خانوما من باردارم تو رو خدا تا آخر بخونید و خاهرانه کمکم کنید تو ماه نه هسم بیست سالمه دوساله ک اومدیم خونه خودمون با شوهرم طبقه بالای بابام زندگی میکنم کاش قلم پام شکسته بود و اینجا نمیومدم بابام اولین دوسال یبار نیومده بالا و چون بابام نیومده شوهرمم نرفته خونه بابام اختلافا از همین کم محلیا شروع شد بابام اخلاقش اینه کلا عموهام هم همینن خونه هیشکی نمیرن یا زیاد اخلاق ندارن ک تعارف کنن منم شوهرم از خونواده خیلی پرتوقع شوهرم همش میگه خونوادت کم محلی میکنن من براشون مهم نیسم بابات یبارم نیومده خونه من خب من حق رو ب شوهرم میدم البته بارها خونوادشو تو سرم زده ک بهت تعارف میکنن ب فکرتن و....