجاب و مهربون بود ی بار از من پرسید شمارمو داری گفتم نه  بعد نرفتم چون امار کرونا خیلی رفته بود بالا یعنی پدرم اجازه نداد بعد ی ماه دوباره رفتم ی استاد خیلی خفنی داشتم ولی چون ی ماه نرفتم کلی غر میزد بهم ک الان عقبی و... بعد ی نفر اومد که خیلی شبیه پسرا بود استایلش موهاش صداش اصلا تیپش دخترکش  گفتم این پسره اینجا چیکار میکنه (پسر داشتیم ت باشگاه ولی زیر ۱۴سال ک ب سن تکلیف نرسیدن) ولی این ۱۷  ۱۸ سالش بود گفتن این ارشد مهساس یعنی خیلی تعجب کردم ک این ارشد مهساس اخه ارشد مهسا خیلی مهربون و خوش اخلاق باحجاب و خانم بود این  بشدت مغرور بود اعصاب هم نداشت فقط میخواست دخترارو جذب خودش کنه ولی من باورم نشد این مهسا باشه بعد فرداش زوم کرده بود روم منم اصلا بش اهمیت ندادم کمربند سبزمو ک گرفتم چن روز ت گروه ک پروفایل مردمو میدیم ی عکس پسرونه دیدم (همون مهسا قلابیه بود ولی من نمیشناختمش)برام جالب بود ک این کیه ولی اهمیت ندادم هروقت میرفتم ت گروه همون عکسه ت پروفایلش بود بعد تجهیزات تکواندو هم گرفتم(یک میلیون خورده ی بود خیلی گرون بودن و انلاینی ب استاد گفتم)بعد ی نفر ت گروه واتساپ (مال باشگامون بود)آیناز پیام بده همون مهسا قلابیه بود بهش پیام دادم نوشتم سلام بفرمایید نوشت سلام تجهیزاتت دسته منه فردا هستی بیارم گفتم بله ولی تجهیزات من دست شما چیکار میکنه ج نداد واتش جیپی بود پیاما سین ابی نمیخوردند 

خیلی طولانی شد ادامشو میگم 

خب

چیزی‌ که آدمیزاد رو میکُشه، حسرته حسرتِ جاهایی که نرفته،کارایی‌که نکرده، حرفایی که نگفته.حسرتِ آدمی که دیگه تکرار نمیشه و هیچ‌کاری واسه نِگه‌داشتنش نکرده...مشاوره دانشگاه فرهنگیان /این کاربرانتقادپذیر نیست پس خواهشمندم ازنقدوایرادگیری خودداری فرمائید!!

من متن تاپیکو کامل نخوندم 

یعنی فقط سه خط اولشو خوندم 

بی ربطه ولی حتما واسه اقامت توی خارج ایران اقدام کن ❤ پشیمون نمیشی

1
5
10
15
20
25
30
35
40
با فنجانی چای هم میتوان مست شد! اگر اویی که باید باشد، باشد💜

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

خیلی قاطی پاتی نوشتی 

ولی خوب بقیش 

ی صلوات میفرستی برام 🙏 منتظر معجزه ی خدام 😍صدایِ قلبِ تو قشنگترین اهنگ دنیاس 💖 یه روزی میشینم تک تک تارای موهای فرتو میشمارم 💓کاش میشد صدات رو لمس کنم💕 یا نفس کشیدنتو بغل کنم 💞 وقتی ب شدت احساس دلتنگی میکنی یعنی یه نفر آرزوی دیدنتون داره 💟 ینی میشه الان آرزوی دیدن منو داشته باشی ؟ حتی فکر کردن بهش ضربان قلبم تند تر میکنه 💝 نمیدونم چرا بعد دیدنت هر جایی رو نگاه میکنم فقط چشای تو رو میبینم 💘 ینی میشه برآورده شی ؟ 💌 میشه 💗خلاصه ک خدایا مرسی آفریدیش 🧡حالا هم لطف کن بزارش تو سرنوشتم که تا آخر عمرم دست از سپاس گذاری بر ندارم 💚 قول میدم مراقبش باشم ❤
2728

