شوهرم تعریف می کرد یه نوزاد از ماه ها قبل مونده تو سردخونه ی بیمارستان
نه کسی اومده دنبالش و نه بیمارستان میتونه به خاطر یکسری دلایل تحویل شهرداری بده
هر چند وقت یه بار خدمه و کمکی های بخش میان التماس که تورو خدا، ما امروز رفتیم سردخونه و هنوز بودش !
تا روحش نیومده سراغ ما تعیین تکلیفش کنید.
من با خودم فکر کردم که چقدر دردناکه، نه تو این زندگی فرصتی داشت و نه کسی دوستش داشت.
حتی بعد مردنش هم کسی بدرقه اش نکرد.
یعنی الان پدر و مادرش کجان؟ تو چه حالین؟
اصلا به بچشون فکر میکنن؟