پسرم ۴ سالشه وحشتناک بن تن میبینه ....کمک

پسر منم هم کارتنی ببینه اداشو در میاره یه مدت دختر کفشدوزکی رو میدید همش اداشونو درمی آورد جدیدا هاگی واگی و گرنی میبینه همینطور😐

به روانپزشک کودک بگین همینطوری قطع نکن

دختر منم سگهای نگهبانو هر روز میبینه 

کارای اونارو تقلید میکنه 😣

ولی نقاشی میکشه  کاردستی هم  درست میکنه 

گه گداری پویا میبینه 

مشکلی نداره که عزیزم اینا همش دوره ایه سخت نگیر خودش ترک مبکنه

راحتش بزار 

دقیقا مثل پسرای من،همیشه باب اسفنجی،بن تن،بچه رییس،همه رو حفظم آنقدر دیدن

یکی از فامیلای ما بچش عاشق اسپایدر منه یه روز داداشم اونجا بود بچهه داشت اسپایدر من نگا میکرد پنجره هم باز بود داداشم میگفت یهو دیدم این بدوبدو داره میره سمت پنجره جرقه خورد تو ذهنم ک میخواد بپره پایین دوییدم از پشت گردنشو گرفتم 😂😂😂یبارم پریده بود جلو نیسان دستشو آورده بود جلو که تار بندازه باباش با لقد زده بود پرتش کرده بود ک نیسان نزنه بهش

اصلا به این چیزا نیست عزیز 

😂😂

آخی خداحفظشون کنه 

منکه دیگه کارتون خیلی جدیدواسش نمیگیرم .هدچی جدیدترمیشه بی مفهوم وبدترمیشه 

به نظرم همون بن تن خیلی بهترازکارتونای جدیده .حداقل توش ازکلمات نامناسب استفاده نمیشه

موافقم

ببین عزیزم

ما مادرها باید فکرمونو درست کنیم

بچه میاریم بعد میگیم حوصله بازی نداریم

من پسرم ۶ سالشه، دخترم ۲/۵ سال

الان سومی رو باردارم، حوصله ندارم اصلا بخاطر شرایط جسمی بارداری

ولی یه کاری کردم چندروزه، سیم آنتن تلویزیون رو کشیدم از پشت

گفتم خراب شده، آخه روزی ۵-۶ ساعت کارتون میدید

بعد روزی ۱ ساعت گوشی میدم تو تلویبیون کارتون ببینه، همه چی رو نمی‌ذارم

میگم کارتون رو بیار ببینم خوبه یا نه

بهار و تابستون ک هوا خوبه روزی یه ساعت میبرم پشت بام بازی کنن، اگر حیاط دارید ک عالیه

منم دست تنها هستم شوهرم ساعت ۸، ۹ شب میاد، همه چی گردن خودمه

کتاب میخونم، لگو و ماشین و اسباب بازی خریدم براش

گاهی روزنامه می‌خرم براشون شکل درمیارم در نهایت میگم پاره کننش و رو سرشون بریزن

بادوم سنگی میارم میدم خودشون بشکنن

دوتا آبمیوه گیری دستی گرفتم هفته‌ای دو سه دفعه پرتغال آب گیری میدم آب بگیرن،بعد خودم میرم درست و حسابی آب میگیرم ک بخورن

موقع ظرف شستن گاهی صندلی میذارم کنارم ظرف بشورن

الکی یه کفی میزنن بهش

موقع غذا گاهی میذارمش روی کابینت

 اینا همش بازیه دیگه

اون موقع هم ک یکیشون تنها باشه بازم اینطوری مشغول میکنم

وای نکن بزا جیغ بزنه نزار دیگ براش بچه من داغون شده همش توهم میزنع حرف زدنش فراموش کرده از بس نگا کرده از من عاشق اژدهاست الان یک هفتست فقط پویا میزارم ببینه یکم بهتر شده

من کلا یه خواهر داشتم ک ۸سال از خودم کوچیکتر بود

خیلی تنها بودم، تو بازی‌هام با خواهر برادر خیالیم بازی میکردم،

نوجوون ک شدم دوست داشتم یه داداش غیرتی داشته باشم😞

یا به خواهر ک باخودم دوقلو باشیم

همون موقع همش ب خودم میگفتم بچه باید زیاد بیارم،

و تا سالی ک دانشجو شدم، ب مامانم میگفتم توروخدا یه بچه دیگه ببار

الان الحمدلله سومی رو باردارم

ولی تصمیم دارم بازم باردار بشم

البته همه سزارین، تحقیق کردم و مشورت با چندتا دکتر، 

گفتن تا وقتی چسبندگی رحم نگیری میشه بازم سزارین بشی، 

دکترم میگه یه بیمارش ۶ بار پشت هم سزارین شده

البته اینم بگم از لحاظ اقتصادی شرایط عالی نداریم مستاجر تو خونه مادرشوهر، حدود ۵۰ متره

و سختی‌های زیاد خودشو داره مخصوصا تو بحث تربیتی

اگر از اینجا بلند بشیم باید بریم مستاجری، ماهی دو سه تومن کرایه...😔😔😔

خداروشکر چندماه پیش تونستیم یه پراید بخریم 😍😍

حقوق شوهرم هم بالا نیست و کلی قسط داریم، 

چون شوهرم دوسال پیش وام گرفت، گذاشت تو بورس، بعد ضرر کردیم و پولمون سوخت

هنوز داریم قسط میدیم

ولی خداروشکر میگذرونیم

بچه خرج داره، درسته....

ولی خب یه ذره از خرجهای زندگیمون کم کردیم

ما گوشت کم میخوریم، بجاش بیشتر حبوبات استفاده میکنم

آجیل و تنقلات هم بیشتز نخودچی، کشمش، بادوم سنگی ک تو طب سنتی اسلامی خیلی روش تاکید میشه

نه پسته و بادوم هندی و .... ک گرونه

منم سختی‌های خودمو دارم، ولی توقعاتمو آوردم پایین ک بتونم با زندگیم سازش کنم و نجنگم