گفتی همشو لایک کن 

ی صلوات میفرستی برام 🙏 منتظر معجزه ی خدام 😍صدایِ قلبِ تو قشنگترین اهنگ دنیاس 💖 یه روزی میشینم تک تک تارای موهای فرتو میشمارم 💓کاش میشد صدات رو لمس کنم💕 یا نفس کشیدنتو بغل کنم 💞 وقتی ب شدت احساس دلتنگی میکنی یعنی یه نفر آرزوی دیدنتون داره 💟 ینی میشه الان آرزوی دیدن منو داشته باشی ؟ حتی فکر کردن بهش ضربان قلبم تند تر میکنه 💝 نمیدونم چرا بعد دیدنت هر جایی رو نگاه میکنم فقط چشای تو رو میبینم 💘 ینی میشه برآورده شی ؟ 💌 میشه 💗خلاصه ک خدایا مرسی آفریدیش 🧡حالا هم لطف کن بزارش تو سرنوشتم که تا آخر عمرم دست از سپاس گذاری بر ندارم 💚 قول میدم مراقبش باشم ❤

هروقت نوشتیدمنم لایک کنید

مرسی

چیزی‌ که آدمیزاد رو میکُشه، حسرته حسرتِ جاهایی که نرفته،کارایی‌که نکرده، حرفایی که نگفته.حسرتِ آدمی که دیگه تکرار نمیشه و هیچ‌کاری واسه نِگه‌داشتنش نکرده...مشاوره دانشگاه فرهنگیان /این کاربرانتقادپذیر نیست پس خواهشمندم ازنقدوایرادگیری خودداری فرمائید!!

بعدش ی استوری گذاشتم اون استوری ریپت کرده بود استیکر خنده فرستاد 

فرداش رفتم پیشش ازش پرسیدم شما ب من پیام دادین خشک و سرد گفت اره(هه فک کرده عاشق چش ابروشم) گفتم برو تجهیزاتمو بیار 

بعد گف این چ طرزه حرف زدنه 

یعنی نزدیک بود شاخ درارم یعنی چی مگ چی گفتم بهش 

بعد استادمون اومد نصف تجهیزاتمو داد نصفش نیومده بود نصفش دسته اون مهسا قلابیه بود 

کل قضیه رو ب استادمون گف استاد گف اشکال نداره برو ازش عذر خواهی کن منم رفتم ازش عذر خواهی کردم (فقط حصله جنگ و دعوا نداشتم)

بعد استاد میگه برو تجهیزاتشو بیار بعد میگ تنبهش میکنم تا اخر کلاس بش نمیدم 

یعنی میخواستم با دسنای خودم خفش کنم 

بعد استاد گفت نخیر برو بیار بعد رف اورد این تمومش فرداش دوباره پاش ب کلانتری میکشه و...

فرداش اومده میگ بچه ها کی کشش میده 

بچه ها باشگاه هم ۵۰الی۶۰نفری هستن 

بعد یکی از دخترای کمربند ابی گفت من

بعد مهسا گف ت نه

دختر گف چرا

مهسا داد زد ت ن

بعدش هیچ کس دیگی هم داوطلب نشد گف ایناز بیا ت کشش بده  

بخدا اگ ارشد نبود تا الان زنده نبود

رفتم کشش دادم حالم خوب نبود همون دختره گف میخوای من کشش بدم گفتم اره بیا

ما پایین سالن بودیم مهسا بالای سالن کشش میداد 

بعد چن دقیقه مهسا داد زد کی گفته ت کشش بدی 

دختره داد زد گف ت هیچ گهی نیستی 

بعد مهسا گف خودت هیچ گهی نیستی 

بعدش ب من گف من ارشدم پس من میگم کی کشش بده بیا کشش بده 

صدتا فش بش دادم رفتم کشش دادم دختره هم رف اونور 

تا استاد اومد قضیه رو بش گف دختررو دعوا کرد گف حق نداری ب ارشدم توهین کنی

بعد دختره با ی گریه رف استاد گف یا میری دیگ برنمیگردی دختره رف بعد نیم ساعت با مامانش اومد 

دعوا شد اینا تا کلاس تموم شد رفتم بیرون دیدم دختره پیش ماشین استاد بود با مامانش من رفتم خونه 

بعد ی هفته رعنا یکی از دخترای باشگاه گف هفته ی پیش ک نبودی دختره مهسا پرت میکنه ت جوب آب بعد استاد میره شکایت میکنه اخرسم مهسا شکابتشو پس میگره 

بعد اون دوباره مهسا اومد گف کی کشش میده 

بعد بلند گفتم هوفف سرمو انداختم پایین خودش فهمید آخر سرم خودش کشش داد 

خلاصه خیلی طولانیه تقریبا ی ماهی ی بار پیام میده (همشم چرت و پرت)

