ما 4 سال و 5 ماهه ازدواج کردیم یه پسر 2 ساله هم داریم یه مدتیه شوهرم خیلی رابطش با من سرد شده ،کلا خیلی احساسی نیست ،الان دیگه بدتر هم شده ،بیشتر وقتش رو بیرون از خونه می گذرونه ،از صبح سر کاره تا شب ،شبم که میاد خونه فقط یه شام می خوره بعدشم لا لا .... روی تمیزی خونه خیلی حساسه ،کلا آدم مرتبی هست ،منم از صبح تا شب مثل کوزت تو خونه جون می کنم ،تا شب که تشریف فرما میشن همه چی مرتب باشه ،غذاش آماده باشه ،که بهونه ای برای غر غر کردن نداشته باشه .....دیگه از این کارای تکراری خونه خسته شدم ،مخصوصا وقتی میبینم براش هیچچچچچ اهمیتی ندارم حتی روزای جمعه هم تو خونه بند نمی شه ،انقدر دلم می خواد یه تفریح 3 نفری با هم بریم ،ولی هر چی بهش میگم همش بهونه میاره ،چند ساله دلم می خواد یه سینما با هم بریم ولی دریغ ....هر جا که بگم با هم بریم فورا زنگ میزنه به خواهراش ،اونا هم که کلا سرشون درد می کنه برای این جور بیرون رفتنا همه تفریح هامون و مسافرتامون کلا شده با خونواده خودش ،،منم مشکلی با خانوادش ندارم ولی بعضی وقتا واقعا دلم می خواد مثل دوران نامزدیمون 2 تایی باشیم ... چند روز پیشا سر یه مسئله الکی بحثمون شد ،بعدش سر سنگین شده بود بهش میگم چیه چرا این جوری شدی ؟ می گه تو دیگه برام اهمیتی نداری هر کاری دلت می خواد بکن !!!!!!!!!!!بعدش انقدررررررررررررر گریه کردم ..... یعنی فکر کنم بدترین چیزی که یه زن می تونه از شوهرش بشنوه اینه .... فقط دلش می خواد حرف حرف خودش باشه ، هر چی می گه من فقططططط بگم چشممممم ،اون موقعست که زندگی گل و بلبل می شه ،خیلی خودخواهه بعد از اون ماجرا من به روی خودم نیاورم و نرفتم تو فاز قهر ،ولی اون همین جور سر سنگین بود ،بعد دید من این طور رفتار کردم اونم یه کم بهتر شد ،ولی الان دیگه من کاری به کارش ندارم ،خسته شدم از این همه کوتاه اومدن و منت کشی کردن
خیلی گیج و سردرگمم ،نمی دونم چه کار کنم که خونه براش جذابیت داشته باشه و از خونه فراری نباشه؛چه کار کنم که قدر من رو بدونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.......... تروخدا کمکم کنید
عزیزم کلی به خودت برس و بهش بی توحه باش . همه وقتت و به خودت و بچه ات بده به خاطر توجه زیادی که بهش داری اینطوری شده حتی اگه می تونی بچه اتو ببر گردش . بگو حالا که تو نمی بریمون بیرون خودم میرم . به خصوص روزای جمعه
سلام معمولا بعد از ورود بچه رندگی کلا تغییر می کنه و دیگه مثل اون اوائل نیست می دونم خیلی سخته من می فهممت،ولی تو هم باید سر خودتو یک جوری گرم کنی که اینقد بهش وابسته نباشی ،بزار بفهمه که تو هم برای خودت می تونی خوش بگذرونی و تفریح داشته باشی
میشا جان اگر بعد از روابط زناشوییتون رفتار خوبی دارن با شما به این معنی نیست که شما رو به خاطر این چیزا می خوان یعنی این نیاز توشون وجود داره که کج خلقی می کنن وقتی نیازشون براورده بشه حالشون خوبه و رفتارشون هم خوبه
عزیزم گرسنگی هم غریزه هستش وباید برطرف بشه چراکه نشه باعث بدخلقی وبهونه گیری آدم میشه وچون نیاز هست نمیشه بگیم خوشم نمیاد برای همین میخوام قطع کنم یا کم کنم
اونم غریزه روانی ماست که باید بها داده بشه ووقتی این حل بشه روی روحیات ماهم اثر مثبت میزاره
خدای مهربانم!!ازامروزتمامی مشکلاتم را بامداد ونعمتهایم را باخودکار می نویسم.میدانم تمام مشکلاتم را باپاکن مهربانی پاک خواهی کرد!!