2726

به قول فروغ زنی هستم در آستانه فصلی سرد.

داستان زندگیمو می‌نویسم حتی اگه یه نفر عبرت بگیرند درس بگیره همین برام کافیه. 

فقط چون نمیتونم همه رو یه جا تایپ کنم و از اونجا که می‌خوام با جزییات بنویسم بعد هر دفعه نوشتن قفل میکنم که هم پربازدید نشه و هم تعداد صفحات زیاد. ممنون که درک میکنید

آنرا که منم چاره، بیچاره نخواهد شد.

 
از وقتی یادم میاد شاگرد اول کلاس بودم همیشه درس خون مودب و ساکت.
اصلا نمیدونستم دوست پسر چیه مهم نبود برام مامانم می‌گفت این دختر اصلا برام اذیت نداشت از مدرسه می‌اومدم  سر درس و کتاب بودم. 
تا زمان کنکور یکی از رشته های مهندسی در شهرمون قبول شدم. واقعیت دوران دانشگاه دیگه درس نخوندم یعنی شنیده  بودم که میگفتند سختیش تا اینه که وارد دانشگاه بشی

آنرا که منم چاره، بیچاره نخواهد شد.

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

اولین اشتباهم اینجا بود هر چند همون هشت ترم تموم کردم درسمو ولی خوب با معدل حداقل بدون هیچ مقاله علمی و....
دوران دانشگاه از یکی دو تا پسرهای دانشگاه خوشم اومد ولی از اونجایی که نه بلد بودم و نه تا حالا پسربازی کرده بودم به دربسته خورد و دوران دانشگاه در کل یه پیشنهاد از طرف یه پسر بهم شد که اونم مالی نبود یادم میاد با چنان غیظی گفتم نه حالا هم یادم میاد خجالت میکشم.
گذشت این دوران تا رسیدم به بیست و دوسالگی و فارغ التحصیل شدم بلافاصله استخدام شدم در به جای نیمه دولتی 
البته با پارتی

آنرا که منم چاره، بیچاره نخواهد شد.
2728

جای که استخدام شدم و در اتاقی که کار میکردم سه تا پسر مهندس بودند و من به جمعشون اضافه شدم یکیشون همسن من بود یکیشون سه چهار سال از من کوچیکتر که در واقع بچه بود بعدها فهمیدم برادر خانم مدیر عامله و به پسر که تقریبا سی ساله بود و همون وهله اول هیچکدوم به دلم ننشست سرمو انداختم شروع به کار کردم در کارم برعکس نمرات پایین دانشگاه جدیت داشتم خیلی سریع یاد گرفتم و گوی سبقت و از پسرها ربودم

آنرا که منم چاره، بیچاره نخواهد شد.
دوستان تاپیک  برا خودتون ذخیره کنین. دوست نداره پر بازدید شه. هر نفری بگه لایک کن ک نمیشه.  ...

دقیقا یا یکی از پیام ها رو ذخیره کنید یا از ۳ نقطه سمت چپ به صفحه گوشیتون اضافش کنین

همون پسر سی ساله که ارشتیکت هم بود احساس میکردم در هر فرصتی که بدست میاد زل میزنه بهم و همکاری بغلی هی متلک میندازه بهش عاشق شدی ....
حالا از قیافم بگم تقریبا جز دخترهای خوشگل دانشگاه بودم یادمه تو یه درسی افتاده بودم رفته بودم اعتراض ...مسئول آموزش می‌گفت با استادت حرف زدم گفتم دکتر فلانی خانم مهسو نمی‌دونم خاطرتون هست کیه ولی نمره خیلی پایینی دادید استادهم برگشته بود گفته آره چرا یادم میاد همون دختر خوشگل ورقه اش خالی بود لطف کردم شش دادم بهش. بعد مسول دانشکده اینو برام تعریف میکرد که تونستم برات نمره بگیرم

آنرا که منم چاره، بیچاره نخواهد شد.

لایکم کنید ببینیم خدا چی میخواد😚☺

یکی هر روز به مردم هدیه میداد، یکی هم هر روز به مردم لگد میزد. بعد از چند وقت اونی که هدیه میداد دیگه هدیه نداد و اونی که لگد میزد دیگه لگد نزد. از اون روز به بعد اونی که هدیه میداد شد ادم بده چون دیگه هدیه نمیداد و اونی که لگد میزد شد ادم خوبه چون دیگه لگد نمیزد
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز