نمیتونم زیاد توضیح بدم ..خیلی میشه .
ولی برادر شوهرم الان پنج ساله با ماست .
ما شهرستانی هستیم ولی تبریز زندگی میکنیم
خوانواده من و همسرم شهرستانن. کار برادر شوهرم تبریزه .
و همچنین همسرم .
از اول بگم . من و همسرم موقع ازدواج هیچی نداشتیم برا همون وقتی همسرم در تبریز کار پیدا کرد اومدیم خونه اجاره ای برادر شوهرم .
یه اتاق کوچیک بود بعد دو ماه همسرم خونه اجاره کرد و من و برادر شوهر و همسرم رفتیم اونجا . از اون به بعد اونم همراه ما شد ...
واقعا خسته شدم تو این چند سال سرم رو با بیرون کار کردن گرم کردم ولی وقتی بچه دار شدم سخت تر شد..
الان برادر شوهرم نامزد کرده .دوسال از نامزدیش میگذره هی ب خاطر کرونا عروسی رو عقب انداختن .
ولی در واقع چون جاریم همون.زن برادر شوهرم ک پیش ماس
راضی نشد بیاد تبریز .و شهرستانم کار نیس .موندن چیکار کنن
از این میترسم که بعد اینکه رفتن خونه خودشون (شهرستان)برادر سوهرم باز به خاطر کارش بیاد پیش ما بمونه و اخر هفته ها بره پیش همسرش
والا دیگ موندم چیکار کنم ادم باید خودش درک داشته باشه .راستش نمیتونم حرفی بزنم چون خیلی حساسن .
چندبار ب همسرم فهموندم که دیگ بسه خسته شدم
اخرین بار رک گفتم که نمیخوان ازدواج کنن دبگ تا کی میخواد اینجا بمونه . همسرم برگشت گفت تحمل کن کم مونده . بعد گفت خوبه که مادر و خواهرم میتونن خودشون زندگی کنن منت کسیو نمیکشن..
وای خانوما اینا رو ولش قراره عید عروسیشون بشه
اگه بخواد بیاد باز خونمون چیکااااار کنم 😑