سلام دوستان ، مادر شوهر من واقعا حرکات بدی داره و واقعا عجیب غریبه
در سن ۴۵ سالگی در حالی که من ۳ سال بود عروسیشون بودم و خانه خودم باردار شد و واقعا توی اون شرایط حالم بد بود از اینکه شرایط بارداریشو توضیح میداد بعدشم با اینکه توی آن تی گفتن بچه مشکل داره و دان هست به دنیا آوردش و بعضی مواقع میاد خونه ما میخوابونه و میره روضه😐
یا الان فرزند توی عقد داره، خونه بازسازی میکنن با جیب خالیییییی طلا میفروشن وام میگیرن تا بتونن هزینه ها رو جور کنن.
اصلا به بچه هاش نمیرسه یه بار من از دست این زن یه ترشی مربایی ندیدم در ست کنه بده دست بچه هاش فقط دلش میخواد بره بگرده.
اصلا آشپزی خوبی نداره خانه داری صفر همش بچه هاش ناله میکنن از دست کار هاش و همین طور شوهرش ولی به کسی کاری نداره کار خودشو میکنه.
چند وقت پیش اومده خونه ما و میگه من از اون ترشی خوشم اومده داری بده ببرم🙄
منم دادم برد ، ترشی چیزی نیست عملش زشتهههه
واقعا حالم با خانواده همسرم خوب نیست خوشم نمیاد ازشون ، حالم بد میشه میبینمشون همه کار میکنم ، بی محلی و.... که خونه ام نیان ولی اصلا پر رو تر از این حرفان
لطفا راهنمایی کنید چجوری با این خانواده کنار بیام ، با همسرم مشکلی ندارم ولی با خانواده عجیییییب نه