سلام مامانا خوبین
میگم من امشب یجوری شد مجبرا خونه مادر شوهرم خوابیدم
رفتم دخترمو تو اتاق بخوابونم ،اون اتاق سرد بود
مادر شوهرم گفت اینجا سرده بیا این یکی اتاق
حالا اون یکی اتاقم برادر شوهرم هست داره بازی میکنه ۱۳ سالشه
منم اومدم جامو تو حال انداختم
اومدم دیدم واسه شوهرم جا انداخته خوابیده
اونوقت واسه من نه
داشتم میخوابیدن بهش فکر کردم کلا بهم ریخت اعصابم
فردا میخوام یجوری بهش بفهمونمتمیدونم چطوری فقط که بدم نباشه
اخه من کلا تو این مسائل لالم همیشه😒ولی میخوام بگم اینبار