2726

سلام .سریع میرم سر اصل مطلب .اول اینکه منو شوهرم بخاطر شغلش یک و سانیم دورتر از شهر خانواده هامونیم چون ما اینجا کسیو نداریم هر چهارشنبه میایم پیش خانواده هامون تا شنبش که بر گردیم .تو این مدت یک دفعه پیش خانواده مامانم اینا دعوتیم یه دفعه هم پیش خانواده شوهر .که اینکه شبا دیگه شوهرم میره پیش خانواده خودش میخوابه منم همینطور. دیروز از این قرار بود که نمایشگاه زده بودن و همسرم گفت شاید شب بریم نمایشگاه خب دیدم خبری نشد مامانمو داداشم گفتن اگر میخوای بریم نمایشگاه ببینیم چی داره من زنگ زدم به شوهرم گفتم میخوام برم تو هم میای گفتش که نه کار دارم اگر بخوام برم ساعت ۸ میرم که منم دقیقا ساعت ۷ونیم بهش گفتم .خلاصه که گفت تو برو خوش بگذره دیگه تو این مابین مامانم اماده شده بود ولی من هنوز نه سر حجاب با داداشم بحثم شد گفتم شما برین اصلا من نمیام . که یه ربع بعدش شوهرم زنگ زد گفت کیف پولو مدارکش پیش من جا مونده بود که ببرم براش دم در .مامانم چون دید من نمیام ناراحتم تا صدا شوهرمو شنید بهش گفتن من نمیخوام بیامو گفته میخوام با شوهرم برم حالا الکی چون من ناراحت بودم از دست داداشم .شوهرمم گفت بیا اصلا اماده شوهو باهم بریم .یا با مامانت اینا برو من نمایشگاه میبینمت .گفتم اوکی من با مامانم اینا رفتم و تو نمایشگاه منو مامانمو داداشم دور میخوردیم بعد چند تا غرفه رو دیدیم شوهرم زنگ زد گفتمش کجایی گفت نمایشگاه من غرفه فلانم منم بهش گفتم غرفه ورودی ۲ گفت نه ما قبلا اینجا بودیم گشتیمش گفتم اوکی هیچی قطع کرد .دیگه ما نمایشگاهو گشتیم تو ماشین نشستیم که از پارکینگ بزنیم بیرون دیدم دوباره شوهرم زنگ زد گفت کجایی گفتمش تو ماشینم گفت اره دیدمتون ما پشت سرتون بودیم منم دیدم اینطوری گفت سرد جوابشو دادم اونم دید اینجوری جواب دادم گفت مزاحمت نمیشم بای.هیچی دیگه الان اون برام قیافه میگیره .با اینکه میدونست یجاییم من با خانوادمم خودشم با خانوادشه حاصر نشد بگه کجا قرار بزاریم بیاد سمت یا حتی بیاد دنبالم .اینجوری هم به من بی احترامی کرد هم به خانوادم بنظرتون چی بهش بگم اینم فوق العاده حساسه رفته تو اتاق از سر کارش غذا هم نخورد منم باهاش حرف نزدم مامانم خیلی ناراحت شد از این قضیه چون شوهرم تا مامانش اینا بگن اخ بدو بدو میبرشون بیرون حوصلشون سر نره منم بزور میبره ولی ایندفعه مامانم بهش گفت من بخاطر اون میخوام بیام نمایشگاه .

آره خب منم بودم ناراحت میشدم

ولی

شاید خانوادش با خانواده شما راحت نیستن

شوهرت خواسته باهم نباشید

ولی اینکه میگی اون خونه مامانش میخوابه

شما خونه مامانتون برام عجیب بود

آینده ی من تو دست خودم.نمیذارم کسی ازم بگیرتش🤚🌼

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
آره خب منم بودم ناراحت میشدم ولی شاید خانوادش با خانواده شما راحت نیستن شوهرت خواسته باهم نباشید ...

بنظرتون چی بهش بگم که متوجه بشه بهم بی احترامی کرده متاسفانه شوهرمم یکم کینه ای سریع بر میگرده به گذشته .

من مامانم خیلی باهاشون راحتع ولی اونا یکمی خشکن کلا خانواده شوهرمو مامانم دو تا خونه فاصله داره .الان مسئله شوهرمه بیشتر اون که از خانواده ما که خجالت نمیکشه یا هرچیزی 

دلیلی نداره شما یجا بخوابین شوهرتون  یجا دیگه  در طول روز برین خونه مادرتون شبا بخوابین پی ...

الان دو ساله اینجوریم حالا من کاری به جدا خوابیدنمون ندارم مهم اینه با این رفتاری که کرده چطور برخورد کنم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز