وای این چی بود دیدم سر صبحی😧

خندت میگرفت؟؟😄 بخدا خنده دار نیست من خشکم زد یهو دیدم...احتمالا اتفاق خاصی نمیفته که تعریف کنم😄 چون تصمیم گرفتم برم اول ترجمه هامو تحویل بدم همون اول هم بگم من کار دارم نمیتونم تا آخر جلسه بمونم....احتمالا کارایی که در طول هفته انجام باید بدم رو برام توضیح بده و عکسا بمونه خودشون انتخاب کنن چون وقت گیره...درجه بندی و نمره و اینا دارن...باید یکی یکی بررسی بشه بعد انتخاب بشه...خودشون چشمشون کور انتخاب کنن به من چه😄😄😄

چه استدلال درستی خیلی عالی بود ممنون..ما چندتا از همسایه هامون واقعا خوبن و حد و حدود خودشون رو میدونن و مامانم بیشتر با اونا صمیمی هست ولی یکی دوتا هم هستن که گاهی اذیت میکنن.. من گفتم درس دارم ولی خوب بنظرش کیک پختن و تزیین کردن کار وقت گیری نیست و اصرار کرد طفلی خودشم از نتیجه اش راضی نبود ولی خوب دیگه من تقصیر نداشتم

باید اقرار کنم که من نه گفتن واقعا بلد نیستم متاسفانه...همین تحقیق هم دوست نداشتم باشم ولی استادم اصرار کرد قبول کردم...اصلا نتایجش به درد من نمیخوره زیاد😢 باید روی خودم کار کنم واقعا...نه گفتن واقعا توانایی اجتماعی خوبیه که من متاسفانه ضعیفم تو این مورد

اتفاقا اصلا هم باحال نیست...خیلی تو کار دقیق و خوبه و همه چی رو رعایت میکنه..ولی کار رو به موقع تحویل ندیم اونقدر داد و بیداد میکنه که نگو...اون روز یکی از دخترا لپتاپش رو تازه ویندوز عوض کرده بود آفیس نداشت...اونقدر جلوی همه تحقیرش کرد که بیچاره کم مونده بود گریه کنه...

ممنون آره من  همیشه سعی کردم جدی باشم باهاشون و صرفا بحثهای کاری و تحقیق داشتیم همیشه...جلسات قبلی تا آخر هم مینشستم و چایی هم میاوردن میخوردیم ولی دیگه تا آخر نمیمونم سریع تر از همشون کارمو تحویل میدم میام بیرون..

نه بابا جلسه اول داشت در مورد عکسا میگفت...از دوره دانشجوییش تو آلمان عکسا رو داره و چندین تحقیق باهاشون انجام داده....بعیده ندیده باشه...اونقدر هم بهمون توصیه کرد به هیچکس ندید عکسارو...اگه بخوای این عکسا رو تهیه کنی باید نمیدونم چقدر دلار بدی به دانشگاه ییل و از این حرفا...گفت فقط به شما دوتا دادما ندید به هیچکس😕😐 

پاشم برم دیگه...ممنون از همگی لطف کردید کمک کردید🙏🙏🙏