2777
2789
عنوان

تجربه ی من

3460 بازدید | 102 پست

سلام دخترگرانبها جان گفتم اگه ممکنه بیاین توتاپیک خودم تواین مسیرسخت کمکم کنید.بله من تصمیم قطعی گرفتم وواقعا ازته دلم دیگه نمیخام تواون زندگی باشم .اقداماتی هم هردوطرف کردیم .لطفا اگه امکانشوداری کنارم باش روزای سختی دارم.

توفکرش نیستی و پیداش میشه ولی وقتی که باید باشه میره 😕

سلام عزیزم خوش اومدی به تاپیکم.راستش خیلی هم ازین اوضاع ناراحت نیستم البته برای خودم چون تواین 7سال ازدواجم خیلی چیزای ارزشمندی یادگرفتم ازجمله آشناشدن باشما.البته برای پسرم واقعا متاسف هستم چون اون گناهی نداشت که بچه ی طلاق باشه واینهمه ناراحتیوببینه ولمس کنه.امابرای خودم بنظرم یک تجربه ی گرانبهاست اگردرست مدیریتش کنم.

توفکرش نیستی و پیداش میشه ولی وقتی که باید باشه میره 😕

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

معلوم نیس بتونم مهریموبگیرم ولی خب زورمومیزنم چون خداییش سختمه ازحقم بگذرم اماخب اینجوری هم واقعا زمانبره وهرروزدادگاه وفلان.الان پسرموچندوقته ندیدم .میترسم برم دنبالش نزاره بیادبیشتراذیت شه بچه.یااینکه خدای نکرده اتفاقی براش بیفته وازمن شکایت کنه.پدرم میگه نبایدبچروبرداری آیندت خراب میشه وفلان .البته میدونم که هوای بچروداره ها ومیدونم پیش منم که باشه توخونه پدرمم تشنج هست بی پولی هست واینکه اصلا بعدازطلاق بچمونمیخان که بیارم اینجا.ولی باخودم میگم نکنه درحق بچم نامردی کنم اگه برش ندارم .فعلادنبال کارهستم وبرای ادامه درسمم اقدام کردم.مشاوری که پیشش میرم گفته شایدیه مدت منشی بخاداگه بشه که خیلی خوب میشه هم سرگرم میشم هم استقلال مالیموبدست میارم.خیلی دوسدارم شرایطم خوب بشه وبچروبردارم ولی خب تحمل دوری بچروهم دارم ازین بابت میگم بچروبردارم چون میدونم برای خودبچه مادربهترهست تاپدرونمیخام درحقش کوتاهی کرده باشم.

توفکرش نیستی و پیداش میشه ولی وقتی که باید باشه میره 😕

الان دیگه فهمیده که بابچه نه میتونه مجبورم کنه برگردم نه ازحقم بگذرم.خودش میگفت باورم نمیشه که قصدت واقعا طلاقه واینقدرسنگدل شدی که به بچتم رحم نمیکنی.جهازمواوردم .امروزچندتاجلسه داشتیم.بازالان پیام داده که هنوزدوستت دارموفلان نمیدونم میخادبااین پیاماجلوقاضی برنده شه که من دنبالش رفتم وفلان یانه ازته دلشه ولی خب هرکدوم که باشه دیگه کوتاه نمیام .ولی میدونم سختشه منوازدست بده چون تاالان یک زن ساده به تمام معنابودم که ازهمه حقوقم گذشتم وباهاش هرطوراون خاسته زندگی کردم ولی خب دوسداره مفت ومجانی مثل قبل برگردم .

توفکرش نیستی و پیداش میشه ولی وقتی که باید باشه میره 😕

سلام عزیزم 

من خیلی خوشحال میشم کنارت باشم ...

واقعا هم دلم میخواد با جون دل اینجا باشم ...

هر فرصتی به دست بیارم میام که کنارت باشم 

...

تصمیم طلاق ، تصمیم سختی است ...

من میخوام کمی با هم تحلیل کنیم شرایط رو ...

 اونی که با چشم باز تصمیم به جدایی میگیره ، اوضاع بهتری داره ...

برخی تاپیک ها را که میخونم ، و شوهرها خیانت کردند ، یه متنی را زیاد میبینم از خانمها ....

میگن : فکر کردی بعد از طلاق خبریه ؟ چه کسی میاد دیگه با مطلقه ازدواج کنه ؟ فکر کردی خواستگار ریخته ...

