2737
2734

منم دارم رو اعصابن میخورن میپاشن اخلاق سگ شلخته خسته شدم از بس باید بشورم بسابم میخرم چیزی داخل کمدم میزارم خوراکی برمیدارن ولخرج گاهی ب این فکر میکنم مستقل بشم برای همیشه خونه بگیرم برم کلا

اره يعني ادم منفي و كسي كه نسبت بهت مثبت نيست

من همه ی خانوادم سمی هستن

باهاشون قطع رابطم.دیگه دیوونم کرده بودن

شکر حق را کان دعا مردود شد.....من ضرر پنداشتم آن سود شد.....بس دعاها کان زیان است و هلاک...وز کرم می نشنود یزدان پاک(مولانا)

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728

سمی تر از خانواده من اصن وجود نداره از خانواده بگیر تاااااااا فامیل🤣

سایت چند دسته آدم داره(۱ اونایی که دنبال دعوان ینی تو حتی بگی طرف انقد بی فرهنگه انگار از چلغوز آباد اومده سریع میان میگن:《واقعا نمیفهمم مگه چه بدی از چلغوز آبادیا دیدین اوناهم انسانن یکم ادم باشید》(۲ اونایی که ادعای روشن فکریشون میشه مثلا طرف میاد میگه از دوس پسرم حاملم اونا میگن عیب نداره تو که گناه نکردی نیاز طبیعی انسانه برو بچرو سقط کن)(۳اونایی که پاچه خوارن هرچی میشه زرتی نی نی یار تگ میکنن)(یه عده هم هستن که کلا انرژی منفین یه جور میان میگن آی بدبختم انگار ما خودمون علی بی غمیم)(۴ این دسته خیلی رومخن اونایی که طرف قضیه مرگ و زندگیشه میان میگن ن نمد عه عجب آخی خب یکی نیس بگه بابا آدم درست اینایی که تو میگی ب چه دردش میخوره خودشاخ پندار خفن)(۵ اونایی که خودشان را برای پربازدیدی جر میدهند)(۶ کاربر های محترمی که جواب سوالتو میدن بدون نمک ریختن)(و در آخر اونایی که چندین ساله عضون ولی تعداد پستاشون ۵ تا دونه نمیشه(خیلی مظلومن)قصه ی ما به سر نرسید کلاغه به خونش نرسید😐🍃
من پسرم تک فرزنده همیشه دلم براش میسوزه ولی همسرم میگه خواهر برادر جز دردسر چیز دیگه ای ندارن و بچه ...

نمیدونم.همه ی خواهربرادرا که مثل ما سمی نیستن.

من برادرشوهر کوچیکم ۱۴ سال ازشوهرم کوچیکتره.خودش و زنش واقعا خوبن.بقیه خواهربرادرای شوهرمم سمی ان

شکر حق را کان دعا مردود شد.....من ضرر پنداشتم آن سود شد.....بس دعاها کان زیان است و هلاک...وز کرم می نشنود یزدان پاک(مولانا)
2738

به ازدواج نیست 

ازدواج کردم خواهرم سمی تر شد. از من بزرگتره و ازدواج کرده ولی خیلی اذیت میکنه.  مثلا زنگ زده بود به مادرشوهرم بهش گفته بود خواهرم خیلی لاغره چیزی بهش نمی‌دید بخوره! از حسودیش این حرف را زد. آخه  خودش خیلی چاقه. 

یا زنگ میزنه به شوهرم  و چرت و پرت میگه. و شوهرم را عصبانی میکنه. اگر خانه مادرم برم و اون هم بیاد. به من میگه برو خونه خودت اینجا نباش. می‌خواهیم راحت باشیم. یا مثلا یک بار گفته بود تو یک روز بچه ات میمیره. 

یا به شوهرم میگه زن و بچه ات افسردگی دارند خودکشی می‌کنند!  میشه میخواد برای من مشکل درست کنه. 

حتی توی فامیل بودیم گفته بود بچه من بیش فعالی داره! و خیلی شیطونه! دروغ میگفت.  حتی یک بار به من گفت که تو بچه ات مدرسه بره نمیتونه سواد یاد بگیره. 

وقتی میخواد عکس چاپ کنه. میره عکسی را چاپ میکنه که من توش بد افتادم. 

مادرم میخواد داماد ها و دختراش را با هم دعوت کنه ولی خواهرم میگه اصلا. ما فقط می‌خواهیم خودمون باشیم. به من میگه شما نیاید. 

هر وقت میاد خونه ما کل خونه را میگرده. و عکس میگیره. 

ازدواج با ادم درست و شرایط درست بهت پیشنهاد میدم ولی از رو ناچاری هیچوقت اینکارو نکن سعی کن مستقل ش ...

پدرم مريضه

خيلي كاراش رو ماست

تا اون خوب بود، ما هم زياد با هم حرف نميزديم و كاري نداشتيم بهم

الان بايد دكتر ببريم، دارو بخريم و …،

به خاطر اينا تعاملمون بيشتر شده و اختلافمون بيشتر خودش رو نشون ميده

حتي پدر بيچارم خسته شده

تو بستر مريضي شاهد بحث هاي ما هست و كلا كلافه و پكره

من پسرم تک فرزنده همیشه دلم براش میسوزه ولی همسرم میگه خواهر برادر جز دردسر چیز دیگه ای ندارن و بچه ...

اره دقیقا برادرم گفت چطور دختری بودی برات عروسی نگرفتن من تا خود صبح گریه کردم یعنی گریه نمیکردم قطعا سکته میکردم 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730