سالها زجر کشیدم به هدفم برسم حالا که توی یه قدمیش بودم خانوادم از هم پاشید
پدرم رفته همه جا پر کرده که مادر من هرزه ست با مردا در ارتباطه... الکی تهمت میزنه
بمنم میگه تو ترشیدی، ابرومون همه جا رفته تقریبا کل شهر همدان فهمیدن که بابام اینطور گفته هرجا میریم بهمون طعنه میزنن
پدرم جمع کرد از خونه رفت هیچ پولیم نمی فرسته میگه میخوام انقدر زجرتون بدم صداتون دربیاد
کلی هم شکایت کردیم ازش تقریبا ۳۰م پول شکایت بازی شد اما چون عموی من وکیل هست به جایی دستمون گیر نشد اون پارتی داره
عرصه زندگی خیلی بهم تنگ شده با میلی از خواب بیدار میشم از شدت ناراحتی حتی نمیتونم ابروهامو بالا بکشم
انقدر ذهنم اشفته ست میخوام یه ضرب تقسیم ساده انجام بدم باید ده بار تکرارش کنم...
خدا به ما که هیچی نداد پولم نمیده هدفش از خلقت ما چی بود بی پولی بی ابرویی