از کجا معلوم مرد بعدی خیانت نکنه؟! همه مردا خیانت میکنن و ....


اینجاها فرق بین آدم با اعتماد به نفس ، با عزت نفس ، هدف والا ، بالنده و... مشخص میشه با اون فردی که حقارت را میپذیره تا مطلقه نشه ...


قطعا بعد از طلاق خواستگارها صف نکشیدن !

قطعا فرصت های شما بسیار کمتر و با جامعه اماری محدودتری خواهد بود ....

احتمال اینکه مرد بعدی هم خیانت کنه هست ...

اما آیا این موارد به اندازه کافی ، وزن دارند که من حقارت بکشم ؟

اگر زندگی فعلی من درست میشد ، بازم مزیت داشت نسبت به طلاق ، که بمونم و بسازمش ..ولی آخه تلاش یک طرفه من نتیجه داده ؟ شوهرم مشاوره میاد ؟ از رفتارش پشیمونه ؟ برای ترمیم من و روح من و زندگی ویران شده مون تلاشی میکنه ؟

اگه همه اینها بن بست هستش ، پس انتخاب بین زجر کشیدن تا ابد ولی کنار شریک زندگی ( شریک خونه و مکان ! نه شریک روح و ...) با انتخاب تنهایی بدون زجر و حقارت باید انجام بشه ....

زنان زیرک ،با عزت نفس  راه دوم را انتخاب میکنن ...

طلاق شجاعت میخواد به قول استادم ...

هر جدایی ای سوگواری داره .

اولش انکار میکنی ، بعدش سوگواری میکنی ، بعدش قبولش میکنی و در انتها رها میشی ..برای بعضی خیلی زمانبر هستش ...برای بعضی سریع تر ...

حتی اگر از شوهرت متنفر هم باشی ، بازم خاطرات میاد سراغت .خاطره روزهای اول اشنایی و دوران گل و بلبل و سوال ذهنی تو : چرا به اینجا رسیدیم ؟؟

این مسیری است که قطعا باید طی کنی ...


من اگه بتونم و فرصت یاری کنه ، حرفای استادم را اینجا کپی میکنم .انشاله بتونیم با هم از این مسیر رد شیم 🙏🙏❤

دانی از زندگی چه میخواهم ....من تو باشم، تو، پای تا سر تو...زندگی گر هزار باره بود...بار دیگر تو، بار دیگر تو...

سلام عزیزم  من خیلی خوشحال میشم کنارت باشم ... واقعا هم دلم میخواد با جون دل اینجا باشم ... ...

واقعا ممنونم که کنارم هستید.بله دقیقا یه جوری میگید که ادم فکرمیکنه شمام این شرایط روداشتید چون من خودم تاالان که تواین شرایط هستم نمیدونستم چطوری هست اماشما....

الان خیلیا بهم میگن غصه نخوری هافدای سرت ایشالا یه شوهرخوب  گیرت میادامثلا فلانی هم همینطوربودوفلان.اماخب منکه نمیتونم به تک تک توضیح بدم باباالان دغدغه من شوهرکردن بعدیم نیست اصلا تمام خوشبختی که توشوهرکردن نیست که البته بماندکه خودمم تاچندسال پیش همین طرزفکزوداشتم .اما الان انقدرکه خودمونادیده گرفتم زودوسرسری وازروی هوس وشرایط بدخونه پدرازدواج کردم که فعلا فقط هدفم خودم افکارم کوتاهی هام وناکامیهاوالبته تقصیراتم تواین رابطه وپیشرفت شخصیمه ورسیدن به اون ایده الم نه شوهربعدی وفلان.یاچون شوهرم بددل بوده میان میگن تیپ بزناچادرتوبزارکناروارایش وفلان اماخب من دردم باشوهرم اینانبودکه وگرنه چادرکه انتخاب خودم بوده یاچیزای د یگه من دردم ازین بابت بود که تواون زندگی من خودم نبودم حالم خوب نبود مثلا همون چادری که انتخاب خودم بوده وهست احساس میکردم توزندگی بااون مرد مجبورم بپوشم واین حالموبدمیکرد.یاخیلی چیزای دیگه. 

