قراره امروز همکار خانوم شوهرم شب ک شوهرم پیش منه بهش زنگ بزنه بیاین دارم میمیرم از استرس 😔😔😔

بچه ها من شوهرم سابقه خیانت داره الانم چن ماهه با تعخد برگشتم بخدا فعلا ن پول دارم ن خانواده ام دخترمو قبول میکنن براهمین دارم درس میخونم کار پیدا کنم براهمین نمیتونم فعلا طلاق بگیرم .سه سال پیش من متوجه شدم همسرم به همکار خانومش پیام داده وخیلی صمیمی حرف زده همکارش مجرده.بعد ک من دیدم کلی دعوا وداد وبیداد بعدم زنگ زدم به اون خانوم بهش گفتم اونم گف ک من واقعا بی منظور جوابشو دادم فک نمیکردم فلانی نیت بدی داره ببخشید اگه ناراحت شدید انصافا تو پیاماهم شوهرم زیادی صمیمی بود دختره رسمی جواب داده بود حتی اخرش گفته بود عید رو از طرف من به همسرتون ودختر گلتون تبریک بگینن منم ب زنه گفتم شوهرم اسم تورو ی نقطه ذخیره کرده اونم خیلی ناراحت شد گف اگه نیتی نداره خب چطور من فامیل اونو سیو کردم اونم فامیل منو سیو میکرد خلاصه بماند ک بعدش شوهرم رفت پرینت گرفت فهمید بهش زنگ زدم کلی دعوامون شد وهمه منو مقصر دونستن ک چرا به همکارش پیلم دادم وابروشو بردم 😓 خلاصه ماجرا تموم شد بعدش اون دختره از اونجا رف  شوهرمم میدونست من خیلی روش حساسم براهمین هیچی راجع بهش نمیگف فقط ی بار گف فلانی خیلی دختر خوبی بود حیف ک رف ک اونم اخرش دعوا ک چرا میگی حیف ک رفت .خلاصه من فک میکردم دیگه برنگشته تااینکه چن شب پیش متوجه شدم شوهرم به یکی ۷ تا پیام داده ولی پاک کرده پرسیدم به کی پیام دادی گف به دوستم منم شک کردم اخه بااون دوستش خیلی وقتع حرف نمیزنع خلاصه یجوری فهمیدم ودیدم به شماره اون دختره پیام داده خدا شاهده هر فکری ب ذهنم اومد اینکه سه ساله باهمن واینا خلاصه اینجا تاپیک زدم ک بنظرتون ب دختره زنگ بزنم یا ن اخرشم دووم نیاوردم وزنگ زدم 

گفتم خانم فلانی هستم خیلی خوب باهام برخورد کرد بعدش گفتم چرا همسرم بهتون پیام داده اونم شروع کرد ک اره اقای فلانی گف ک من برا کاری ک تو فلان اداره میخای اشنا دارم انگار مثلا  ی مشکل برااین خانوم پیش اومده شوهرم گفته من حلش میکنم 😔منم خیلی ناراحت شدم بعد بهش گفتم توروخدا بهش نگو من بهت زنگ زدم ولی ب شوهرم بگو مشکلمو از طریق ی اشنای دیگه حل کردم اونم گف باشه بروی چشمم واینکه گف چن ماهه برگشته اونجا واینکه تا ی ماه دیگه میره از محل کار همسرم خلاصه یکم باهم حرف زدیم وقرار شد هفته بعد ک این خانوم میره محل کارش ب همسرم یجوری بگه ک بمن شک نکنه ولی من امروز دیدم شوهرم دیشب به اون خانوم زنگ زده وسه دقیقه حرف زده بعدشم به اون اشناش تواون اداره چن بار زنگ زده اخر سر هم یدونه پیام به اون خانوم داده بماند ک اونقد تو خودمم وناراحتم ک چرا بااینکه میدونس من رو این خانوم حساسم داره کمکش میکنه از طرفی گوشیشو پاک میکنه من از طرقق ی برنامه چکش میکنم الان ب اون خانومه تو واتساپ زنگ زدم برنداشت پیام دادم بمن زنگ بزنین هنوز نزده خودمم میترسم بهش زنگ بزنم شوهرم بره پرینت بگیره بفهمه این بار منو میکشه .بنظرتون من چیکار کنم دختره واقعا دختر خوبیه میدونم مشکل شوهر منه ولی من نمیتونم به شوهرم بگم چون اونوقت میگه از کجا فهمیدی بفهمه اون برنامه رو تو گوشیش دارم وچکش مبکنم خون بپا میکنه تااخر عمرم گوشیشو نمیده دستم

گف میزنم 

خب دیگه چجوری ادمش کنم اخه من نمیتونستم مستقیم ب شوهرم بگم از رابطشون خبر دارم مجبور شدم ب اون دختره بگم زنگ بزنه ک من پیش اون مثلا تازه میفهمم