چرا ما زن ها انقد بدبختیم چرا.. میخام برم خونه بابام پدر مادرم هردو مریضن نمیزاره برم میگه بدون خودم نمیشع بری خودشم کار داره وقت نمیکنه. آخه چرا ما زن ها خدا آفرید برای آب خوردن باید اجازه بگیریم ولی برای پدر مادر خودش کم نمیزاره هیج وقت ولی با من اینجوریه 😭
در یک شب از شب های زیبا خدا تورا در دستانمان قراررداد و مارو لایق تو دانست از ان پس تو به زندگیمان رنگ ومعناو مفهوم دادی...پسرمون دارا عشق زندگیه مامانو باباش یه مردادیه جذاب
چون از اول اجازه میدین زندگیتون کنترل ش اگ از روز اول میگفتین من کنترل خودم رو خودم دارم چون ب حرف جامعه ک میگ زن باید مطیع مرد باشه گوش میدین و فک میکنین زن ب خاطر جسه ظریف ترش توان مقابله با مرد رو نداره خودتون رو ی ادم با قدرت تصمیم گیری نمیبینین و مردا هم شعورشون ب این نمیرسه
واقعا سخته منم دوس دارم برم مامان مو ببرم جاهایی که دوست داره... وظیفه مه... ولی شوهر بی درک و احساسم وقتی میخوام تنها برم جایی انگار میخوام برم با رفیقام خوشگذرونی و تفریح....یه جوری برخورد میکنه که آدم دیگه پشیمون میشه بگه میخوام برم جایی.... قبل ازدواجم نیازی به اجازه ی کسی نبود هرجا دوست داشتم می رفتم البته ناگفته نمونه جای بدی هم نمی رم اکثر اوقات با مامانم می رفتم بیرون.... حالا می دونم چه قدر دوس داره ببرمش بیرون ولی من به شدت شرمنده اش میشم.....