2737
2734
✨📗✨📙✨📗. ✨📙✨📗✨📙 ✅ حضرت آیت‌ الله محمّدباقر تحریری : 🌻 نفس و قلب انسان اقبال و ادباری دارد . 🌻 در بعضی اوقات شاداب تر است ، آن وقتی که شاداب است باید استفاده مفید کرد. 🌻 گاهی اوقات هم روح ادبار دارد ؛ در این زمان نباید به روح زیاد تحمیل کرد ؛ 🌾 فقط باید انسان مراقب باشد که مرتکب خلاف نشود و روح را در این حالت میانه نگه دارد تا اوقات دیگر که آن کشش و اقبال برایش حاصل شود. 📗✨📙✨📗✨ 📙✨📗✨📙✨
«طهارت باطنی»- طهارت خیال: انسان باید مراتب طهارت ظاهری را بگذراند تا به مرتبة باطنی برسد. طهارت باطنی را مراتبی است که از طهارت خیال آغاز می گردد و به طهارت روح و سِرّ پایان می پذیرد. مهمترین و مشکلترین مرتبة طهارت و پاکی، مرتبة قوة خیال است. چرا که انسان باید آن را از تخیلات بی خود و سوء ظن های بی‌جا نجات بخشد. در باب سوء ظن وتهمت و غیبت و امثال ذلک روایات بسیاری وجود دارد که تأکید بر بدگمان نبودن انسانها با یکدیگر دارند. اعتقادات انسان حتماً باید بر اساس عقل محکم شود در غیر این صورت قطعاً اعتقادات او را قوة خیال مستحکم می کند. شبیه اینکه انسان نظام عالم را همچون ساختمانی ببیند و آفرینندة این نظام عالم را چونان بنّای این ساختمان. اینجا است که قوة خیال، او را به بازی می گیرد و می گوید همانگونه که بنّای ساختمان، خود ساخته شدة دیگری است پس آفرینندة نظام هستی هم باید مخلوق دیگری باشد و سؤال به میان می آورد که این خدا از کجا آمده و ساختة چه کسی است؟! از این سؤال و سؤالاتی شبیه این، فهمیده می شود که قوة خیال شخص را به بیراهه کشانده است و بر اساس این نظم سؤال، سائل هر چه هم جلوتر رود و در مسائل علمی پیشرفت کند باز هم این قوة خیال است که او را به بازی گرفته، لذا هرگز به نقطه‌ای که دل بیارمد نمی رسد. گاهی نیز مشغول خواندن قرآن می شود. در قرآن می خواند: «ما قرآن را از آسمان نازل کردیم.» اینجا نیز به واسطة قوة خیالش تصور می کند همانگونه که باران از آسمان فرود می آید، کتابِ جدایی به نام قرآن نیز از پشت آسمان که خدا در آن جای گرفته، به واسطة فرشته ای برای پیغمبری که در نشاة طبیعت است، فرود آمده است. آن وقت به دهها اشکال بر می خورد که خدای این گونه در کجای آسمان قرار گرفته؟ چه کسی او را دیده؟ و ... اساس تمام این سؤالات بر این است که اعتقادات او بر پایة قوة خیال محکم شده است نه از روی عقل. زیرا عقل وحدت بین است و هرگز به نظام عالم به دید کثرتِ جدای از علت تامه نمی نگرد برخلاف قوة خیال که فقط کثرات را می بیند. مرحوم صدر المتألهین در اسفار می فرماید: «» ایشان از کسانی که سنشان بالا رفته و عقل پیدا نکرده اند تعبیر به «» می‌کنند یعنی کودکانی که هنوز عاقل نشده اند. از آنجا که مردم با کثرات مأنوسند خیلی زود می توان قوة خیال ایشان را به دست گرفت. همانند این که اگر الآن معرکه گیری بیاید به راحتی می تواند همة ما را از این جایی که نشسته ایم بیرون کرده و به خودش مشغول دارد. اینها زیر سرانس ما با کثرات است. یا مثل اینکه اگر استاد بخواهد مطلب درسی سنگین خود را به شاگردش تفهیم کند آنرا در غالب مثال و هیئت و شکل و مجسمه ای برای او ترسیم می کند. نوعاً برای فهم مسائل عمیق از مثال استفاده می شود زیرا دست اکثر مردم از فهم عقلی کوتاه است. اگر شخصی مطلبی را شنید و گفت «نفهمیدم، مثالی بزنید تا بفهمم» معلوم می شود چنین شخصی هنوز در مرتبة قوة خیال به سر می برد و به عقل نرسیده است زیرا عقل وحدت می بیند و مثال نمی‌خواهد. پس انسان باید قوة خیالش را از اعتقادات فاسد تطهیر کند. حال تطهیر قوة خیال از اعتقادات چگونه است؟ اگر کسی بخواهد در این بخش خود را تقویت کند باید آن هنگام که به مبداء و معاد، وحی و انزال و یا قرآن و رسالت و امامت می اندیشد، به طور کلی از قوة خیال به درآید. به درآمدن و رها کردن قوة خیال در این بخش سالها حرف شنیدن از استادِ زحمت کشیده و خونِ دل خورده می خواهد. در این بخش اگر شخصی بعد از بیست سال قوة خیالش را تطهیر کند باز هم هنر کرده است. مرحوم جناب سید مهدی بحر العلوم بعد از سی و چهار سال قوة خیال را تطهیر کرد. بعد از سی و چهار سال دو رکعت نماز شکر به جا آورد و فرمود: خدایا تو را شاکرم که توانستم زود قوة خیال خود را تطهیر نمایم. مرحوم ملا حسینقلی همدانی بعد از بیست و چهار سال زحمت کشیدن آن را تطهیر کرد. علاوه بر این بخش، انسان باید قوة خیالش را از سوء ظن هایی که موجب کدورت او با رفیقانش می شود تطهیر کند. اگر ما قوة خیال را تطهیر کنیم نه نیازی به نیروی  نظامی وانتظامی خواهیم داشت و نه نیازی به قوة قضائیه. قوة قضائیه و نیروی قهر و غضب فقط برای این است که قوة خیال مردم را تطهیر کند که اگر همگی مردم به کلاس درس بروند و این قوه را پاک گردانند دیگر هیچ قوة غضبیه ای لازم نخواهد بود. حتی اگر مردم موفق به تطهیر قوة خیال خود می شدند خداوند هرگز جهنم را خلق نمی کرد. آتش جهنم برای تطهیر مردم آفریده شده است زیرا در روایات آمده که آتش جهنم مانند آتش دنیا سوزنده است اما سوزندگی آن سازندگی را به همراه دارد. جهنم نمی سوزاند تا فقط زجر دهد بلکه می‌سوزاند تا بسازد. مثل اینکه پزشک با چاقوی جراحی اش شکم مریض را پاره می کند تا مرض او را علاج کند. آری جهنم ادبستان حق است. شرح مراتب طهارت نفس:استاد صمدی آمل #طهارت_خیال @sserfan

