یه عالمه براش کار میکنم زحمتشو میکشم کمکش کردم همیشه حمایتش کردم و تو روزای سختش پیشش بودم بعد انقد نمک نشناسه با کوچیکترین حرفی دلمو میشکنه دستمو میزنم به یه لباسش مثلا نگاه کنم یهو میگه دستات گثیفه اینطوریه اینطوریه یا میگه اینجا نمال خودتو رو تختمنشین حالا اینا به کنار همیشه لباسایی که میپوشمو مسخره میکنه یا لباسای مامانمو مسخره میکنه خیلی ناراحت میشم از حرفاش رفتاراش انقدر که زبون تلخه