یه جایی خونده بودم وقتی یه اتفاقی برامون میفته اگه مادرسشونگیریم اون اتفاق بارهاوبارهامیفته تاوقتی که مابفهمیم چرااینجوری شد.مثلا منی که شوهرم بهم خیانت میکردممکنه دوباره هم که ازدواج کنم دوباره تکراربشه.

توفکرش نیستی و پیداش میشه ولی وقتی که باید باشه میره 😕

یه چیزدیگه ای که اذیتم میکنه خونه پدرمم مشکلات زیاده دعواودرگیری هممون حتی خودمن اصلا تعاملوبلدنیستیم مدام این میفته به جون اون واون میفته به جون این یکی.همون همگی هوش eqفوق العاده پایینی داریم.یه چیزی که خیلی اذیتم میکنه مادرم مریضه ومنم گاهی ازکوره درمیرم وقبول دارم اصلن حق ندارم بدرفتارکنم باهاش امامیکنم.طفلکی مادرم ازغصه من یک هفتس بیمارستان بستریه ودلش میخادبرگردم سرزندگیم اماایندفه واقعا تصمیمموگرفتم .دوری بچموبه جون خریدم مریضی مادرموحتی زبونم لال مرگشوچون میدونم حضمش واقعا براش سخته وبخاطرشرایط من چقدرعذاب میکشه .امادیگه نمیخام خودموبخاطرشرایطم قربانی کنم.

الان که به اینجارسیدیم میگه هرمشاوری بخای میام تعهدمحضری میدم وفلان ولی خب بنظرم بازم بی فایدس.

حالابریم سراغ اینکه چرابه اینجارسیدیم ؟من خودمم خیلی مقصرمیدونم چون بهش این باوروباجون ودل تزریق کردم که من توهرشرایطی باتوخواهم بود حتی اگه کتکم بزنی پولندی .بددلباشی خیانت کنی توفقط منونگه دار.این بزرگترین اشتباه من ازهمون روزاوله یعنی تمام حرکاتم طبق این بوده.

توفکرش نیستی و پیداش میشه ولی وقتی که باید باشه میره 😕
سلام عزیزم  من خیلی خوشحال میشم کنارت باشم ... واقعا هم دلم میخواد با جون دل اینجا باشم ... ...

این روزا که نصب اینستاگرام برام ازادشده واختیارم دست خودمه😁😁ازپستهای دکترشیری خیلی استفاده کردم خصوصا اون روزای اول که اومده بودم.برای تصمیم به جدایی خیلی کمکم کردوبخم ارامش میداد خدایی.

توفکرش نیستی و پیداش میشه ولی وقتی که باید باشه میره 😕
واقعا ممنونم که کنارم هستید.بله دقیقا یه جوری میگید که ادم فکرمیکنه شمام این شرایط روداشتید چون من خ ...

اینکه گفتی من انگار این شرایط را داشتم ...

من اینستاگرام دکتر سهیل رضایی ، شیری ، هلاکویی را زیاد مطالعه کردم ...

زنانی که تجربه های حین طلاق ، پس از طلاق ، و زندگی مجدد را داشتن ...

و هوش eq خودمم خوبه .میتونم جای طرفم برم و نگاه کنم به ماجرا ...

میدونی چرا از یه جایی به بعد من دیگه در خصوصی ، نخواستم صحبت کنم ؟

چون اتفاقاتی که برای مردم رخ میده را من لمس میکنم وقتی می شنیدم !

قشنگ حسش میکنم .برای همین زجر زیادی میکشیدم ... یه مدتی کاربری بود که در بچگی بهش تجاوز شده بود و با هم حرف میزدیم .شبها حتی خوابش را میدیدم ...

دکتر سهیل رضایی در مورد هوش eq همین را میگفت . که شما راحت میتونی بری در زاویه دید مخاطبت قرار بگیری و از اونجا به زندگی نگاه کنی !



بله شما اصلا دغدغه تون الان ازدواج نیست .ساختن خودِ ویران شده ت هستش ...

مبحث " ایگو" !

ایگو همون درون ماست .خود من .ماهیت من ...

ایگوی آدم آسیب که ببینه ، اطرافش هم ممکنه آسیب زا بشه .... مثال درستی زدی .وقتی درس خیانت را نگیری ، دوباره بهت خیانت میشه .چون ایگوی شما آسیب دیده س .دوباره هم آسیب زاها را جذب میکنه ...

ترمیم این ایگو، زمانبر هستش ولی شما بعد از یکی دو سال ، پادشاهی میکنی ..اونقدر حس آزادی داری که هیچ کسی نه با رفتارش ، نه با حرفاش نمیتونه ازادیت را بگیره ...

اونجایی که من به کاربرای اینجا میگم : چه اهمیتی داره خواهرشوهرت چی میگه ؟! 

کاربران میگن خب اهمیت داره .مسخره میشم .اذیت میشم و ...

اما من که ایگوی سالمی دارم ، برای بی اهمیته .چون حرفای بقیه را این ایگوی سالمم ، ریجکت میکنه ...تازه دلم برای خواهر شوهرمم خواهد سوخت که چه حقیره :)

زندگی با ایگوی سالم ، خدای ازادی و سلامت هستش ...

من چنین روزی را برای شما انتظار میکشم ❤🙏🌹


دانی از زندگی چه میخواهم ....من تو باشم، تو، پای تا سر تو...زندگی گر هزار باره بود...بار دیگر تو، بار دیگر تو...

اینکه گفتی من انگار این شرایط را داشتم ... من اینستاگرام دکتر سهیل رضایی ، شیری ، هلاکویی را زیاد م ...

بله  دقیقا همینطوره من واقعا اسیب دیدم وحتی رفتارمم اسیب زاست .

میدونی چیه یک هفته ای میشه که باخودم میگم ای کاش اصلا شرایطموقبول نکنه که مجبورنشم به اون زندگی برگردم.

الهی خدابرات هرروزبهترینهاروبده .برای همینه که میگم حس میکنم این ازدواج نافرجام انگاری برام لازم بوده چون باعث شده شماروپیداکنم وخیلی چیزای دیگه .❤💋💋💋

توفکرش نیستی و پیداش میشه ولی وقتی که باید باشه میره 😕
یه چیزدیگه ای که اذیتم میکنه خونه پدرمم مشکلات زیاده دعواودرگیری هممون حتی خودمن اصلا تعاملوبلدنیستی ...

خونه پدر ....

یادمه زمانی که میخواستم خودم را ترمیم کنم ، چله میگرفتم با نخ های کوبلن رنگی رنگی ....

چله عصبانی نشدن و از کوره در نرفتن : نخ قرمز برای ۱۰ روز  اول ... اگه موفق شدم نخ نارنجی برای ۱۰ روز  دوم ....اگه موفق شدم رنگ آبی برای ۱۰ روز سوم  ...اگه موفق شدم رنگ سبز برای ۱۰ روز چهارم ....

نخ ها را میبستم به انگشتم که در طول روز جلوی چشمم باشه و یادم نره در چله هستم ...

اگه تو هر ده روز باختی ، باید بری مرحله قبل و رنگ قبلی ...

میدونی چیه ؟ در چالش ها ، آدم ساخته میشه ..الان هم چالش خونه تون را داری ...اینجاها باید خودی نشون بدی ...

خودت را جمع و جور کن .بدون اشک، سر بالا ، سینه ستبر ،برو به دیدن مادرت .

به مادرت بگو و مطمئنش کن که حالت خوبه .که به تصمیمت واقفی ...بذار مادرت ، حرفای یک زن ضعیف را برات بزنه ...گوش کردن را تمرین کن .بذار خالی بشه .در انتها با مهربانی بهش بگو : تصمیمم درسته مامان .من تحقیر شدن را نمیخوام .به زودی بلند میشم .تو دخترت را سرحال خواهی دید ...

در خانه تون استارت تعامل زدن را شما بزن ...

من تو خونه مون زدم .اولش سخته .غریب و عجیب به نظر میاد .حس میکنی افراد دارن با نگاه مسخره بهت گوش میدن .ولی تمرینش کن ...

شرایط سخت بهترین فرصت رشده ...


یاد بگیر با همسرت بهترین رفتار را کنی ...جدا داری میشی درست ...قشنگ جدا شو ..‌.

 در برابر ادبیات اشتباهش ، شما ریلکس باش ...ازش واسه بودنش تو این مدت زندگی تشکر کن .بگو پایان زندگی مون شده ولی دلیل نمیشه برای خوبی هات تشکر نکنم .کاش زندگی مون خوب میموند ...

افسوس که خراب شد ...

