هر کاری میکنم دست بردار زندگیم نیست انتظار داره همیشه با من پایین باشم یا اون بالا باشه نمیذاره تو خونه خودم پخت و پز کنم میگه باید بیای اینجا بپزی اینجا بخورین شوهرمو راضی میکنم پشیمونش میکنه باز میبرتش پایین
الان این بار به شوهرم گفتم من یا خونه خودم اشپزی میکنم یا اشپزی نمیکنم میرم اماده میخورم غذارو شوهرم بعد یک هفته رفته پیش مامانم شکایت کرده که غذا نمیپزه چه خاکی تو سرم بریزم نیاین بگین خوش بحالت اشپزی نمیکنی منم مثل شما دلم میخواد بوی غذا بیاد از خونه م سفره دو نفره بندازم بشینم با لباس راحتی اشپزی کنم نه با کلی لباس هم خودم ناراضیم هم شوهرم میگه اشپزی نمیکنه هم خودشم ناراضیه ولی باز ول کن نیست