خیلی عقده ایه وقتی میام خونه تازه یادحرفاش میفتم که از فلان حرف منظورش چی بود شوهرم میگه بریم سر بزنیم در حد یکساعت دوساعت میریم میشینیم من اصلا باهاش حرف نمیزنم خودش سر صحبت رو باز میکنه و عقده هاشو میریزه من اون موقع چیزی نمیفهمم بعد ک میرسم خونه دوزاریم میفته ک چرا اون حرفو زد بهم امشبم کلی با کنایه حرف زد بهم و تا رسیدیم خونشون چون ماشین تازه خریدیم از شوهرم خواست که ببریمش خرید و مسافرت نمیدونم کی دس از سرما تازه عروس و داماد برمیداره با بقیه پسراش کاری نداره اصلا فقط ما😫😫😫😫😫
دوزاریت کجه ها
خدا صبرت بده
واااای خواهش میکنم ظلم غیرقابل جبران منو که 10 سال پیش در حق خودم کردم، مرتکب نشو...
خیییلی پشیمونم ولی دیگه کاریش نمیشه کرد 😭😭😭😭
نزار ی تنه حرف بزنه هر چی گفت شما هم همونو در مورد خودش بپرس
تو خونه هم ب حرفش فکر نکن همونجا ی جواب ساده بده و تمام
ولش کن پیش شوهرتم چیزی نگو مادر شوهرا همشون اینطورن توجه نکن بزار هر چی دلش میخاد بگه ارزش فک کردن به حرفاشونم ندارن
چون حالا گفته بریم سفر خدا قسمت نکنه کسی محتاج بشه
آی خدا
برو بشین تازه عروس
یه جوری گفت انگار فحش داده
الان یه عده میان میگن چه اشکال داره دلتو بزرگ کن چقدر خودخواهی اونم مادره حق دارع...😅😅😅
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