به همسرت دیکته کن که جدایی فقط جدایی تو و ایشونه .بهش بگو که ما یک پسر داریم ... باید هر دو براش تلاش کنیم .من پشت تو برای پسرم بد نمیگم .دوست دارم باباش را قوی و قدرتمند ببینه ..تو هم نگو . چون پسری که مادرش را جلوش پر پر کنی ، بهش حس بد دادی .به من ظلم نکردی .به پسرت ظلم کردی ...

خلاصه تلاشت را بکن با دیالوگ ...

انتظار معجزه و خوش رفتاری نداشته باش .فقط تلاشتو لکن ...

جاهایی که نا امیدی اومد سراغت ، به خودت بگو : من حق دارم شبها نا امید شم .روزها نه ...

نا امبدی را شیفت بده به آخر شبها ...بعد کم کم شیفت بده به آخر هفته ها ...

به ناامیدی فرصت نده که جولان بده

دانی از زندگی چه میخواهم ....من تو باشم، تو، پای تا سر تو...زندگی گر هزار باره بود...بار دیگر تو، بار دیگر تو...

🙏🙏چقدرنوشته هات برام ارزشمنده وحتی باخوندنش حس قوی بودن میادسراغم.من به حرفای مادرم گوش نمیدم درسته همینکه ازنگرانیهاش میگه سریع حرفشوقط میکنم ونمیزارم حرفشوبزنه اماخب خیلی بهش میگم من حالم خوب میشه نگران نباش من الان حالم بهتره وفلان حتی جلوش میرقصم .

برای پسرمم حتی اوایل من گفتم توافقی 100تومن بده تاجداشیم که اگه باهم دربیفتیم براپسرمونم خوب نیس  ولی اون میگفت نه 50.الانم هرجامیریم کلی ردوغ میگه که محکوم نشه منم گاهی یه دروغایی میگم ولی خیلی کم .یاالان برای نفقه درخواست دادم خیلی میترسم دادگاه مجبورم کنه برم خونش.

حتی روزجهازاوردنم انقدی بدشد دعواوفلان که بعدش حتی نمیتونستم زنگ بزنم بابچم حرف بزنم.الان جایی که همومیبینیم سلام نمیکنم بهش ولی ازین رفتارم خودم اذیت میشم چون داداشمم همراهم هست میگه اصلا سعی کن دوروبرش نباشی.

توفکرش نیستی و پیداش میشه ولی وقتی که باید باشه میره 😕

سلام عزیزم 

میدونی وقتی پات به دادگاه بازمیشه دیگه نمیشه درست رفتارکرد.وقتی میادباتمام وقاحتش دروغ میگه اونم دروغایی که خداییش سختته سرت شاخ درمیاره.چطوروقتی میبینیش سلام کنی چطور دلت بیادتشکرم کنی ازش.

انقدرکثافته که ادعا کرده مبل وابگرمکن که پدرم خریده وروجهازم بوده مال اونه واون پول داده.

همه اموالشو زده به نام دیگران برای مهریم دستم خیلی کوتاهه.

شمانظرت راجبه مهریه چیه؟

@دختر_گرانبها  

توفکرش نیستی و پیداش میشه ولی وقتی که باید باشه میره 😕
سلام عزیزم  میدونی وقتی پات به دادگاه بازمیشه دیگه نمیشه درست رفتارکرد.وقتی میادباتمام وقاحتش ...

سلام عزیزم 

در مورد تشکر :

من نمیگم تشکر کنی چون اون لایقشه ...تمرین تشکر کردن ،منظورم بود .اینکه فارغ از بغض هات ،بتونی به خاطر روزای خوبتون تشکر کنی....

میتونه این تشکر داخل چت باشه ...

من در مورد همکاری که آزارم داد این رفتار را داشتم .خیلی حس قدرتمندی پیدا کردم وقتی اون سراسر خشم و حسادت و خشونت بود و من سراسر آرامش ... حرفم را بهش زدم .نقدم را محترمانه کردم .ولی ازش تشکر هم کردم ...

حس خوبیه ...

در مورد مهریه اطلاعات ندارم متاسفانه ...

ولی میدونم برای خانمی که تصمیم به رهایی و آزادی از زندان گرفته ،مهریه اهرم فشار نیست 

دانی از زندگی چه میخواهم ....من تو باشم، تو، پای تا سر تو...زندگی گر هزار باره بود...بار دیگر تو، بار دیگر تو...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792