2737
2734

داستان زندگیم قسمت اول

شب از نیمه گزشت و سحر شد 

همه در خواب بسر میبرن و من در حال فکر کردن به ده سال پیش تا کنون ....

روزهای خوب و بدی که داشتم مرور میکنم 

روزهای بد ؛ تلخ ؛ سخت میچربه به روزهاب خوب 

مگه میشه یه آدم ده سال توی زندگیت باشه و یه خاطره خوب ازش نداشته باشی!

من سعی میکنم کامل و بدون اینکه طرف خودم باشم داستان زندگیمو بنویسم فقط بدونید تا کفشهای کسی رو نپوشید و باهاش راه نرفتید نمیتونید اون رو قضاوت کنید

وقتی به زندگیم فکر میکنم به ده سالی که گزشت فکر میکنم یجاهایش آه میکشم و در سکوت و اشک ازشون رد میشم تا بیشتر از این روحم در عذاب غرق نشه ...

مرداد سال ۹۰ بود که مادرم گفت پسر داییت اومده خواستگاریت ، ما رفت و آمد خانوادگی نداشتیم 

شناختی ازش نداشتم و شب که اومد و حرف زدیم بنظرم انسان بدی نیومد 

خانوادم همه چیو براش ساده گرفتن 

نه طلا خرید 

نه جشن عقدی 

با سیصد سکه شدم زن عقدی کسی که دوهفته پیش اومده بود خواستگاریم

منم آدم سخت بگیری نبودم....

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728

قسمت دوم

یکهفته بود عقد کرده بودم داشتیم حرف میزدیم علی ازم پرسید قبلا کسی توی زندگیت بوده 

اگه بوده بگو خودتو پیش من خالی کن نمیخام چیز نگفته ای بینمون بمونه بگو و همینجا خاکش کنیم

منکه شنیده بودم و میدونستم خودشم قبلا اهل دوست دختر بوده 

فکر کردم لابد از نظرش اشکالی نداره که بگم بله منم قبلا دوران دانشجویی با کسی بودم...

گفتن همانا و تغییر رفتار علی همانا

اون فکر کرد که من تا ته یه رابطه با دوست پسرم رفتم ..........چیزی به روم نیاورد ولی کلا اعتمادشو بمن از دست داد 

بهم گفت باید چادر بپوشی و من به حرفش گوش دادم

کلا خیلی تلاش کردم تا اعتمادشو بدست بیارم 

ازدواج کردیم و بدلیل تجاوزی که توی شش سالگی بمن شده بود بکارتی نبود و من خجالت کشیده بودم که اینو به کسی بگم به علی گفتم و باور نکرد و پیش خودش فکر کرده بود من با دوست پسرم بودم قبلا ...

علی آدم خوش اخلاقی نبود 

محبت نمیکرد بمن 

حتی توی رابطه خشن بود 

همیشه تندی میکرد 

چند سال گزشت و من بارها و بارها متوجه خیانت علی شدم 

هر بار بهش اعتراض میکردم میگفت خودتم قبلا با کسی بودی 

میگفتم ولی من از وقتی توی زندگی توام دست از پا خطا نکردم 

من به تو متعهدم پس هیچ مرد دیگه ای رو نمیبینم 

ولی اون هیچ وقت زیر بار خیانتهاش بمن نرفت که نرفت

2738

پربازدید شدن برای تعلیق نشدن من دعا کنین

  هیچ چیز از هیچکس بعید نیست پس از همدیگه بت نسازید...😇اگه تینا صدام کنی خوشحال تر میشم💚😁                                    

قسمت سوم

توی این سالها هیچ دقت خوش اخلاقی از علی ندیدم 

البته بعدها فهمیدم همیشه اخلاق نداشته و انگاری فقط میخواسته همون اوایل عقد یچیزی از زیر زبون من بکشه بیرون تا برای همیشه بکوبه توی سرم و بگه بله تو خودتم قبلا با کسی بودی 

بارها چت هاش با خانومها رو میدیدم 

چند باری متوجه شدم وقتی خونه نبودم خانومی رو آورده خونه 

ولی هیچ وقت مدرکی دستم نبود که بتونم ثابت کنم کاراشو اونم میگفت بمن تهمت میزنی

همیشه گزشت کردم گفتم من صبور باشم همه چی درست میشه

اون موقع که وارد زندگی علی شدم فقط ۲۲ سالم بود و خام و بی تجربه بودم 

علی خیلی منو محدود کرده بود 

اجازه بیرون رفتن از خونه رو نداشتم 

اجازه کلاس رفتن باشگاه رفتن رو نداشتم 

بدون خودش اصلا اجازه نداشتم از خونه برم بیرون 

به همه اینها بد اخلاقیش توی خونه هم اضافه کنید ...

الان که دارم به ده سال پیش تا الان فکر میکنم میبینم چقدددددددر صبوری کردم من !

قسمت چهارم

سال ۹۴ باردار شدم و پسرم بدنیا اومد 

یه پسر کپی علی !

علی که به داداش خودشم شک داشت که شب خونه ما خوابیده نکنه ....

کلا ادم شکاک و بد دلی بود 

ما تنها تفریحمون توی این چند سال این بود که باهم بریم پیاده روی و بعدها که بچمون بزرگتر شد ببریمش پارک 

ساعت کار علی طولانی بود از پنج صب تا هشت شب و وقتی شبکار بود از پنج عصر میرفت تا هفت صبح 

وقتی پنج صبح میخواست بره سرکار اگه من بلند نمیشدم صبحونه بزارم تو کیفش عصری که از سرکار میومد بامن بد خلقی میکرد ..

حتی اگه شب صبحونشو میزاشتم تو کیفش صبح باید ساعت پنج برای بدرقه کردنش بیدار میشدم...

وقتایی که شبکار بود و صبح میومد خونه حتما باید یه رب قبل اومدنش بیدار میشدم و تخم مرغ براش ابپز میکردم هر صبح !!!!

اینا فقط گوشه هایی از اخلاقاش بود و من چقد صبوری کردم با علی !

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687