اولا که خب شوهرم خیلی تو این وادیا نیست
بعدشم اصلا شغل درست و حسابی ندارم
خب یعنی کلا حامی انسانی و حمایت مالی ندارم
ولی بدجوری دلم غنج میره میتونستم این گربه های مریضو ببرم درمان و گربه ها رو یعنی خیل عظیمی ازشون رو غذا بدم...
متاسفانه هر وقتم تو کوچه مون غذا دادم دعوام شده با همسایه ها و نذاشتن ادامه بدم
طوریکه انگار تریاک جاساز میکنم وقتی میبرم غذا بریزم براشون تن و دستم میلرزه از ترس همسایه ها
خلاصه اینکه این حامیای اینستا رو میبینم غبطه میخورم خیلی..
شاید اگه تو آینده دستم به دهنم برسه بتونم براشون یه کاری بکنم که حداقل این عطش دلم آروم بگیره