[QUOTE=223720873]اره واقعا من خیلی حساسم خودمم دوست پسر نداشتم بعد این اومد همه چیزو با جزئیات گفت 🤦♀️🤦♀️ ...[/QUOTE
ببین الان که دیگه تموم شده رفته ، دیگه اجازه نده شوهرت راجبش حرف بزنه ، بگو هرچی بوده مربوط به گذشته ی تو بوده و بهتره همونجا چالش کنی ، دیگه دوست ندارم راجبش چیزی بگی
عزیزم منم خودم تقریبا یه خانم معتقدم، ولی بندگان خدا همه با هم برابرن، اعتماد به نفس داشته باش و هرگز این حرفا رو نزن و شوهرت رو به خودت جذب کن 🌸
به اگه شوهرت هم هیز و چشم چرون نباشه تو کاری بکن بره تو فکرش
الان داری زندگی دو نفر رو بهم میریزی که چی
اونا فامیلن قطعا میدونستن بدرد هم نمیخورندکه قبول نکردن
خواهر من با پسرعموم ازدواج کرد تازه میگفتن خواهر من خوب گیرش اومده ولی جفتشون تو عذابن اگر طلاق نمیگیرن بخاطر حرف مردمه اگر جفتشون با یه آدم معمولی ازدواج کرده بودن شاید زندگیشون این نبود
اخه حرص چیو بخورم ، تازه یادم رفت بگم تو عروسیم دختر عمه ی شوهرمم بود که خونوادگی ۲ سال منتظر بودن شوهرم بره خواستگاریش و .... تا این حد که بعد ازدواج عمه شوهرم بهش گله کرده بود که من ۲ سال دخترمو برای تو نگهداشتم تو رفتی دختر داییتو گرفتی 😁😁😍😁هنوزم ماهی ی بار میبینمش و عین خیالمم نیست
اون دیگه اصلا حرف نمیزنه راجبش ولی خب باز اطرافیانش یا دوستاش تو چت راجبش باهاش صحبت میکنن
واقعا حالم بد میشه 🤦♀️🤦♀️🤦♀️
ی مدت منم مثل بچه ها حسابی باهاش دعوا میکردم میگفتم حتما اونو دوست داری 😅😅😅دیگه الان بهش نمیگم ولی خب خودم خیلی غصه میخورم....
تو خوشی زده زیر دلت......من ارزم بود شوهرم مثل شوهره تو پاک باشه...شوهرم هرزس الان میخوام برم تهران با بابام اینا تو گوشیش دیدم با یکی از این ج ن. ه ها قرار گذاشته تا من رفتم اینم بره سراغشون.....خدا لعنتش کنه ایشالله ...خیر نبینه...کاش میتوستم طلاق بگیرم😪😭
همسر من دانشگاهش آمل بود . ما ساکن تهرانیم خودشم ساکن تهرانه فقط دانشگاش آمل بود . اونزمان تو دانشگاه ی عشق داشته در حد اینک واس دختره می مرده😂😂😂🤦🏽♀️🤦🏽♀️بعد ۶ سال اومد منو گرف همه چی ام گف منم گفتم باشه هرچی بود تموم شد. الان هر وق میریم شمال میگم میخای بریم آمل جیگر،😂😂😂🤦🏽♀️؟؟ میگ نه نمیریییم جیگر. بعد ممه هامو میکَنه😂😂🤦🏽♀️ب شوخی
