2726

من دورازخانواده ازدواج کردم ومهمان دارم ۱۵یا ۱۶ نفز خودشونن خانواده شوهر. کسی نیست کمکم کنه جز شوهرم فقط سالاد میتونه درست کنه چیزی هم بلد نیست بعدش مادرشوهر چندروز پیش دو روز پشت سرهم مهمان داره ...زنگ زد بیا کمکم رفتم ... دو روز تمام کار کردم حتی روز دوم ازبس کار کردم زودتر پریود شدم الان مهمان دارم از دیشب رفته خونه دخترش موند . خیلی بهم برخورد فک کنید هم حالم بده و خونربزی دارم هم باید برا ۱۶نفر غذا درست کنم وهم استرس دارم  انتظار ندارم اما وقتی دو روز تمام رفتم خدمت فک وفامیلاش کمکش کردم برا پذیرایی و...  نباید خودش میگفت این دختر کسی نداره اینجا و تازه عروسه برم کمکش  دیگه برام درسی میشه 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

برات درس دیگه ای هم بشه که تازه عروس 16 نفر دعوت نمیکنه خونش.. مگه خونت رستورانه.. حیف وسایل نو هست که بیان درب و داغون کنن

هدفم این روزا لاغر شدنه.... 1400/08/01___80کیلو....1400/09/09___74.15کیلو...1400/09/24___72.950کیلو... 1400/09/30___73.600❌❌... 1400/10/20___72.200...          1400/10/30__71.750... 1400/11/4___70.600.... 1400/11/20___69.850....
حق داری عزیزم، اگه سختت از بیرون غذا بگیر، خودت رو اذیت نکن

:| عزیزم همه ک پولدار نیسن الان من ی ساندویچ‌نمیتونم بخرم ازبیرون

قلبمو شکست..روزها..ماه ها... بم بی توجه بود... کسی که عاشقش بودم..یروز که اصلا جواب زنگامو نمیداد بادوستاش پارتی گرفته بود...نوشتم:یروز توعصبی من بیخیال تو ناراحت من بیخیال توبی تاب من بی خیال یروزم نوبت تو میشه هی زنگ بزنی جواب ندم پیام بدی جواب ندم...اون زمان بهم پوسخند زد..چون میدونست چقد عاشقشم و مطمئن بود نمیشه من بهش بی توجه باشم...شروع شد ..اینبار هربار منو میشکست دیگه خودمو جمو جور نمیکردم...غرق بودم تو افسردگی تو غم 

عزیزم تماس بگیر باهاشون بگو مادرجون من نمیرسم همه کارارا رو بکنم بی زحمت بیاین کمک

گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید : امیدی هست ؛ چون خدایی هست آری ، و چه زیبا نوشته بود همواره با خود تکرار میکنم، امیدی هست ؛ چون خدایی هست خدا

چرا دعوت می‌کنی 

درضمن تو هم حد و حدود رو رعایت کن 

بعدا میشه وظیفه ت 

بزار دخترش بره کمکش 

بهونه تراشی کن 

حالا اونو ول کن 

اعصابتو خراب نکن غذات خراب میشه 

یه موزیک بزار آروم آروم کارخانه رو انجام بده 

ولی یادت نررره برای بعدها 

منم خیلی کلفتیشونو کردم الان سلامم بهشون نمیدم بس وه پررو شدن

خداروشکر‌من ازاول رو ندادم فقط غذادعوتمون میکردن یکی درمیون ظرفای ناهار مشستم ولی بااین حال خیلی وقتا اومده خونم ظرفامو شسته گازمو تمیز کرده 

قلبمو شکست..روزها..ماه ها... بم بی توجه بود... کسی که عاشقش بودم..یروز که اصلا جواب زنگامو نمیداد بادوستاش پارتی گرفته بود...نوشتم:یروز توعصبی من بیخیال تو ناراحت من بیخیال توبی تاب من بی خیال یروزم نوبت تو میشه هی زنگ بزنی جواب ندم پیام بدی جواب ندم...اون زمان بهم پوسخند زد..چون میدونست چقد عاشقشم و مطمئن بود نمیشه من بهش بی توجه باشم...شروع شد ..اینبار هربار منو میشکست دیگه خودمو جمو جور نمیکردم...غرق بودم تو افسردگی تو غم 

عزیزم از من ب تو نصیحت مخصوصا ک تازه عروسی زیر بار اینجور مهمونی های سنگین نرو و اینجوری دو روز در خدمت مادرشوهرنباشه ک هم برا اون توقع ایجادنشه هم تو انتظارت ب صفر برسه...۱۵ ۱۶ نفر مگه کمه چخبره آخه دست تنها

لطفابرای رفع مشکلات مامان مهربونم صلوات بفرستید دوستای مهربونم،من ب نفس های گرم شما ایمان دارم❤
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز