مادرم اینا از زیارت اومدن پسر عمم و خانومش دیروز زنگ زدن ک خونه مامانتی اگ هستی بیایم خوش میگذره توام باشیو با اقاتون اینا گفتم ن من فردا هستم یعنی امروز
خو
بعد با شوهرم امشب رفتیم خونه مامانم بعد ساعت نه اومدن پسر عمم اینا ساعت ده شوهرم گیر داد ک بریم
یههههه کلمه ام حرف نزد
پشتش ب همه بود رو مبل فقط رفته بود تو تلوزیون خیلی خجالت کشیدم
عروس عمم گف چیزی شده اقا علی ناراحته انگار گفتم نه بابا خسته اس
حتی بلند شدیم بریم ی خدافسی درست و سلام علیک درست ام نکرد
درکت میکنم عزیزم.داریم امثالهم😢
ای بابا چرا؟ شاید از پسر عمت زیاد تعریف می‌کنی. یا شایدم خونه خانواده شوهرت کم حرفی خونه خانواده خودت صدای خندت مدام میاد حسودی کرده
حس میکنم معتاد
امروز ک نتونست بره مغازش خودشو بسازه اصلا شنگول نبود روزایی ک مغازع میره کامل شنگول
وا چه راحت میگی معتاده؟ مگه چُرتیه؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
