خیلیاتون میدونید که من تنها خواهرم را دوماه پیش در اثر سرطان از دست دادم و الان فقط پدر و مادرم را دارم.
خواهرم و مادرم و همسر خواهرم یه اپارتمان داشتن که هرکدوم دو دنگ ازش بنام خودشون بود.
خواهرم پول دو دنگ خودش را زمان مجردیش جمع کرده بود.
قانونا هم میدونید که یک دانگ به همسر و یک دانگ به پدر و مادر ارث میرسه یعنی نصف نصف.
من به پدر و مادرم گفته بودم به دامادمون بگن اگر نیازی نداره از یه دانگ خودش بگذره چون هم من تو مملکت غریب پول نیاز دارم هم خواهرم واقعا اون دو دانگ را با پولای دوره مجردیش خریده بود.
بعد به خواهرم گفتم اگر راضی نیستی خودت بیا تو خوابم بهم بگو.
چند شب بعد از این تصمیم خواب دیدم خواهرم یه سبد پر از چیپس خریده من دوتا برداشتم.
یهو با همون ارامش همیشگیش گفت فرزانه دوتا برندار یکی بردار برو تو اینه نگاه کن ببین چقد چاق شدی (اینو هروقت چاق میشدم میگفت) و دیگه من به مامان بابام گفتم از ارث دامادمون بگذریم.