2737
2739
عنوان

جدا شدن روح از بدنمو فهمیدم توروخدا بیاین

| مشاهده متن کامل بحث + 3510 بازدید | 201 پست
منم ی با تجربه کردم  بخدا کامل حس کردم روح از بدن بخاطر ترسید زیاد جدا شد

اره خیلی ترس داره. درحدی هوشیار بودم که میگفتم خدایا چند روزه خودمو اصلاح نکردم اینجا نمیرم الان که پیش غسال ابروم میره

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

چقد ترسو اگه من بودم ی گشت میزدم تو آسمون و محوطه بیرون 

اخه جای خیلی دوری نمیری که گشت بزنی! یه جایی بین جسم و بالاسرت انگار گیر افتادی بعد روحت داره حرف میزنه ولی از گلوت صدایی در نمیاد و اجزای بدنت نمیتونن تکون بخورن اون موقعیتو ترسناک میکنه!باید تجربه اش کنی

پناه بر تو که بی صدا مرا میشنوی.....

من چند وقت پیش نمیدونم خواب بودم یا واقعیت 

نزدیک صبح بود معلق بودم و منتظرم بودم از در خارج بشم پشت درم نور بود همین که نوبتم شد انگار یکی گفت الان وقت تو نیست. بعدش از خواب پریدم

تا الان تو فکر اون خوابم.چندروز بعدش بی بی چکم مثبت شد.

میگم شاید چون باردار بودم گفتن وقتش نیس

2731
برا من یبار تو اوایل خواب اتفاق افتاده که اصلن درد نداشت منم خسته بودم نترسیدم و تلاش نکردم که برگرد ...

روحتو دیدی؟؟؟؟ من ندیدم نه جسممو نه روحمو. فقط حس کردم. ادم ترسویی ام همچین چیزایی رو نمیتونم نگاه کنم

اخه جای خیلی دوری نمیری که گشت بزنی! یه جایی بین جسم و بالاسرت انگار گیر افتادی بعد روحت داره حرف می ...

من اجنه رو دیدم و ارواح رو! بعضیاشون قرنیه چشمشون سرخه! 


 یعنی ب جسدت نگا میکردی وقتی حرف میزدی؟ 

2738
آره روح از بدن جدا شده بود  ولی نترس چیز خاصی نیست  تجربه خوبیه

من چند روز پیش اینجوری شدم خیای سبک بکد حس خوبی بود روحم داشت جدا میشد ولی صدای شوهرمو میشنیدم از یه طرف میترسیدم بره برنگرده از یه طرفم سبک بودم

من یه شب مردم صب پاشدم صبونمو خوردمورفتم پی زندگیم...


عملکرد مغزه، ربطی به روح نداره گلم

                                                          من برای متنفر بودن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، زیرا من گرفتارِ دوست داشتنِ کسانی هستم که مرا دوست دارند.
من اجنه رو دیدم و ارواح رو! بعضیاشون قرنیه چشمشون سرخه!   یعنی ب جسدت نگا میکردی وقتی ...

نه اصن قضیه به جسد نگاه کردن نیست انگار تو یه جای تنگ گیر افتادی دست و پاهاتم بسته است

پناه بر تو که بی صدا مرا میشنوی.....
منم بارها شده از ناراحتی و خستگی خوابیدم بعد خودمو بالا سر خودم میدیدم یا از بالا میدیدم که پایین خو ...

من اونجوری نشده تاحالا که ببینم جسممو. خداهم نکنه چون ترسوام تو خواب دق میکنم میمیرم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز