فردا یه مراسمی دارن که جاری جدیده میخواد لباسایی که برا داماد و برادرشوهر خریده نشون بده و میگن زنونه است و مادرشوهرم به شوهرم گفته بگو زنت از امشب بیاد و اینجا خونه غریبه نیس که جدیدا شبا نمیاد. یعنی این زن یکم عقل نداره شرایط منو ببینه... من راهم از اونا دوره یک ساعت فاصله. اسنپم بگیرم ۲۰۰ هزینشه و الان صفر ریال داریم و وضعمون خراب. بعد اینکه بچم یک و نیم سالشه و داره دندون در میاره و شبا تا صبح جیغ میکشه و روز هم آدمو دیوونه میکنه با بهونه هاش.... سه تام برادرشوهر مجرد دارم که شیر دادن جلوشون سختیه و خونشم ۶۰ متر و کوچیکه... بخدا یکم شعور نداره این چیزا رو بفهمه.. منم به شوهرم گفتم از امشب نمیرم و فقط فردا رو میرم. فردام برم نقش میخواد تنها گیرم بیاره و بی محلی کنه و با جاری بزرگه یکی بشن و اذیتم کنن و تیکه بندازن و سلیطه بازی کنن . چه بهونه ای بیارم نرم؟؟ الان حدود دو ساله که تنها نمیرم و فقط با شوهرم میرم.. اما فردا مجلس زنونه است میگن زنت تنها بیاد .. سری پیش گفتم بچم مریضی ویه مراسمی رو نرفتیم. این سری نمیدونم چی بگم؟ یا اگه رفتم چه جوری برخورد کنم که اذیتم نکنن؟