۱۴سالم بود یکیو میخواستم خانوادم که فهمیدن بزور عروسم کردن اوایلش خوب بود ذوق داشتم واسه عروس شدن بعد چن وقت یاد عشقم افتادم وبهش زنگ زدم وچن وقت باهم بودیم تااینکه شوهرم فهمید ۶ماه عقد بودیم گوشی مو گرفت دیگه بهم گوشی نداد اعتمادم نداشت تابعد ۷ماه رفتیم خونه خودمون اخلاقاش تقریبا عوض شده بود ولی بازم خوب تااینکه رفتیم خونه خودمون کلا دست بزنش شروع شد با کابل برق میزد خیلی کتک خوردم حتی شبا هم نمیذاشت بخوابم میگفت حق خوابیدن نداری سر هر چیز الکی کلی کتک میخوردم در حدی که دیگه حال حرف زدن وکار کردن نداشتم بعد ۴سال قصد کردیم حامله شیم تقریبا اخلاقش باز خوب شد بعد یه ماه مونده بود به زایمانم واسم یه گوشی ساده خرید اون دستم بود بجز خانواده خودشم کسی شماره مو نداشت تا اینکه عقد پارسال یه گوشی اندروید قدیمی واسم گرفت همه چی خوب بود باز دلم هوای اینو کرد که بیام تو فضای مجازی اول اومدم اینجا بعدش هم اینستا نصب کردم رفتم اینستا باز با یه نفر دیگه اشنا شدم کلا یه چن وقتی باهاش بودم بعدش هم من گفتم میخوام کات کنم واینا اصن هرچی میگفتم متاهلم یه دختر دارم حرف خودش و میزد میگفت باهم باشیم منم واقعا خسته شده بودم یه شب الکی بهش گفتم من پول لازم دارم به یکی قرض دارم یه چن وقت نمیام میخوام برم سرکار شماره کارتمو داشت واسم ۲۰۰ زد منم واقعا خسته شده بودم از این کارم خیلی احساس گناه میکردم (حتی چت اونجوری هم باهم داشتیم)
بعدش کلا من اینستامو پاک کردم همه راه هایی که امکانش بود باهاش باشم وپاک کردم حالا الان پیام داده که من پول واز همون اول گفتم واسه خودت چرا یه دفعه رفتی قبلش هر بهانه ای میاوردم اصن قبول نمیکرد مجبور شدم حالا واقعا پشیمونم ولی بعضی وقتا وسوسه میشم
کمکم کنید واقعا از شوهرمو دخترم خجالت میکشم
اینو یادم شد بگم شوهرم یه دوماه پیش واسم یه گوشی خوب خرید وشمارمو به مامانمو بابام داد