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

✅🌼✅🌼✅🌼✅🌼✅🌼✅🌼✅ 💟 ۲ جمله از حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان : 1⃣👈 آدم‌ ها زمانی از بدی ‌های دیگران اذیت می‌شوند که عشقی بزرگ روح‌شان را مشغول نکرده باشد! 🌺 اگر انسان شدیداً مشغول معشوق خود باشد ، به دیگران بی‌التفات است و بدی‌های دیگران او را آزار نمی‌دهد و مناجات با معشوق تمام خستگی‌ها و آزردگی‌ها را برطرف می ‌کند. 🌺 عشق بزرگ محبّت شدید به پروردگار است. ✅🌼✅🌼✅🌼✅🌼✅ 2⃣👈 آدم شبیه معشوق خودش می‌شود. ✨ اگر عشق تو خدا و اولیاء خدا باشد آرام ، قوی ، شاد و بینا می ‌شوی. ♠ اگر معشوقت دنیا باشد ناآرام ، ضعیف ، غمگین و نابینا می‌ شوی. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✅🌼✅🌼✅🌼✅🌼✅🌼✅🌼✅
#همرنگ_جماعت_نباش "مردم در خواب‌اند، وقتی بمیرند بیدار می‌شوند!" این سخن پیغمبر ماست. یعنی قریب به اتفاق مردم در خواب غفلت‌اند و تا زمان مرگ، بیدار نمی‌شوند. حال می‌خواهی بدانی بیداردلی یا غافل، مردم را ببین! وقتی شبیه اکثر آن‌ها هستی، نماز هم بخوانی، در غفلت به سرمی‌بری! چون بیشتر مردم، خدا و خرما را با هم ‌می‌خواهند. اصالت را به دنیا می‌دهند، خدا را هم معمولاً برای رفع نیازهای مادی و برآورده کردنِ امیال شخصی می‌خوانند. اگر این‌گونه نیستی، بدان که بیداری؛ وگرنه همچون اکثر مردم، پس از مرگ بیدار خواهی شد و آن زمان دیگر فرصتی برای جبران نیست... . برگرفته از بحث #انس_با_قرآن @Lotfiiazar
2728
گناه و عرفان آیا با وجود گناهان بسیار و سالها دوری از مسیر خدا میتوان عارف شد؟؟ چشمی که  به تصاویر و صحنه های حرام باز شده است را چه به دیدن ملکوت سماوات و الارض؟ گوشی که عمری در شنیدن اباطیل و آهنگ های لهو و لعب بوده را چه به شنیدن پیغام سروش؟ زبانی که به فحش و ناسزا و دروغ و غیبت آشناست را چه به کلام الله؟ آیا منی که این ایام عمرم در خطا و جهالت بوده ام را به بارگاه قرب خداوندی راه است؟آیا میتوانم مانند افرادی چون آیت الله بهجت و علامه حسن زاده و آیت الله قاضی و ... شوم؟ آیا راه برای من هم باز است؟ در پاسخ این سوالات باید گفت آری. ای برادر و خواهر عزیز. راه برای تو هم باز است.  بر ضیافتخانه فیض نوالت منع نیست درگشادست و صلا در داده خوان انداخته آری . درب باز است و نوای صاحب خانه بر گوش جان طنین افکنده که : بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ       گر کافر و گبر و بت‌پرستی بازآ این درگه ما درگه نومیدی نیست            صد بار اگر توبه شکستی بازآ مگر نشنیده ای که التائب من الذنب کمن لا ذنب له: توبه کننده از گناه مانند کسی است که گناهی نکرده با چه کنم چه کنم که کاری درست نمیشود. با اما و اگر و شاید به جایی نمیرسی. بدان که ان الله یحب التوابین. همانگونه که ان الله یحب المتطهرین. نمونه ای از مردان خدا را برایت متذکر میشوم که عمری در شرارت و دزدی و غارت و حرام خواری و دزدی غوطه ور بود اما شد آنچه که شد. ((فضیل بن عیاض ، یکی از دزدان معروف بود. کاروانها را مورد دستبرد قرار می داد و با نهایت زبردستی ، اموال مردم را به غارت می برد. کاروان هایی که از منتطقه ی سرخس می گذشتند ، تمام مراقبتهای لازم را به کار مر بردند که به چنگ فضیل گرفتار نشوند. این راهزن خطرناک ، به دام عشق دختری افتاد و تصمیم گرفت شبانه خود را به خانه ی معشوقه ی خود برساند و از وصل او کامیاب شود. نیمه شب ، از دیوار خانه ی دختر بالا رفت ولی هنوز ، قدم به خانه ی او نگذاشته بود که آهنگ دلنشینی از خانه ی مجاور شنید. گوش فر داد ، مردی قرآن می خواند و به این آیه ی شریفه رسیده بود : اَلَمْ یَأن للَّذینَ ءامَنوُا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللهِ ***سوره حدید ، آیه یعنی : آیا هنوز وقت آن نرسیده که دلهای مردم با ایمان با یاد خدا خاضع و خاشع شود ؟. شنیدن این آیه ، چنان تحولی در درون فضیل به وجود آورد که بی اختیار گفت : خداوندا ! وقت آن رسیده است ؛ و فوراً از دیوار پایین آمد و از گناهی که در نظر داشت چشم پوشید. همین تذکر سبب شد که فضیل از تمام آلودگی ها ، خود را نجات دهد و دست از دزدی و گناه بشوید . در همان شب که این دگرگونی در درون فضیل پدید آمده و او را سرگردان و منقلب ساخته بود ، گذرش به کاروانسرایی افتاد که کاروانی در آن فرود آمده و بار انداخته بود. فضیل در گوشه ای خزید و سر به گریبان ، بر گذشته ی پرگناه خود افسوس می خورد. در آن حال شنید که کاروانیان درباره ی ساعت حرکت سخن می گویند. یکی از کاروانیان می گفت : رفقا ! امشب حرکت نکنید و بگذارید هوا روشن شود ، زیرا به قرار اطلاع ، فضیل بر سر راه است و خطر او قافله را تهدید می کند . سخن اضطراب آمیز کاروانیان ، آتشی در دل فضیل برافروخت و از اینکه جنایات او ، این چنین مردم را مضطرب و پریشان ساخته به شدت متأثر شد و بی اختیار از جا برخاست و گفت : مردم بدانید من فضیل بن عیاضم و آسوده خاطر باشید که دیگر فضیل دزدی نمی کند و سر راه را بر کاروانیان نمی بندد. او به درگاه خدا بازگشته و از گناه خود توبه کرده است. )) پس چشم و گوش و زبان و جان آلوده قابل تظهیر است و قابل این است که از عالم غیب با خبر شود. منتهی از تو حرکت و از خدا برکت. تو به راه بیا به فرموده حضرت علامه حسن زاده آملی در همین جا با تمام انبیای گذشته مرتبط خواهی شد. مهم نیست در چه شغل و لباسی هستی. یاد دارم حضرت علامه در جایی فرمودند که عزیزانی (شاگردانی) دارم در همن لباس شما (لباس شخصی) که اگر از حالات و مقاماتشان برایتان بگویم دهانتان آب میفتد. ایشان میفرمودند عزیزی دارم که روزی برایم گفت که اقا به محضر حضرت سلیمان مشرف میشوم و میتوانم از محضرشان بهره ببرم. به ایشان گفتم دفعه بعد که خدمتشان رسیدی از ایشان دستورالعملی بگیر تا هر وقت که خواستی به ادراک محضرشان نائل آیی. سال بعد ان شخص به دیدارم آمد و گفت ان دستور را گرفتم. علی ای حال حرف بسیار است اما : در خانه اگر کس است یک حرف بس است. مبادا امروز را به فردا بیفکنی. مبادا بگویی از فردا یا از پس فردا شروع میکنم.بدان این ندای شیطان است. از هم اکنون شروع کن. هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله منبع : . www.abdesaleh.blogfa.com #ایا_با_گناه_زیاد_میتوان_عارف_شد @sserfan
🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁 📝 ۳ جمله از مرحوم حضرت شیخ رجبعلی خیاط : 1⃣👈 اگر انسان بخواهد راحت شود ، باید عمر خود را به خدا واگذار کند و هر چه او می خواهد. ✾✾════════════════✾✾ 2⃣👈 اگر انسان ، خودش علاقه ای به غیر خدا نداشته باشد ، نفس و شیطان زورشان به او نمی رسد. ✾✾════════════════✾✾ 3⃣👈 نفس امّاره را مهار بزنید و با آن مخالفت کنید . 🅾♻🅾♻🅾♻🅾♻🅾♻🅾♻🅾
2738
‌ ✅ حضرت آیت ‌الله فاطمی نیا : 💖👈 وقتی خدا منّت گذاشته و اجازه داده اسم هایی چون اللّه ، فاطمه ، محمّد ، حسن ، حسین و... را به زبان بیاوریم ، پس این زبان را به چیز دیگر آلوده نکن! 📖🖌📖🖌📖🖌📖🖌📖🖌 کلام علما و بزرگان @Hekmat11
📚 حضرت آیت الله عبدالقائم شوشتری: ♠️👈🏾 هرگاه شیطان وسوسه کرد و نتوانستید حریف نفس بشوید ، ۷ مرتبه بگوئید : 💖 بِسم اللّه الرحمنِ الرَحیمْ لاحَولَ و لا قُوةَ اِلّا باللّه العَلیّ العَظیم. 💓💠💓💠💓💠💓💠💓💠 کلام علما و بزرگان @Hekmat11
عمو امیر هزاااااااااار
از وصيتهاى آدم عليه السلام به فرزندش شيث عليه السلام: بــه دنيـاى فـانى دل نبـنديد ؛ زيرا من به بهشت جاويدان دل بستم، اما به من وفا نكرد و از آن بيرونم كردند.  

