سال های پیش پول ارث پدرم که از هرچی حلال تر بهش بود دامادمون خورد و من برای دوستم که دنبال خونه بودن گفتم اون خونه شریکی که خریدن رو بخرن و رفتم دیدم که چراغ واحد ما روشن شده 🙃🤦♀️اونجا بود که فهمیدم یه چیزی هست و بعد اینجوری شد اونوقت ۱۲ سالم بود یعنی ۳ ۴ سال پیش
آخرشم هیچکسی از فامیل بابام پشتش نبود ولی بابام بازم میخواست حقشو بگیره خب حق داشت بنده خدا
همه پشت سر دختر و داماد بودن(بخاطر پولداریشون جرعت ندارن ....)بگذریم
مادربزرگمم که میشه خارسو (اصطلاح اصفهانی همون مادرشوهر)مادرم از اول ازدواج مادرم رو اذیت ها کرده بود اما تحمل کرده بود مادرم پدرم اونجا بود که فهمید چه خانواده ای داره دیگه رفت آمد تقریبا صفر شد
آزار هاشون از دورم به ما میرسید مخصوصا مادرم ☺گفتنی مادرم واقعا عروس خوبی بود براشون و واقعا زن عالیه و الگوی خودم ☺
اینم بگم که من و برادرم طعم عمه و عمو و مادربزرگ نچشیدیم (پدربزرگمم قبل عروسی مادرم فوت شده حدود ۲۳ سال پیش)همش پشت ما دوتا نوه حرف مینداختن 😑
از این بگذریم اینو بگم که مادرم بازم دلش رحم خیلی کمی داشت و پدرم رو دو بار وادار کرد بره پیش مادرش اما هر دفعه پشیمون شد و مادرم دیگه خیلی کم کرد و در کل قطع رابطه
و از اینم بگذریم
گذشت و گذشت تا امسال که ما کرونا گرفتیم شهریور و به فامیل پدریم نگفتیم به هزاران دلیل ولی آخرش فهمیدن و زنگ زنگ که براتون غذای مقوی بیاریم با اینکه من که خفیف گرفته بودم و داداشم خودمون درست میکردیم و اوکی بودیم اما اصرار داشتن (کرونا با مریضی بابام اومد تو خونه در کل برای پسرشون ترسیدن نه برا ما) با هزار اصرار قبول کردیم بیارن و خب اوردن دستشون درد نکنه تا ۴ ماه بعد کرونا رابطه ها خوب شده بود(به یک آن خوب شده بودن اما بخاطر منفعت بود)برای اولین بار قربون صدقه دوتا نوه یعنی ما میرفتن و ما تعجب
تا اینکه یه شری درست کردن و آخرش دیدن که منفعت بهشون نرسید دیروز زنگ زدن میگن پول غذاهایی که براتون اوردیم حساب کنین😑😀جالب بود و نوبر
پدرمم گفت من نمیخوام منت داشته باشم و قراره پرداخت کنه ولی واقعا 🤦♀️😀خیلی برام عجیب بود و فهمیدم که چرا خوب شده بودن