یکی از اقوام یه زمانی عشق میکرد میگفت پولاشو گرفتم پول بخواد باید بیاد از من بگیره... میرفت طلا میخرید و...
الان بعد یه ده سالی به فکره طلاقه از بس که شوهرش بیمسئولیت شده خودش الان هم مرد زندگیه هم زن زندگی خرید بیرون با خودشه... بانک رفتن و چک کشیدن و چونه زدن با فروشنده با خودشه... حتی پیدا کردن کار برا شوهرم با خودشه... همچی افتاده گردن خودش...