خواب دیدم سر دختر عموم رو با یه شمشیر تیز بریدم، و گذاشتم پیشش خیلی جون میداد با دستاش یه چیزی برام نوشت یادم نمیاد چی نوشت بعدش بردمش بیرون که قایمش کنم جسدشو دیدم شد یه گنجشک ولی بازم سرش جدا بود وقتی صدای باقی گنجشک ها رو شنید تنش بلند شد میخواست پرواز کنه من گرفتمش و بردمش تو خونه بردارم که تازه دارن ساخت میکنن اونجا قایمش کردم نمیدونم چه تعبیری داره