خیلی برام سوال شده
ما پدرامون شریک و رفیقن قدیمی ان
تولد بابام مصادف شده بود با یه قرارداد بزرگ
یه مهمونی گرفته بودن
بعد اونجا همو دیدیم
من یکم بهش حس پیدا کرده بودم
وقتی سر میز وایساده بودم
اومد گفت ببخشید عطرتون چه مارکیه منم با همین جمله کاملا عاشقش شدم🙂
(دوستام همیشه بهم میگن خیلی خری با کین جمله خر شدی)
بعد به مامانش گفت
۳ روز بعد اومدن خواستگاری
شمام قصه اشناییتونو بگین