خیلی حس بدیه آدم احساس خفگی بهش دست میده
از ترس دیگه دلم نمیخواست بخوابم ببین دقیقا همینایی که گفتیو حس میکردم همه ی ترسم این بود چشام که باز میشه اون شخص بالا سرم نباشه یعنی نبینمش
شوهرم پیشم خوابه صدای نفساشو میشنوم ولی صداش تو خونه میپیچه که داره باهام حرف میزنه
یا یه وقتایی نزدیک شدن یه فردی و گرمای بدنش رو حس میکردم تو اون حالت و ذکر میگفتم که ازم دور بشه.
افسردگی داشتم فکر و خیال زیاد داشتم رفتم دکتر استرسم کم شد
خوابم تا حدودی تنظیم شد الان خیلی کم پیش میاد برام این اتفاق
دکترا بهش میگن فلج خواب
یعنی ذهنت بیداره و کالبد خواب
ساعت خوابت رو تنظیم کنی خیلی تاثیر داره