من دورازخانواده ازدواج کردم ومهمان دارم ۱۵یا ۱۶ نفز خودشونن خانواده شوهر. کسی نیست کمکم کنه جز شوهرم فقط سالاد میتونه درست کنه چیزی هم بلد نیست بعدش مادرشوهر چندروز پیش دو روز پشت سرهم مهمان داره ...زنگ زد بیا کمکم رفتم ... دو روز تمام کار کردم حتی روز دوم ازبس کار کردم زودتر پریود شدم الان مهمان دارم از دیشب رفته خونه دخترش موند . خیلی بهم برخورد فک کنید هم حالم بده و خونربزی دارم هم باید برا ۱۶نفر غذا درست کنم وهم استرس دارم انتظار ندارم اما وقتی دو روز تمام رفتم خدمت فک وفامیلاش کمکش کردم برا پذیرایی و... نباید خودش میگفت این دختر کسی نداره اینجا و تازه عروسه برم کمکش دیگه برام درسی میشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
حق داری عزیزم، اگه سختت از بیرون غذا بگیر، خودت رو اذیت نکن
:| عزیزم همه ک پولدار نیسن الان من ی ساندویچنمیتونم بخرم ازبیرون
قلبمو شکست..روزها..ماه ها... بم بی توجه بود... کسی که عاشقش بودم..یروز که اصلا جواب زنگامو نمیداد بادوستاش پارتی گرفته بود...نوشتم:یروز توعصبی من بیخیال تو ناراحت من بیخیال توبی تاب من بی خیال یروزم نوبت تو میشه هی زنگ بزنی جواب ندم پیام بدی جواب ندم...اون زمان بهم پوسخند زد..چون میدونست چقد عاشقشم و مطمئن بود نمیشه من بهش بی توجه باشم...شروع شد ..اینبار هربار منو میشکست دیگه خودمو جمو جور نمیکردم...غرق بودم تو افسردگی تو غم
عزیزم تماس بگیر باهاشون بگو مادرجون من نمیرسم همه کارارا رو بکنم بی زحمت بیاین کمک
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند
شاید چون آرزوهایم بلندند
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست ؛ چون خدایی هست
آری ، و چه زیبا نوشته بود
همواره با خود تکرار میکنم،
امیدی هست ؛ چون خدایی هست
خدا
خداروشکرمن ازاول رو ندادم فقط غذادعوتمون میکردن یکی درمیون ظرفای ناهار مشستم ولی بااین حال خیلی وقتا اومده خونم ظرفامو شسته گازمو تمیز کرده
قلبمو شکست..روزها..ماه ها... بم بی توجه بود... کسی که عاشقش بودم..یروز که اصلا جواب زنگامو نمیداد بادوستاش پارتی گرفته بود...نوشتم:یروز توعصبی من بیخیال تو ناراحت من بیخیال توبی تاب من بی خیال یروزم نوبت تو میشه هی زنگ بزنی جواب ندم پیام بدی جواب ندم...اون زمان بهم پوسخند زد..چون میدونست چقد عاشقشم و مطمئن بود نمیشه من بهش بی توجه باشم...شروع شد ..اینبار هربار منو میشکست دیگه خودمو جمو جور نمیکردم...غرق بودم تو افسردگی تو غم
عزیزم از من ب تو نصیحت مخصوصا ک تازه عروسی زیر بار اینجور مهمونی های سنگین نرو و اینجوری دو روز در خدمت مادرشوهرنباشه ک هم برا اون توقع ایجادنشه هم تو انتظارت ب صفر برسه...۱۵ ۱۶ نفر مگه کمه چخبره آخه دست تنها
لطفابرای رفع مشکلات مامان مهربونم صلوات بفرستید دوستای مهربونم،من ب نفس های گرم شما ایمان دارم❤