بچه ها توی سوره بقره یه داستان خیلی جالبی هست نمیدونم ایا خوندیدش یا نه

ولی من براتون تعریفش میکنم

نزدیک ساحل دریای سرخ، در بندر أیله عده ای از دودمان بنی اسراییل در زمان حیات حضرت داوود علیه السلام زندگی می کردند

که می بایست مسلک پدران و نیاکان خود را تعقیب کنند و روز شنبه را به عبادت پروردگار خویش بپردازند و طبق آیین شان شکار در روز شنبه را حرام بدونن

علّت حرمت شکار در روز شنبه برای یهود، این بود که خداوند به وسیله ی حضرت موسی ع از قوم یهود خواسته بود تا روز شنبه را بزرگ شمرند و در این روز کارهای مادی و دنیوی را ترک گویند و به امور معنوی و اخروی بپردازند. یهودیان از این امر الاهی سربرتافته، جمعه را برای کسب و کار، و شنبه را برای تعطیلی برگزیدند. آنان شنبه را بزرگ ترین روزها می دانستند. از این رو قهر و کیفر الاهی شامل حالشان شد و شکار در روز شنبه، بر ایشان حرام شد.

بیشترین شغل و درامد این شهر از ماهیگیری بود

واز اون جایی که خداوند می خواست این قوم را  متحان کنه،

ماهیان دریا که شنبه را روز امن و امان میدیدند، به خواست و مشیت خداوند به کنارۀ دریا می آمدند و چنان روی آب را پر می کردند که با تلاش اندک و در زمان کم، صیادها می توانستند تعداد زیادی ماهی بگیرند. اما روزهای دیگه برای ماهیان ناامن بود. و از کنارۀ دریا فاصله می گرفتند و به اعماق آب می رفتند. به گونه ای که صید آن ها به سختی صورت می گرفت

اینا اومدن با خودشون فکر کردن چکار کنیم که هم حلال خدا حرام نشه و هم بتونیم صید کنیم در واقع طمع کردند

این فکر به ذهنشون رسید که بیان تور رو روز جمعه پهن کنن تا ماهیا گرفتار بشن بعد تور رو روز یکشنبه از آب می کشیدن

بیشتر مردم دهکده به فریبکاران و بدعت گذاران پیوستن ولی تعدادی هم با خدا موندن

خلاصه روز به روز بر تعداد نافرمایان زیادتر شد

تا اینکه از خدا ترسان هر چی موعظه می کردن جواب نمیداد و خسته شدن

تصمیم گرفتن مهاجرت کنن وقتی خدا ترسان رفتن

همۀ باقی ماندگان در شهر، به میمون هایی ریز و درشت تبدیل شدند  و دروازۀ شهرشان بسته شد و کسی از ایشان توان بیرون رفتن نداشت. با شنیدن این خبر مردم شهر های دیگر به آن جا آمدند و از بالای دیوار شهر مردان و زنان فریب کاری را که به صورت میمون شده بودند، تماشا می کردند.


داستان مسخ شدن انسانها

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز