دو یا سه ساعت قبل کلی برف باریده بود بعد شوهرم جو گیر شد گف که من میرم حیاط بدون کفش تو برف راه برم منم هر چی گفتم نرو قبول نکرد بعد که رفت تند تند راه میرفت از سرما میلرزید ولی نمیومد خونه منم از پشت در داشتم نگاش میکردم بعد نمیدونم چی شد یهو خورد زمین پخش شد کلا به زور خودشو بلند کرد 😂😂😂 منم فقط میخندیدم بعد که اومد یکم بعدش داشتیم به رد پاهاش و جایی که پخش شد نگا میکردیم اونقد خندیدیم واقعا فک کنم مخش ایراد داره وقتی جو گیر میشه نمیشه کنترلش کرد خدایا این شوهرای مارو بروز رسانی کن به خودشون بیان دیگه