_ شروین نمیزاره اون مدلی پر کره و نمك بخورى
لبش را با حرص کودکانه اى جمع کرد
شروین در حیاط مشغول آبیارى درخت ها و رسیدگی به گلخانه کوچك بود
مثل دو دزد پنهانی وارد آشپزخانه شدیم و آرام با خنده هاى بي صدا نیمرو
درست کردیم
آراز با اشتها لقمه میگرفت و دهان من هم میگذاشت
همیشه لذت هر کارى یواشکی بیشتر میشود
١ تابه بزرگ پر از نیمرو را دو نفرى خوردیم
این قدر بامزه نان را ته تابه میچرخا ند و به آخرین قطره هاى کره هم رحم
نمیکرد که دلم میخواست در این حالت عکسی از او بگیرم
تمام که شد شروع کرد به رفع آثار جرم
مشغول شستن تابه بود و رو به من گفت:
_ بگرد ببین اسفند کجاست دود کن بو بره
خندیدم و گفتم: مگه اینجا اسفند هم دود میکنین