فهمیدم واقعاپسره کل دخترای باشگاه براش میمرن

ی بار تکس داده بود اسم منو چی سیو کردی نوشتم سلام ارشد سیو کردم 

بعد ی استیکر قلب شکسته با دست(اونیکه  هم دست  میدن)فرستاد از دوستم پرسیدم گف منظورش اینه ممنون ک قلبمو شکوندی 

ی پوزخنده زردم چون فک کردم میخواد مخمو بزنه چون اصلا ت باشگاه بش رو نمیدادم 

 ت باشگاه خیلی اذیتم میکرد و بعضی موقع ها کمکم میکرد 

دوستم ت روبیکا کلی بش فش داد اسم دوستم مبینا بود فش ناموصی هم بش داد ترسیدم بفهمه کار منه بعد ی ماه مبینا کلی التماس شمارشو ازم گرف رف واتساپ کلی باهم چت کردن مبینا نام کاربریش اسم خودش بود تغییر دادش نوش ندا 

بعد مهسا گف اصل بدع مبینا نوشت ندا ۱۵سالمه 

بعد مبینا گف ت اصل بده بعد نوشت کسرا ۱۷ساله  

بچه ها دروغ چرا ی چیزی بگم شاید بخندید ایتا ک دیدم پروفش نوشت مهسا بیوش زده بود کسرا همه نام کاربریش زده بود کسرا ت وات اینستا روبیکاو... حتی ت روبیکا نوشته پسر

بعد یکیم چت کردن و فش و مش و...

ک یهو کسرا گف ببین مبینا خانم خر خودتی

کسرا میدونست من دوستی ب اسم مبینا دارم چون هر روز استوریامو چک میکرد 

هروقت هم پیام میدادم سریع سین میکرد 

مبینا با کلی بدبختی ک هی میگف من ندا مبینا چیه چی میگی 

بعد عکس مبینا رو هم فرستاد براش (من موندم عکسشو از کجا اورد ت پروفش نذاشت)

بعد مبینا عکس یکی از دخترای کلاسمونو براش فرستاد ولی قشنگ فهمید کار منه چون خیلی سوتی دادیم 

ولی ترسیدم ب استاد بگه با استاد خیلیی صمیمی بود استادمونم خیلی دوستش داشت


کسرا میدونست من فوتبالیم چون استوریهای فوتبالی خلی میذاشتم عشقم فوتبال بود 

حتی جوری فوتبالی بودم ک کسرا خودشم فوتبالی شد

بعدش اسفند۱۴۰۰دیگ نرفتم بهمن ماه خیلی پیشرفت کردم و استادم خیلی راضی بود 

اسفندماه گفتم بعد ۱۳میام خیلی عصبی شد 

بعد ۱۳ مدارس حضوری شد کلاس حضوریم افتاد با باشگاه دیگ نتونستم برم 

ت این مدتم مامانم همچیو فهمید گوشیمو چک کرد چتامو با دوستام بعد گفتش 

مشکلت با باشگات چبه همشو نگفتم فقط مال اونو گفتم ک دختره ولی شببه پسره مامانم اخرسرفک کرد دختره 

الان نمیدونم بعد مدارس بذارن برم با ن 

دوستام میگن کسرا روت کراشه 

مامانمم خیلی اذیتم میکنه ازارم میده همیشه منو با بقیه دخترا مقایسه میکنه 

حرف زور میزنه 

مثلا میگ حق نداری بازی های خارجیو ببینی

حق نداری از خونه بیرون بری

حق نداری با دوستات بری پارک 

بعد مدرسه ب بابات میگم گوشیتو برداره 

کاری میکنم ک نذاره بری زبان 

مرض داری س ساعت ت حمومی 

بخدا افسرده شدم خسته شدم دلم خونه باهاشون کاری ندارم مث قبل نیستم شاد نیستم بخدا درسمم خیلی خوبه هم زبان هم مدرسه ازارم میده 

بعضی موقع ها فکر فرار میزنه ب سرم 

اونقدر افسرده شدم ک دلم میخواد زیر حموم گریه کنم نمیذاره 

ت اتاق حق ندارم درو ببیندم حداقل گریه کنم 

مسافرتم نمیریم 

خاله هام همه میگن افسرده شده چرا ابنطوری شده

من بخاطر همین نمیتونم باهاشون درمیون بذارم ک فوتبالیست شم چون باید بری تهران دور از خانواده 

قضیه کسرا رو هم نمیدونم چیکار کنم من روش کراشم ولی بهش اهمیت نمیدم 

هدف اصلی تکواندو هم این بوده ک میخواستم بدنم گرم شه 

خسته شدم بخدا

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز